دل بعضیها را باید سوزاند
مأیوس کردن و مأیوس شدن از اموری است که در آیات و روایات تأکید شده تا ترک شود. ما نباید از رحمت خدا مأیوس شویم. نباید در میان درگیریهای تلخ و گزندۀ زندگی، کم بیاوریم. از طرفی هم نباید کسی را مأیوس کنیم. نباید کمک و یاریمان را از هیچکس دریغ کنیم. مأیوس شدن، عمل مذمومی است. اما در مواردی مأیوس کردن، لذتبخش است و باعث شادی میشود. در ضمن خدا هم آن را دوست دارد. کجا؟!
وقتی شیطان وسوسه میکند و دائم زیر گوشمان میخواند که این کار را نکن، این کار را بکن؛ آن وقت است که اگر برخلاف میل شیطان، و در راه رضایت خدا کاری را بکنی و شیطان را ناامید کرده باشی، لبخند خدا هم دیدنی میشود.
وسوسهها کم نیستند. از یک صفر به رقم حقالزحمه خود اضافه کردن، یا چند تا دروغ ساده لابهلای تعریفها گنجاندن گرفته تا کارهای زشت و دور از عرف! وسوسههایی هستند که تمام لحظههای بعضی آدمها را میسازند. یعنی طرف پشت سر وسوسههایش حرکت میکند و صبح را به شب میرساند. وسوسهها اسیر میکنند. حتی کاری میکنند که دوستشان داشته باشیم. خدا دوست دارد قید این وسوسهها را بزنیم و کاری کنیم که شیطان ناامید شود.
از طرفی فرشتۀ روی شانۀ چپ ما که مسئول نوشتن سیئات یا همان بدیهاست، او هم دوست دارد بیکار بماند. او هم دلسوز ماست و فقط انجاموظیفه میکند. وقتی ماشین گناهان با سرعت تمام شماره میاندازد، او هم باید بنویسد. اما اگر روزی برسد که نوشتنیاش کم شود، و به قولی از نوشتن مأیوس شود، چه خوب است. حتی یک روزِ عیدِ بیگناهِ بینوشتنی برای فرشتۀ عزیز خدا هم مطلوب است و خودش هم این بیکاری را دوست دارد؛ چه برسد به خدا که فوق همۀ اینهاست.
امام سجاد (علیه السلام) در دعای عاقبت بخیریاش این مأیوس شدن شیطان را از خدا خواسته است. او میخواهد به ما جهت زندگی کردن را بیاموزد که چنین دعایی میکند و از خدا میخواهد نوشتنیهای فرشتۀ شانۀ چپمان، دفترش خالی از هر کلمه باشد. او از سرزنشهای شیطان برایمان میگوید که وقتی هم دنبالش میرویم، باز طعنه و توسری میزند و تحقیر میکند. اینها را امام عزیز ما میگوید که یادمان باشد عزت، فقط پیش خداست و بس! و اگر آخرِ کارنامة اعمال ما، یک توبه مقبول نوشته شود، چه عالی میشود! ما نیاز به آن مهر تأیید داریم و فرمان را باید سمتِ همین جاده بچرخانیم. روبهراهی ما فقط در همین مسیر محقق میشود و بقیۀ راهها، بیراهه است. کاری کنیم که فرشتۀ شانۀ چپمان بیکار بماند رفقا! بلدید؟ بسم الله…
«فَاِن قَدَّرْتَ لَنا فَراغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَراغَ سَلامَةٍ لاتُدْرِكُنا فيهِ تَبِعَةٌ، وَ لاتَلْحَقُنا فيهِ سَئْمَةٌ، حَتّى يَنْصَرِفَ عَنَّا كُتَّابُ السَّيِّئاتِ بِصَحيفَةٍ خالِيَةٍ مِنْ ذِكْرِ سَيِّئاتِنا، وَ يَتَوَلّى كُتَّابُ الْحَسَناتِ عَنّا مَسْرُورينَ بِما كَتَبُوا مِنْ حَسَناتِنا، وَاِذَا انْقَضَتْ اَيّامُ حَياتِنا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ اَعْمارِنا، وَاسْتَحْضَرَتْنا دَعْوَتُكَ الَّتى لابُدَّ مِنْها وَ مِنْ اِجابَتِها، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْ خِتامَ ماتُحْصى عَلَيْنا كَتَبَةُ اَعْمالِنا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لاتُوقِفُنا بَعْدَها عَلى ذَنْبٍ اجْتَرَحْناهُ، وَ لامَعْصِيَةٍ اقْتَرَفْناها، وَلاتَكْشِفْ عَنّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلى رُؤُوسِالْاَشْهادِ، يَوْمَ تَبْلُ اَخْبارَ عِبادِكَ، اِنَّكَ رَحيمٌ بِمَنْ دَعاكَ، وَ مُسْتَجيبٌ لِمَنْ ناداكَ».
پس اگر برای ما فراغتى از كار مقدّر كردهاى، پس آن را فراغت همراه با سلامتى قرار ده تا در دنبال آن هيچ وبالى به ما نرسد، و در آن فراغت ملالتى به دامن حيات ما ننشيند، تا نويسندگان اعمال زشت نزد ما با دفترى خالى از كردار بد برگردند، و نويسندگان خوبيها به سبب آنچه از حسنات ما نوشتهاند، شادان و مسرور بازآيند، و چون روزگار حياتمان سپرى شود، و رشته زندگيمان بگسلد، و آن دعوت تو (مرگ) كه از خودش و اجابتش گريزى نيست، ما را فراخواند. پس بر محمد و آلش درود فرست، و پايان آنچه را نويسندگان پرونده بر ما مىنويسند، توبهاى مقبول قرار ده كه بعد از آن ما را بر معصيتى كه كردهايم و نافرمانيای كه مرتكب شدهايم، توبيخ و سرزنش نكنى، و پردهاى كه بر ما پوشاندهاى در برابر ديده حاضران از روى كار ما برمدار، در روزى كه اخبار بندگانت را آشكار مىسازى؛ زيرا تو به هر كه تو را بخواند، مهربانى و تقاضاى هر كه تو را صدا بزند، اجابتكنندهای.