یک دست صدا ندارد

محمد مجرد

پیشبرد اهداف در گرو تعامل جمعی است                                                                          

روزی پدر و فرزندی به کنار رودخانه‌ای رفتند و مهیّای ماهی‌گیری شدند. پسرک بعد از چند دقیقه خسته شد و خواست سنگی را برای نشستن کنار رودخانه بیاورد تا با تمرکز بیشتری به ماهی‌گیری ادامه دهد؛ ولی هر چه کوشید، نتوانست سنگ را حرکت دهد.

پدرش که با فاصله از او ایستاده بود، بعد از تماشای تقلای بی‌حاصل او به فرزندش گفت: «پسرم! آیا از تمام توان خود استفاده می‌کنی، ولی نمی‌توانی سنگ را تکان بدهی؟»

پسرک همان‌طور که برای تکان دادن سنگ زحمت زیادی می‌کشید، گفت: «بله پدر! همۀ توانم همین قدر است و بیشتر از این نمی‌توانم کاری کنم».

پدر با آرامش و خونسردی خاصی گفت: «پسرم! هیچ‌گاه یک دست صدا ندارد!»

پسرک با حالت کلافه‌ای گفت: «منظورتان را نمی‌فهمم پدر!»

پدر گفت: «یعنی انسان همیشه به تنهایی قادر به انجام همۀ کارها نیست و نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد. تو هم الآن از همۀ توانت استفاده نکردی و از من که می‌توانستم کمکت کنم، درخواستی نکردی».

یک دست صدا ندارد اما

باید که شویم هزار دستان

شاید بتوان گفت که بیشترین انگیزه و هدف ما از ایجاد یک تشکل، این است که با برداشتن سنگ‌هایی که در سر راه ما قرار گرفته‌اند و مزاحم رسیدن ما به هدف نهایی می‌شوند و ما هم به تنهایی توانایی از پیش رو برداشتن آنها را نداریم، کارها را به راحتی انجام دهیم و به مقصود خود برسیم.

اما جدای از سهولت راه برای رسیدن به هدف و مقصود نهایی، تشکل فواید و کارآمدی‌های گوناگونی هم دارد که در اینجا به برخی از آنها می‌پردازیم:

  1. هم‌اندیشی و بهره‌گیری بیشتر از ایده‌های مختلف افراد

از عواملی که ایجاد یک تشکل را برای ما معقول‌تر و هدف‌مندتر می‌کند، هم‌اندیشی و بهره‌مندی بیشتر از ایده‌های مختلف افراد گروه می‌باشد؛ به این معنا که ما نمی‌توانیم برای هر کاری فقط به نظرات و ایده‌پردازی‌های شخص خودمان اکتفا کنیم و با تمام تجربه‌ای که در هر کاری داریم، به همان مقدار بسنده نموده و از مشورت و هم‌فکری دیگران بهره نبریم. گاهی حتی در برخی امور می‌توان از نظرات برخی غیر متخصصین هم بهره گرفت و در روند کار به خوبی از آن استفاده کرد.

  1. شکوفایی استعدادهای پنهان افراد

خیلی وقت‌ها در یک کار گروهی، شخص برای اولین بار از هوش و استعداد خود در یک میدان کاری دیگر مطلع می‌شود و به دنبال رشد و پرورش آن می‌افتد و انقدر خوب از پس آن کار بر می‌آید که در اندک زمانی زبان‌زد خاص و عام می‌شود. به عنوان مثال، در دوران هشت سال دفاع مقدس، جوان عکاسی وارد عرصۀ دفاع از میهن خود می‌شود و در عرصۀ اطلاعات جنگ، تحولی به راه می‌اندازد و جزء فرماندهان بزرگ و مشهور جنگ تحمیلی می‌شود. سال‌ها است که کشور به آن جوان عکاس که حالا او را با نام حسن باقری می‌شناسیم، افتخار می‌کند.

  1. استفاده از حداقل توانایی افراد و روحیه‌بخشی به فرد در انجام امور دیگر

گاهی اوقات با علم به اینکه فردی در گروه از قدرت و توانایی چندان خوبی برخوردار نیست، ولی با مسئولیت دادن به آن شخص -هرچند که این مسئولیت زیاد مهم و کلیدی نباشد- در ادامۀ کار بسیار به روحیه‌بخشی و مستحکم کردن شاکلۀ شخصی فرد کمک می‌کند و حتی شاید در مسئولیت‌های دیگر به این نتیجه برسیم که اشتباه می‌کردیم و او بسیار توانمندتر از آن چیزی است که در ظاهر نشان می‌داد. این می‌تواند مقدمه‌ای باشد تا مسئولیت‌های مهم‌تری هم به او بدهیم.

  1. ۴. تقویت روحیۀ افراد از کنار یکدیگر بودن و شادابی در کار

مردی را که صبح سر کار خود می‌آید و در کارگاه نجاری خود را باز می‌کند و به تنهایی مشغول کار می‌شود را تصور کنید، یکه و تنها فقط مشغول کار است و تنها تنوع در محیط کاری او، آن است که چند دقیقه‌ای مشغول خوردن چای برای رفع خستگی شود و و با بی‌حوصلگی و از روی اجبار، شروع به کار کند. دلیل این مسئله آن است که تعامل و احتیاج به برقرار کردن رابطه و صحبت کردن، قسمتی از وجود آدمی است. این تعامل با افراد، به انسان روحیه می‌دهد و درصد مفید بودن زمان کار و کیفیت کار را هم بیشتر می‌کند. اگر شخص به تنهایی بخواهد همۀ کارها را انجام دهد، خستگی بیش از اندازه مجال انجام بقیۀ کارهای باقی‌مانده را به او نمی‌دهد.

 حال گروهی را تصور کنید که در کارگاه نجاری، هر کدام مسئول انجام کار خاصی هستند؛ با این کار، علاوه بر اینکه دیگر خستگی زودهنگام سراغ افراد نمی‌آید، کمیت و کیفیت محصول نهایی هم رشد خواهد کرد. در این وضعیت، هر یک از افراد به طور خاص در یک بخش تبحر بیشتر می‌یابند و محصول نهایی تفاوت محسوسی با آنچه یک نفر آماده می‌کند، خواهد داشت. همچنین اگر در حین کار خسته شوند و بخواهند استراحتی کنند، یک لیوان چای را در کنار یکدیگر می‌نوشند، در حالی که با گفت‌وگو و مزاح روحیۀ تمام افراد گروه تقویت می‌شود.

  1. کم شدن درصد خطای فردی و بالا رفتن راندمان کاری

بارها و بارها دیده شده است که در یک کار گروهی که فرد مشغول انجام آن کار است و به اشتباه مرتکب خطایی می‌شود و یا در انجام کار از راه طولانی‌تری استفاده می‌کند، افراد دیگر گروه او را نسبت به این اشتباه آگاه می‌سازند و خیلی زودتر از اینکه خطایی صورت گیرد یا هزینه‌ای برای گروه داشته باشد، جلوی این اشتباه را می‌گیرد. در این حال، آن فرد هم از عواقب آن اشتباه آگاه می‌گردد و به بالا رفتن راندمان کاری کمک شایانی می‌کند. ولی اگر جلوی یک اشتباه به موقع و در سر بزنگاه گرفته نشود، خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به همراه دارد که در بیشتر مواقع باید افراد زیادی ساعت‌ها بکوشند تا آن خطا را جبران کنند.

دکمه بازگشت به بالا