بندبازها را هل ندهید (۳)
بیان شد که انسان افزون بر بُعد جسمی، بُعدی روانی دارد و بُعد روانی او شامل چهار قلمرو شناختی (ذهنی)، هیجانی (عاطفی)، اجتماعی و اخلاقی است. در دو شمارۀ پیشین، مطالبی دربارة تغییرات جسمی در نوجوانی و نیز تغییرات قلمرو شناختی ارائه شد. در این شماره میخواهیم وارد قلمرو هیجانی که یکی از قلمروهای مهم روانِ انسان به خصوص در دورة نوجوانی است، شویم تا بررسی تغییراتی که در این دورۀ حساس برای هیجانات نوجوان روی میدهد، از تأثیرهای این تغییرات در زندگی او آگاهیهایی را بهدست بیاوریم.
در اهمیت نوجوانی همین بس که «گویی دومین تولد ما در زندگی، در نوجوانی روی میدهد». نوجوانی دورة پر تلاطم سؤالاتی اساسی که در ذهن نوجوان است، که نوع پاسخی که نوجوان به آنها خواهد داد، تابلویی کلی را از زندگی او خواهد ساخت که نوجوان در چارچوب آن تابلو به نقاشی جزئیات زندگی آیندۀ خود اقدام خواهد نمود.
کافی است والدین و مربیان کمی نوجوان را «بشنوند»؛ در بین این شنیدهها خواهند دید سؤالاتی مستقیم یا غیرمستقیم از سوی آنها دربارۀ این موارد پرسیده میشود که «من در زندگی چه چیزی ميخواهم؟»، «به چه چيزي معتقدم؟»، «در زندگی اکنون و آیندهام چه كار میخواهم بکنم؟»، «واقعاً کیستم؟» و یا «واقعاً چه کسی میخواهم بشوم؟» و… . سؤالهایی محوری که برخی نوجوانان در پاسخ به آنها سردرگم هستند و واقعاً جوابی برای آن نمییابند و یا دچار رفت و برگشتهای فکری و هیجانی فراوانی میشوند که همین مطلب سبب بهوجود آمدن داستانهای متفاوتی در زندگی آنها میشود. البته نوجوانان در برخورد با این مطالب، چند دسته هستند که در ادامة بحث به آن اشاره خواهیم کرد.
نکته اول و مهمی که لازم است والدین و مربیان در مواجه با این سؤالها به آن توجه کنند، این اصل مهم است که تمامی این سؤالها، نشانههایی از شکلگیری «تجديد سازمان روانی فرد (نوجوان) درباره خود(ش)» هستند. یعنی این سؤالها نشانة واقعیتی هستند به نام «شكل گيري هويت» در نوجوان.
نوجوانان در راستای شکلگیری هویت، به دنبال آن هستند که بفهمند کیستند و ارزشهای شخصی آنها چیست؟ یعنی چه چیزهایی برای آنها ارزش شخصی و اجتماعی محسوب میشود و چه چیزی ضد ارزش.
در این بخش دربارة تشكيل هويت، مطالبی را آغاز ميكنيم. جستجوي هويت به جنبههاي متعدد رشد گسترش مييابد. در طول مسیر شکلگیری هویت، چگونگی احساس تعلقِ فرهنگي، دركِ اخلاقي و خودانگارههاي مردانه و زنانۀ نوجوان از خود، درطول نوجواني اصلاح ميشوند. این اصلاح و تغییرات سبب تغییراتی شناختی، عاطفی و رفتاری در نوجوان میشود که بر اثر آن، روابط والد – فرزند تغيير میکند و نوجوانان به برکت تولد «من» در وجودش، به صورت قابل توجهی از خانوادۀ خود مستقل شده و به دنبال روابط دوستي با شبكۀ همسالان خود (یعنی کسانی که در وجود معمول آنها هم «من» به تازگی متولد شده است) هستند و از موقعيتهاي ارتباطی جدید، به عنوان پلی براي پر كردن شكاف بين كودكي و بزرگسالي استفاده میکنند. در طول مسیر شکلگیری هویت و نیز تغییرات ارتباطی جدیدی که در زندگی نوجوان پیش میآید، معمولاً برخی مشکلات مهم در سازگاري نوجوان با اطرافیانش به وجود میآید که ممکن است سبب درگیریها، افسردگي، بزهكاری و حتی گاه خودكشي شود.
هویت آری یا نه؟
هويت، مهمترین پيشرفت «شخصيت نوجوان» است و گامي مهم و اساسی برای گذار از کودکی به بزرگسالی است. تشكيل هويت یعنی رسیدن به سه نتیجة مهم در نوجوان: «من کیستم؟»، «براي چه چيزي ارزش قائلم؟» و «تصميم دارم چه مسيري را در زندگي دنبال کنم؟». والدین و مربیانی که به خوبی با این دغدغۀ شناختی – هیجانی نوجوان آشنا هستند و سؤالهای مهم آنها را میشناسند، به خوبی میدانند که پاسخگویی به این سؤالها، شیوه و محتوای خاص خود را میطلبد که در زمان مناسب به بحث آن اشاره خواهیم کرد.
نوجوان وقتی به هویت میرسد، یعنی «به صورت روشني میتواند خويشتن را با یک عنوان عام منطقی -که کیست- و توصیفاتی در آن باره وصف کند ومسئوليت اعمال مرتبط با آن عنوان را بپذیرد و بتواند برای اعمالش توجيه درست ارائه کند». وقتی نوجوانی به هویت دست یابد، محور و ملاک انتخابهای خود در زندگی را یافته است؛ محور و ملاکی که بر اساس عقل و منطق و با توجه به استعدادها و ظرفیتهای او شکل گرفته است. او بر اساس این ملاکهاست که انتخابهاي فراوان زندگی خود را انجام میدهد. انتخابهایی چون انتخاب شغل، نوع روابط ميانفردي، نحوة درگير بودن با جامعه و نحوة عضويت در گروه قومي، نحوۀ ابراز جهتگيريهای جنسي، انتخاب دربارۀ آرمانهاي اخلاقي، سياسي و مذهبي، انتخاب همسر و… . در حقیقت هویت نوجوان، به او توجیه و انگیزة کافی برای انجام انتخابهای گوناگون او را ارائه میدهد.
در مقابل نوجوانی که هویت خود را یافته است، نوجوانانی هستند که دچار تعارض روانشناختي دربارة هويت خود هستند و در نتیجه دچار سردرگمي شدهاند که نقش «آنها در این دنیا چیست؟»، «آنها کیستند؟»، «میخواهند چه کاره شوند؟»، «چه ارزشهایی دارند؟»، «بر اساس چه مسیری میخواهند زندگی کنند؟» و… .
نکتههای هویت؟
بهعقيدة اريكسون که از روانشناسان بحث هویت است، يك هويت سالم به صورت احساس سلامت جسماني، روانشناختي و اجتماعي تجربه ميشود. در این بخش به برخی نکتههای مهم دربارة هویت اشاره میشود که آشنایی با آنها برای والدین و مربیان، میتواند مفید و روشن کنندۀ برخی راهکارهای عملی جهت تعامل با نوجوان باشد:
- یکی از بایدهای لازم برای رسیدن به هویت (تولد سالم «من»ـی که میداند کیست و راهش چیست، در مقابل تولد نارس «من») در نوجوان، داشتن «احساس اعتماد به نفس» است. نوجوانانی که بر اثر تربیت غلط والدین، با «احساس اعتماد به نفس ضعيف» به نوجواني ميرسند، در يافتن آرمانهايي كه باید به آنها معتقد باشند، دچار مشكل میشوند. هویت نیاز به «انتخابگر بودن» دارد. نوجوانان با اعتماد به نفس ضعیف، به اندازة کافی مستقل و دارای ابتکار عمل برای انتخاب كردن از بين گزينههای مختلف نیستند و برای انتخاب کردن، تلاش لازم را به خرج نميدهند و چون به خاطر ضعف اعتماد به نفس معمولاً فاقد احساس سختكوشي هستند، نميتوانند مسیری را پيدا كنند كه با تمايلات و مهارتهاي آنها مناسبت داشته باشد.
- نکتة مهم دیگر دربارة هویت، آن است که پس از شكلگیری هويت، كماكان هویت در بزرگسالي میتواند اصلاح شود و اين زمان است كه افراد تعهدها و انتخابهاي قبلي را از نو ارزيابي ميكنند.
- ترديد كردن دربارة ارزشها، برنامهها و اولويتها براي رسیدن به هويتِ پخته در نوجوانی، لازم است و این فرایند نباید دچار آشفتگیِ والدین و مربیان شود. این تردیدها اقتضای تولّد هویت در نوجوانی است. برخی والدین به صورت هیجانی و به شدت این تردیدها را سرکوب میکنند و برخی هم بدون توجه به نوجوان، او را در سیل این تردیدها رها میگذارند. در حالی که باید با روشی درست و منطقی، با ارائۀ اطلاعات به اندازه و با سعه صدر، او را در خروج از این شکها یاری کرد. لازم است زمینهای فراهم شود که نوجوان دربارة محيط خود، اطلاعات مهمي را گردآوري نماید و به سمت تصميمگيريهاي با دوام پيش برود.
- اگر اطرافیان نوجوان به صورت نپخته و غیر منطقی، میزان انتخابهاي درست او را به گزينههايي خاص و بعضاً خشک محدود كنند كه با تواناييها و اميال او نميخواند، امكان دارد كه نوجوانان سطحي و بدون داشتن جهت، در زندگی بار بیایند و در نتیجه براي چالشهاي روانشناختي بزرگسالي آمادگي نداشته باشند. براي مثال، نوجوانی که هويت (خود پنداره) محكمي ندارد، ممكن است در مرحلة اوايل بزرگسالي (جواني)، نتواند با ديگران صميمي شود.
مقدمات شکلگیری هویت
نوجوان نسبت به کودک، دربارة خود احساس مثبتتری دارد. برای مثال وقتی کودک، برادر کوچکترش را اذیت کند و یکی از والدین او را به این خاطر تنبیه نماید، زمانی که از کودک پرسیده شود «چرا پدرت تو را تنبیه کرد؟» معمولاً خواهند گفت که «چون برادرم را اذیت کردم، تنبیه شدم»؛ اما زمانی که این اتفاق بریای یک نوجوان بیفتد و از پرسیده شود «چرا پدرت تو را تنبیه کرد؟» معمولاً خواهند گفت که «او اشتباه کرد. نباید با «من» این رفتار را میکرد؛ «من» که کار بدی نکرده بودم، برادرم حقش بود!»
مهمترین مقدمة روانی برای شکلگیری هویت، غیر از بحث اعتماد به نفس، شکلگیری تغييراتي است كه در خود پنداره و عزت نفس نوجوان ايجاد ميشوند.
تغييرات در خود پنداره
خود پنداره یعنی تصوری که فرد از خود دارد؛ در پايان اواسط كودكي، كودكان معمولاً قادرند بر اساس صفات شخصیت، مثل خوش اخلاق، با استعداد و… ، «خود پندارۀ» خود را توصيف كنند؛ اما به تدریج «خودپنداره» نوجوان مراحل زیر را طی میکند:
- در اوايل نوجواني، قادر میشوند که صفات مجزا (زرنگ و با استعداد) را در توصيفكنندههاي انتزاعيتر (باهوش) ادغام كنند؛ اما معمولاً این كليگوييها متضاد هستند. براي مثال يك نوجوان ۱۲ تا ۱۴ ساله، ممكن است صفات متضادي مثل باهوش و كودن، خجالتي و معاشرتي را بر زبان آورد. اين اختلاف نظرها در مورد خود، به سبب گسترش دنياي اجتماعي آنان است که سبب میشود به مرور چندین «خود» متفاوت در آنها در ارتباط با والدين، دوستان، همسالان، همكلاسيها و… آشكار شود. نگرانی واقعی نوجوان زمانی است که از اين تناقضها در مورد قضاوتش دربارة خود، آگاه میشود و در نتیجه نمیداند که كدام يك، خودِ واقعي اوست.
- از اواسط تا اواخر نوجواني، تغييرات شناختي، به تدریج به نوجوانان این توان را میدهد که صفات خود را در يك سيستم سازمان يافته تركيب كنند. آنها با استفاده از عباراتی همچون «من خيلي زود عصباني ميشوم» و «من واقعاً رو راست نيستم»، نشان ميدهد كه در این سن و سال متوجه شدهاند كه ويژگيهاي روانشناختي آنها ميتوانند در موقعیتهای گوناگون، مختلف باشد.
بنابراین، خود پندارة نوجوان، نسبت به کودکان دبستانی، کمی پررنگتر میشود. آنها در مقايسه با كودكان دبستاني بر فضايل اجتماعي مانند دوستی، ملاحظهگری نسبت به دیگران، ياريگر بودن دیگران و… بيشتر تأكيد ميكنند.
والدین و مربیان به راحتی میتوانند از بین اظهاراتی که نوجوانها دربارة خودشان نشان ميدهند، دریابند که نظر «مثبت» ديگران در مورد آنها اهميت دارد.
زمانی که نوجوان «برداشت» از خودش را به گونهای اصلاح و شکلدهی کند كه بتواند این برداشت نوجوان از خود، «عقايد» و «برنامههاي با دوام» او را برای زندگی آیندهاش شکل دهد، در حقیقت او به سمت وحدت خود پيش میرود و رسیدن به وحدت خود، یعنی خودی که خودهای مختلف او در موقعیتهای مختلف را در قالب یک خود واحد متحد سازد، زمینهای لازم برای تشكيل هويت است.
در شمارۀ بعد دربارۀ تغییرات عزتنفس نوجوان و ارتباط آن با بحث هویت و نیز مطالب بیشتری دربارۀ رشد هیجانی دورۀ نوجوانی و برخی بایدهای تربیتی در این باره بحث خواهیم کرد.