بررسی یک شبهه پیرامون آزاداندیشی
در یکی از حلقههای معرفت، به عنوان مربّی حاضر شده بودم و موضوع آن روز، آزاداندیشی در اسلام بود. ابتدا از افرادِ حاضر درخواست کردم تا دیدگاهشان را در این باره مطرح کنند. سخنان گوناگونی مطرح شد و برداشت کلّی من، آن بود که همۀ آنها در برابر اصل آزاداندیشی، نگرش مثبتی دارند. البتّه مقداری تفاوت نیز قابل مشاهده بود که از تفاوت تفسیر افراد، ناشی میشد. برای تبیین موضوع، تصمیم گرفتم تا از یکی از افراد حاضر، که حافظ کل قرآن نیز بود، کمک بگیرم تا بر اساس آن، مبانی قرآنی آزاداندیشی را برای حاضران، روشن سازم.
یکی از بچهّها از من پرسید: «یعنی از نظر اسلام، هر اندیشهای قابل تأیید است؟». برای او توضیح دادم که نظرات مختلف، قابل احترام هستند، نه قابل تأیید. زیرا تنها نظراتی که بر اساس روشهای علمی اتخاذ شدهاند و مطابق واقع و حقیقت هستند، قابل تأییداند. در ادامه نیز تأکید کردم که خداوند، به اندیشیدن در گفتارهای مختلف و انتخاب بهترین آنها، تأکید فرموده است. این همان مطلبی است که خدواند در آیات ۱۷ و ۱۸ سورۀ زمر بیان نموده که بندگان من همۀ سخنان را میشنوند و بهترین آنها را انتخاب و پیروی میکنند و نکتۀ جالب اینجاست که به این بندگانی که این گونه عمل کردهاند، بشارت میدهد که از هدایت شدگان هستند.
یکی از بچّهها گفت: «از جمله شبهاتی که در فضای مجازی با آن روبهرو شدم و ذهنم را به خود درگیر کرده، آن است که با توجّه به آیۀ «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»، چرا باید در پذیرش دین اسلام، اجبار باشد؟»
بررسی جزئیات شبهات مذکور، دو نکته را به ما یاد میدهد:
- بررسی یک آیه و نتیجهگیری از آن در قالب ارائۀ یک آموزۀ دینی، از قواعد عقلی پیروی میکند. مانند: اوّل. باید تمام آیه را در نظر گرفت. دوّم. از آنجا که قرآن کریم یک مجموعۀ واحد است، باید علاوه بر توجّه به آیه، به سایر آیات مرتبط از قرآن نیز توجّه کرد.
به همین دلیل، کل آیۀ ۲۵۶ سورۀ بقره را خواندم. در ادامۀ «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»، دلیل آن بیان شده است: «قد تَبَیّن الرّشدُ مِن الغىِّ»؛ اجباری در پذیرش دین نیست، زیرا راه درست و نادرست روشن شده است. بر اساس این آیه، علّت عدم اجبار در پذیرش دین، آن است که انسان، بر خلاف سایر موجودات، موجودی مجبور، آفریده نشده و دارای عقل و اختیار است و بر اساس همان عقل و اختیار، راه گمراهی را از راه رشد و کمال، تشخیص میدهد؛ پس لزومی به اعمال جبر نیست. دقّت در سایر آیات قرآن -که تعدادی از آنها در مطالب پیشین بیان شد- بیانگر تأکید بر لزوم آزاداندیشی با حفظ چارچوب خداپسندانۀ آن است.
- به هیچ عنوان، اسلام یا هر مذهب حق، از دو جهت نمىتواند جنبۀ تحمیلى داشته باشد: جهت اوّل آن است که دلایل روشن، استدلال منطقى و معجزههای آشکار که اسلام بیان کرده است، نیازى به جبر در پذیرش ندارد؛ زیرا افرادی متوسّل به تحمیل مىشوند که فاقد منطق باشند. جهت دوّم آن است که اصولاً دین -که از یک سلسله اعتقادات قلبى ریشه و مایه مىگیرد- ممکن نیست تحمیلى باشد، زیرا شمشیر و قدرت نظامى، تنها مىتواند در اعمال و حرکات جسمانى افراد اثر بگذارد، نه در افکار و اعتقادات.
در جمعبندی حلقۀ معرفت، از افراد حاضر درخواست کردم تا مهمترین چیزی که از این جلسه آموختهاند را بیان کنند، که اکثر افراد به این نکته اشاره کردند که اگر کسی، در فضای آزاداندیشی معتقد به قواعد اندیشیدن نباشد و مسیر و منابع نامعتبر را برای دستیابی به اندیشۀ صحیح انتخاب کند، از تزلزل فکری و آثار منفی شبه ها، در امان نخواهد بود.