عنصر پایدار در روشهای تربیتی
یکی از اصول تربیت، این است که مربیْ شناخت کاملی از مخاطب خود داشته باشد. وارد شدن این مخاطب به سرزمین پر ماجرای تعلیم و تربیت، بدون شناخت از او، احتمالاً جز گمراهی نتیجهای در بر نخواهد داشت. در حقیقت شناخت مخاطب، ضرورت دارد. شناخت کامل ما از مخاطب، موجب آن میشود که حکیمانه تصمیم بگیریم و حکیمانه رفتار کنیم و سر انجام در عرصۀ تربیت، تأثیرگذار و جریانساز باشیم.
ممکن است شما بر این باور باشید که «نسل جدید تغییراتی کرده است» و وقتی آنها را با دوران خود مقایسه میکنید، احتمالاً متوجه تفاوتهای فاحشی میان خود و آنان شوید. زمانه تغییر کرده است و همینْ موجب ظهور و بروز نسل جدیدی شده که گویا در اندیشه و رفتار، با گذشتگان خود -و نه گذشتگان دور؛ بلکه حتی با پدر و مادر خود- بسیار تغییر کردهاند. آرمانهای آنها متفاوت است و انتظاراتشان از زندگی تغییر کرده است. اینها همه یک حقیقت بوده و واقعیت آن است که نهاد جهان را بر تغییر و تحول گذاشتهاند. نسل جدید با نسلهای پیش از خود متفاوت است و حتماً نسل آینده با نسل حاضر چنین خواهد بود.
با این همه اما چیزهایی هست که بدون تغییر باقی میماند. در فراز و فرود جهان و در دریای متلاطم آن، چیزهایی ثابت باقی میمانند؛ چون اساساً امکان تغییر ندارند. این مسایل را اصطلاحاً «ذاتی انسان» مینامند و به تعبیر حُکما، ذاتیات تغییر نمیکنند. آنچه تغییر نمیکند، فطرت الهیِ انسان است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»۱؛ این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده [و] دگرگونی در آفرینش الهی نیست.
□
یکی از این فطریاتِ تغییرناپذیرْ خداجویی انسان است. «مقصود از خداجویی فطری، همان میل و کشش قلبی به سوی خدا است که موجب میشود انسان، به جستوجوی خدا برآید».۲ فلاسفۀ تاریخ، همواره بر وجود دائمی این ویژگی در طول اعصار، تأکید کرده و اساساً وجود ادیان متعدد را -که هر کدام به نحوی دارای عنصر اساسی پرستش هستند- نشانهای بر وجود چنین صفتی در همۀ ایشان دانستهاند. حقیقت آن است که «الهامهای معنوی و خدایی، خداجوییها… و معنویتجوییها، همیشه در بشر وجود داشته و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی نیست».۳
آدمی به مقتضای فطرت خداجوی خود، در همۀ تاریخ و در همۀ دوران عمر خود، خاصه در دوران کوچکسالی، بسیار مستعد پذیرش حقایقی است که در قالب دین، از آسمان بر بشر نازل گردیده است. دینْ انسان را از هرگونه کژی و نادرستی بر حذر داشته و به راستی و درستی دعوت میکند. افق دید او را به کرانههایی بسیار فراتر از دنیا و در حقیقت، به بینهایت پیش میبرد و او را از غفلت دور میسازد. روح او را بزرگی میبخشد و از بند هر آنچه غیر خدا است، رهایی میبخشد. این هم دقیقاً همان چیزی است که مورد علاقه و پسند و اتفاقاً مقتضای فطرت او است. اصلاً «یکی از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبی و فطرت خداجوی او است».۴ بسیاری از کششها که در آدمی وجود دارد و او را به سوی امور متعالی میکشاند، حاصل همین روح خداجوی او بوده است.
هر چند انسانْ خداوند را نشناخته است و حتی ممکن است از وجود او غافل باشد و در پرستش او کوتاهی کند و حتی بی دین باشد، لکن فطرتی در وجود ما هست که تا به آن لبیک نگفتهایم و پاسخش را ندادهایم، آرام نمیگیریم. در حقیقت «ما نسبت به میلهای عالی انسانیت (میل خداجویی و خداخواهی، میل به دعا و التجا به خدای نادیده)، حالت طفل نوزاد را داریم نسبت به پستان ندیده و نشناخته و مادرِ ندیده و نشناخته».۵ خدا را نشناختهایم و ندیدهایم؛ لکن کششی و جذبهای نسبت به خداوند در ما وجود دارد که پاسخ به آن و تأمین خواستههای او، تعالی و تکامل ما را نتیجه میدهد.
همچو میل کودکان با مادران
سرّ میل خود نداند در لبان۶
بنابراین از این نکته نباید غافل بود که مخاطب ما در امور تربیتی، یعنی فرزند ما و فرزندان جامعۀ ما، دارای یک روح خداجو و یک فطرت تعالیخواه و رشدطلب هستند. مربی زیرک و آدم آگاه، از این مسئله به راحتی میتواند از این سرشت بی زوال، مدد جوید و در تعلیم فرد به کار برد.
نتیجه آنکه ادعای تغییر نسل جدید، حتماً پذیرفتنی است؛ اما اگر بخواهیم این ادعا را چنین بیان کنیم که نسل جدید خداجو نیست و علاقهای به معنویات ندارد، دین برای او جاذبه ندارد و…، سخت به خطا رفتهایم. زمانه هر قدر تغییر کرده باشد، هیچ گاه خداجویی انسان دستخوش تغییر نمیشود. تحولات دنیا هر قدر عمیق باشد، از معنویتخواهی انسان هرگز چیزی کاسته نخواهد شد. بسا آنچه برای نوجوان جاذبه ندارد، دینی باشد که شما میخواهید به او عرضه کنید؛ یا مقاومت او در برابر روش شما است و یا حتی اینکه به مبلّغ دین بی اعتماد است. حتی ممکن است یک مقاومت طبییعیِ اولیه باشد که با یک برخورد بخردانه، مشکل حل شود.
مقاومت وی، دلیل بر تغییر فطرت او نیست -که این نشدنی است و هرگز امکان ندارد- بلکه نشانگر عامل دیگری میباشد که باید آن را شناسایی کرد و در صدد رفع آن کوشید. دین حقیقی، با یک مبلّغ کارآمد و قابل اطمینان، با روشی صحیح و درست، میتواند بیشتر انسانها را به خود جذب کند. به تعبیر نورانی امام هشتم: «فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»۷؛ اگر مردم زیبایی کلام ما را دریابند، حتماً از ما پیروی میکنند. روح خداجوی آدمی اگر در برابر نور حق قرار گیرد، ناچار خاضع و پیرو میشود.
پینوشتها:
(۱) روم(۳۰):۳۰٫
(۲) مصباح یزدی، محمدتقی: «خداشناسی»، ص۶۳٫
(۳) مطهری، مرتضی: «فلسفۀ اخلاق»، ص۱۶۰٫
(۴) همو: «آشنایی با قرآن»، ج۱، ص۳۷٫
(۵) همو: «بیست گفتار»، ص۲۳۷٫
(۶) مولوی، مثنوی معنوی.
(۷) الوافی، ج۱، ص۲۱۵٫