چطور فکر کنیم؟

سید مهدی موسوی

قسمت دوم

 د. تاریخ

از منابع مهم تفکر و معرفت انسانى، تاریخ و سرگذشت پیشینیان است. تاریخ بیانگر و معرّف سنت‌هاى الهى در جوامع بشر و صادق‌ترین بازگوکننده‌ی حقایق جارى و قوانین حاکم در بستر حیات انسانى است.

تاریخ در حقیقت، انتقال تجربه‌ی زندگى گذشتگان به آیندگان است؛ و از علل شکست‌ها و پیروزی‌ها، از عوامل رشد و عقب گرد، از زمینه‌هاى برپایى تمدن‌ها و فروپاشى آن‌ها، و از فرجام نیکوکاران و بدکاران و عاقبت عدالت پیشگان و ستمکاران سخن به میان می‌آورد.

بهره‌اى که از مطالعه‌ی وقایع تاریخى نصیب انسان می‌گردد، توجّه به جریان سنّت‌هاى خداوندى در حوادث تاریخى، در حال و آینده است؛ و البته چنین درسى حاصل اعتقاد جازم به تغییرناپذیرى این سنت‌ها و قوانین جارى در همه‌ی جوامع بشری و جاودانگى آن‌هاست.

قرآن کریم بر همین تغییرناپذیرى تأکید دارد و بر همین اساس، قضایاى تاریخى را وسیله‌ی عبرت براى آیندگان معرفى می‌فرماید، که بدان اشاره خواهد شد.

مطالعه‌ی تاریخ به دو صورت ممکن است انجام شود: ۱٫ تنها برای اطّلاع از احوال گذشتگان، ۲٫ از روى تحقیق و با انگیزه‌ی کشف سنّت‌هاى الهى و عبرت‌گیرى از سرنوشت پیشینیان.

در این صورت، ناظر به تاریخ، هر چه بتواند خود را با سیر حوادث گذشته هماهنگ کند و در متن جریان‌هاى تاریخى قرار دهد و با آن همراه شود، توفیق بیش ترى در این جهت یافته، به هدف خود نزدیک‌تر می‌گردد.

امیرالمؤمنین(ع) در این باره می‌فرمایند: «اى پسرم! گرچه من آن‌قدر عمر طولانى ندارم که با گذشتگان زندگى کرده باشم، ولى در کارهایشان نظر انداخته و در تاریخ حیات آن‌ها اندیشیده‌ام و به آنچه از آنان بر جاى مانده است، به دقّت گذر کرده‌ام، تا این‌که گویا یکى از همانان شمرده می‌شوم؛ تا آن‌جا که در اثر تأمل در سرگذشتشان، گویا از ابتدا تا انتها با آن‌ها به سر برده‌ام و لذا تمام تجربه‌ی حیات طولانى آن‌ها از خوب و بد در دست من است که خالص آن را به تو منتقل می‌کنم.»(۱)

قرآن کریم در خصوص درس آموزى از جریان‌هاى تاریخى، به طور مکرّر و در آیات مختلف سخن به میان آورده و بدان توصیه و تأکید فرموده است. براى نمونه، آیات زیر قابل دقّت است:

۱٫«اَوَلَمْ یَسیرُوا فِى الاَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَه الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهًً وَ اَثارُوا الأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.»

آیا در زمین نگشته‌اند، تا ببینند فرجام گذشتگان آن‌ها چگونه بوده است؟ آنان داراى نیروى زیادتر بوده و استفاده‌ی آن‌ها از زمین و عمران و آبادى آنان در زمین بیشتر بوده است. فرستادگان خداوند با دلایل روشن به سویشان آمدند. خدا بدانان ظلم روا نداشت، ولى خود آن‌ها بودند که بر خویش ستم کردند.(۲)

  1. «قُلْ سیرُوْا فِى اْلأَرْضِ فَاْنظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ اَکْثَرُهُمْ مُشْرِکُونَ.»

بگو در زمین سیر و سیاحت کنید، سپس بنگرید پایان کار گذشتگان که بیشترشان مشرک بودند، چگونه بود.(۳)

در آیات دیگر نیز این مضمون آمده که در آن به درس آموزى و عبرت از نهایت کار «مکذّبین» (۴)،  «مفسدین»(۵)، «مجرمین»(۶)،  «ظالمین» (۷) و «منذَرین» (۸) سفارش و توصیه شده است. در این آیات، مطالعه‌ی تاریخ و تأمل در آن به صورت هدفمند مورد تأکید قرار گرفته است.

  1. «لَقَدْ کانَ فى قَصَصِهِمْ عِبْرهٌ لأُولِى الأَلْبابِ»

به تحقیق که در بیان وقایع زندگى پیامبران گذشته، براى صاحبان اندیشه عبرت آموزى است.(۹)

باز امیرالمؤمنین(ع) در وصیّت به فرزند خود امام حسن(ع) می‌فرمایند:

«خبرهاى گذشتگان را به قلب خود عرضه کن و حوادث و وقایعى را که بر پیشینیان وارد شده است، به آن یادآورى کن و در بقایاى به جا مانده از آن‌ها و در آثار باستانى سیر و گذر کن و در آنچه کرده‌اند و آنچه از آن منتقل شده ‌اند، درنگ کن.» (۱۰)

امام خمینى(ره) در این باره می‌فرمایند:

«مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چقدر می‌خواهید عمر کنید؟ مگر شما هر مقامى هم که پیدا بکنید، از مقام رضاخان و محمّدرضاخان بیشتر می‌شود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ! تاریخ معلم انسان است. تعلیم بگیرید از این حوادثى که در دنیا واقع می‌شود.» (۱۱)

ه. حالات مردم

بررسى حالات و جوانب مختلف زندگى گروه‌هاى اجتماعى و طبقات گوناگون جامعه، میدان بازى براى دریافت بسیارى از حقایق و معارف بشرى است.

تاریخ، بررسى احوال گذشتگان است، ولى مقصود از این عنوان، تحقیق و تفحّص در حالات روانى و اجتماعى گروه‌هاى معاصر و همزمان است.

فرق این عمل با عیب‌جویى و تفحّص مذموم، در این است که این کار با هدف مطالعه و تفکّر در روش‌هاى متنوّع زندگى و حالات جمعیّتها و دردهاى روحى و مشکلات روانى اقشار مختلف مردم، براى انتخاب بهتر شیوه‌ی زندگى و مشى اخلاقى و اجتماعى انجام می‌گیرد؛ در حالى که عیب‌جویى، برای تخریب دیگران و با انگیزه‌ی خودخواهى و ارضاى تمایلات نفسانى، از شخص صادر می‌شود.

نمونه‌اى از این موضوع را می‌توان در وصیّت و سفارش‌هاى حضرت امام على(ع) به فرزندش امام حسن(ع) مشاهده کرد؛ ایشان می‌فرمایند:

«مبادا به دلبستگى اهل دنیا، بدان مغرور شوى. به تحقیق که خداوند تو را از آن خبر داده و حقیقت آن را براى تو مکشوف ساخته و دنیا نیز براى تو نقاب از چهره برداشته و زشتی‌هاى خویش را به تو نمایانده است.

اهل دنیا [دنیاطلبان] سگ‌هایى هستند که از حرص و ولع برای آن زوزه می‌کشند و درندگان وحشى و بدخویى هستند که براى آن، بر سر هم فریاد می‌زنند. قوىّ آن‌ها ضعیفشان را می‌خورد و بزرگ آنان کوچکشان را به زور و قهر می‌گیرد.»

سپس می‌فرمایند:

«دنیا آن‌ها را به راه کورى کشانده و چشم‌هایشان را از رؤیت نور هدایت برگرفته است. پس از آن در ظلمت حیرت آن سرگردان و گرفتار آمدند و در لذّت‌هاى آن غرق شدند و آن را معبود خود قرار دادند. دنیا آن‌ها را به بازى گرفت و آنان نیز به بازى با آن سرگرم شدند و آنچه را پس از آن خواهد آمد، به فراموشى سپردند». (۱۲)

امام خمینى(ره) در این باره می‌گویند:

«فرزندم کرّ و فرّ دنیا و نشیب و فراز آن به سرعت می‌گذرد و همه، زیر چرخ‌هاى زمان خرد می‌شویم و من آنچه ملاحظه و مطالعه در حال قشرهاى مختلف کردم، به این نتیجه رسیدم که قشرهاى قدرتمند و ثروتمند، رنج‌هاى درونى و روانى و روحى‌شان از سایر اقشار بیش تر است و آمال و آرزوهایى که به آن نرسیده‌اند، بسیار رنج آورتر و جگرخراش‌تر است». (۱۳)

و. پى‌آمدهاى اعمال

نتایج و عواقب اعمالى که از انسان سر می‌زند و به او می‌رسد، بر سه قسم است:

  1. برخى از آن‌ها نتیجه‌ی مادى یک عمل محسوب می‌شود، که در این صورت چنین پى‌آمدى با حواس، قابل درک است؛ مانند این‌که کسى خود را از بلندى به سنگفرش خیابان پرت کند یا سم کشنده اى بخورد، که عاقبت چنین کارى براى همه معلوم است.
  2. برخى دیگر از پى‌آمدها ارتباط با باطن اعمال دارد و نتیجه‌ی ملموس یک عمل محسوب نمى‌شود. به سخن دیگر، به جنبه‌ی ملکى عمل بر نمى گردد، بلکه به ملکوت آن مربوط می‌شود و در همین جهان به سراغ انسان می‌آید؛ مانند بسیارى از اعمال نیک و پسندیده که در زندگى مادى و معنوى انسان، داراى آثار و نتایج مثبتى است.

برای مثال، بر طبق روایتى از امام صادق(ع)، صله‌ی رحم موجب افزایش عمر است. (۱۴)

همچنین از امام باقر(ع) نقل شده است که این کار؛ اعمال را پاکیزه و اموال را زیاد و بلا را دفع و حساب آخرت را آسان و اجل را به تأخیر می‌اندازد. (۱۵)

به صراحت قرآن کریم، شکرگزارى از نعمت هاى الهى، افزایش نعمت را به دنبال دارد (۱۶) و اطاعت خداوند و تقوا سبب ازدیاد برکت و ریزش رحمت و مواهب او است (۱۷) و روى گردانى از یاد او، سختى و فشار زندگى و ناکامى را موجب می‌شود (۱۸)؛ و بر طبق روایات، ندادن زکات، مانع ریزش نعمت و برکت و افزایش روزى می‌گردد.(۱۹) البته نمونه هاى دیگرى از این دست  فراوان است.

  1. نوع سوم از پى‌آمدهاى اعمال، عواقبى است که مترتب بر کارهاى انسان است و در جهان آخرت به سراغ او می‌آید، که این باز خود بر دو قسم است:

الف. آنچه در عالم برزخ به انسان می‌رسد؛ مانند فشار قبر که طبق روایات، در اثر برخى از کارها مانند ضایع کردن نعمت (۲۰) و یا بدرفتارى و سوءخلق در منزل و با اهل خانه (۲۱) براى مؤمن پیش می‌آید. همچنان که به واسطه‌ی بعضى از اعمال این عذاب از انسان دور می‌شود؛ مثل این‌که به فرمودهی امام صادق(ع)، کسى که چهار مرتبه به زیارت خانه‌ی خدا برود، از فشار قبر مصون است. (۲۲)

ب. آنچه در قیامت و پس از آن، از نعمت هاى بهشتى یا عذاب‌هاى دوزخ به انسان روى می‌آورد.

مردم نوعاً وقتى به عواقب و سرانجام کارها می‌اندیشند، اگر آن را بدفرجام ببینند، بدان اقدام نمى‌کنند، ولى بیشتر آنان به نتایج آنى و محسوس می‌نگرند و لذا غالباً در اعمالى که پى‌آمدى از نوع اول نتایج اعمال را دارد، طریق احتیاط را در پیش می‌گیرند، ولى نسبت به امورى که عواقبى از نوع

دوم و سوم دارند، بى‌توجه‌اند و این هم ریشه در ضعف ایمان و مبانى اعتقادى دارد. لذا اندیشیدن در این گونه کیفرها و پاداش‌ها که جنبه‌ی ملکوتى دارد، سهم بسیار مؤثرى در جلوگیرى از ارتکاب فجور و یا تشویق و تحریک به سوى اعمال صالح دارد.

در یک روایت معتبر، سکونى از حضرت امام صادق(ع) نقل می‌کند:

«شخصى خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: به من توصیه و سفارشى بفرمایید. حضرت به او فرمودند: اگر به تو سفارشى بکنم، بدان عمل خواهى کرد؟ عرض کرد: آرى. رسول خدا (ص) براى سه بار این سؤال را تکرار کردند و او هر بار جواب مثبت می‌داد. آن‌گاه حضرت به او فرمودند: سفارش من به تو این است که هر گاه تصمیم به کارى گرفتى، در عاقبت و پى‌آمد آن کار اندیشه کن؛ اگر خوب بود، به دنبال آن برو و اگر مایه‌ی گمراهى تو بود، از آن صرف نظر کن.»(۲۳)

امام خمینى(ره) در این باره می‌گویند:

«عواقب امور را بسنجید؛ عقبه‌هاى خطرناکى که دارید، به یاد آورید؛ از فشار قبر، عالم برزخ، مشکلات و شدایدى که دنبال آن است، غفلت نکنید. ». (۲۴)

پی‌نوشت:

  1. نهج البلاغه، تحقیق صبحى صالح، صص ۳۹۳ – ۳۹۴، نامه‌ی ۳۱٫
  2. روم، ۹٫
  3. روم، ۴۲٫
  4. آل عمران، ۱۳۷؛ انعام، ۱۱٫
  5. اعراف، ۸۶ و ۱۰۳٫
  6. اعراف، ۸۴٫
  7. یونس، ۳۹٫
  8. یونس، ۷۳٫
  9. یوسف، ۱۱۱٫
  10. نهج البلاغه، تحقیق صبحى صالح، ص ۳۹۲، نامه‌ی ۳۱٫
  11. صحیفه‌ی نور، ج ۱۵، ص ۲۹٫
  12. نهج البلاغه، تحقیق صبحى صالح، صص ۴۰۰ – ۴۰۱، نامه‌ی ۳۱٫
  13. صحیفه‌ی نور، ج ۲۲، ص ۳۵۸، نامه‌ی امام(ره) به فرزندش حاج سید احمد(ره).
  14. الاخلاق، سیدعبداللَّه شبّر، ص ۱۱۴٫
  15. همان، ص ۱۱۵٫
  16. ابراهیم، ۷٫
  17. اعراف، ۹۶٫
  18. طه، ۱۲۴٫
  19. ر.ک: وسائل الشیعه، ج ۶، روایات باب ۳، ابواب ما تجب فیه الزکاه، صص ۱۰ ـ ۱۷٫
  20. ر.ک: سفینهالبحار، ج ۲، ص ۷۴٫
  21. ر.ک: مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۳۸، ابواب جهاد النفس، باب ۶۹، ح ۴٫
  22. سفینهالبحار، ج ۲، ص ۷۴٫
  23. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۲۳، ابواب جهاد النفس، باب ۳۳،ح ۱٫
  24. سرى فیش هاى نظرات تربیتى امام، کنگره ی بررسى اندیشه و آثار تربیتى امام خمینى، ص ۱۰۵۲٫
دکمه بازگشت به بالا