تربیت حماسی

حجت الاسلام و المسلمین آقایی

اشاره:

متن حاضر حاصل سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقایی است که در جمع رابطین استانی مرکز فرهنگی – تبلیغی آینده سازان ایراد شده است. تربیت حماسی و معانی و مبانی مقدماتی آن و نیز لزوم پرداختن به این موضوع برای دانش آموزان از جمله محورهای سخنان ایشان است.

واژه‌ی تربیت حماسی، تقریباً می‌شود گفت که ابتکاری است. مقام معظم رهبری بحث تربیت جهادی یا ورود روحیه‌ی جهادی را در تربیت در سال‌های قبل مطرح نمودند و به تعبیری می‌شود گفت ایشان این واژه را ابداع و ابتکار کردند. اما بعد از طرح بحث جنبش دانش آموزی و این که روحیه‌ی تربیت منفعل باید تبدیل به تربیت فعال شود، مسأله‌ی تربیت حماسی توسط حاج آقا حاج علی اکبری مطرح شد. لذا این واژه کلاً واژه‌ی نویی است و جای کار دارد و باید به عنوان یک نیاز امروز در فضای تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد. با عنایت به این دو نکته، من در چند نکته‌ی مختصر، برای این که سر فصل‌ها را گفته باشم، به عنوان مدخل طرح بحث می‌کنم.

نکته‌ی اول

حتی اگر نخواهیم حرفی از تربیت حماسی به زبان بیاوریم و درباره‌ی چیستی و چرایی این مطلب به گفت و گو بپردازیم، یک نکته‌ی مشترک و یک وجه مشترک برای آغاز بحث داریم. و آن این مطلب است که امروزه نظام تعلیم و تربیت ما حقیقاً نیاز به یک تغییر و تحول دارد؛ آن هم تغییرات همه‌جانبه از ابتدایی‌ترین مباحثش که مباحث مبانی و فلسفی است، تا جزئی‌ترین مباحث آن که مسأله‌ی رفتار دانش آموزان و فرزندان و حتی مربیان است.

امروزه فکر می‌کنم کسی در کشور ما نباشد که به تغییر و تحول در نظام تعلیم و تربیت ـ فارغ از هر گونه تعلق سیاسی ـ اعتقاد نداشته باشد؛ البته هر کسی از منظر خودش. جریان تربیت حماسی می‌تواند به عنوان یک جریان نقاد و حتی ساختار شکن ـ البته نه شالوده برانداز، چون آن بحث دیگری است ـ مطرح شده و به عنوان یک مدل و الگوی قابل بحث وارد مباحث تعلیم و تربیت شود.

نکته‌ی دوم

نگاه تربیتی موجود با مشکلات عمده‌ای رو به رو است، و از نظر چیزهایی که ما دیدیم در سال‌های اخیر به عنوان کتاب‌های تعلیم و تربیت مطرح شده، دارای آفات و عیب‌های مختلفی است. اولین مشکلی که شاید این نظام دارد، در حیطه‌ی اندیشه و نظریه‌پردازی این است که مباحث نوعاً کهنه هست. شما الان اگر چهل، پنجاه تا کتاب که در همین سال‌های اخیر به موضوع تربیت پرداخته، فقط فهرست آن‌ها را نگاه کنید، می‌بینید که چیزی در آن در نمی‌آید؛ همه‌ی مباحث تکراری است و از مبانی و اصول و روش‌ها و راه‌کارها و شیوه‌ها شروع کرده و به اتمام رسانده‌اند؛ نوعاً به شکل‌ها و با بیان‌های مختلف، اما وقتی انسان این‌ها را می‌چلاند؛ می‌بیند که در آن مطلب عمده‌ای نیست. فهرست‌ نویسی‌ها یکسان، مدخل‌ها تکراری و مباحث تقریباً یکنواخت است.

انسان وقتی این‌ها را مطالعه می‌کند، اگر بخواهد یک مطلب جدید ارایه کند، واقعاً درمی‌ماند که باید چگونه این اتفاق بیفتد. و لذا نزدیک به پنجاه سال است که ساختار و فضای دانشگاهی و حوزوی ما، نوع روابطی که در ساحت تعلیم و تربیت عرضه کرده‌اند، مباحث تقریباً تکراری است. پس نکته‌ی دوم، تکراری بودن مباحث است، که نیاز دارد به این که طرحی نو دربیفتد و پوسته بیندازد و محتوای آن متحول شود.

نکته‌ی سوم

در کنار این کهنگی، ما باید بحث ناکارآمدی را هم اضافه کنیم. عمده کسانی که در عرصه‌ی تربیت به مسائل نظری پرداخته‌اند ـ به خصوص در مدخل تربیت دینی ـ وقتی خودشان به مقام مربیگری رسیدند؛

یعنی آن چیزهایی که گفتند و نوشتند و شنیدند، به عرصه‌ی عمل آوردند و خودشان معلم و مربی شدند ـ مثل بسیاری از کسانی که ما می‌بینیم ـ می‌بینیم که فاصله‌ی بزرگ و شکاف عمیقی بین آن چیزهایی که در کتاب‌ها هست با آن چیزهایی که اتفاق می‌افتد، واقعاً وجود دارد. همین شکاف بین آنچه که در نظریه‌ها هست و آنچه که در عمل هست، باعث می‌شود ما دچار یک جور آشفتگی و بحران شویم، و عمده‌ی این مباحث نظری به جوری ناکارآمد جلوه می‌کند و خیلی به کار نمی‌آید؛ به خصوص این که ما شاهد تغییرات عمده‌ی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم در جامعه هستیم. مسایلی که مطرح می‌کنند، تفاوت بین نسل‌ها، گسست بین نسل‌ها، شکاف بین نسل‌ها، و هر کسی یک معنایی را می‌گوید؛ حداقل باید بگوییم واقعاً تفاوت بین نسل‌ها وجود دارد. البته ما الان خیلی قبول نداریم که ما گسست بین نسل‌ها و شکاف بین نسل‌ها داریم، ولی اگر دیر برای این قضیه بجنبیم، به تدریج ممکن است این تفاوت، تبدیل به شکاف و گسست هم بشود.

بحران هویتی که نسل امروز در جهان گرفتارش هست، و مسأله‌ی هویت‌یابی و هویت‌سازی‌های جعلی که امروز دشمن دارد می‌کند، هویت‌های آرمانی ما را یک جوری کنار می‌زند و خودش هویت‌های آرمانی را در اختیار می‌گذارد. ما در هویت فردی، یک هویت مورد انتظار و یک هویت آرمانی داریم. هویت مورد انتظار را جامعه از یک دانش آموز و یک جوان می‌خواهد، اما هویت آرمانی آن چیزی که است که از جامعه‌ی ما، دین می‌خواهد. کار دشمن این است که این‌ها را جابجا بکند و جایش آنچه را که خود او مد نظرش هست، بگذارد.

همین نکته باعث می‌شود که نظام تربیتی موجود ما با این فاصله‌ای که بین مباحث نظری و عرصه‌ی اجرا و عمل دارد، این مسایل و حوادث عارض بر جامعه و اجتماع هم درد را مضاعف می‌کند. به ذهن می‌آید که این مباحث نظری که الان در عرصه‌ی تربیت هست، ناکارآمد است، و نیازمند به کارآمد کردن نظام تربیتی، با کم کردن فاصله بین آنچه که در مقام نظر و عمل هست.

نکته‌ی چهارم

شاید تأسف بارترین مطلب این باشد که ما بعد از سی سال که از انقلاب اسلامی می‌گذرد آن هم انقلابی که بسیاری از معادلات جهانی را واقعاً دچار تغییر و تحول کرده و محصور در یک مرز خاص نشده است، نظام تربیتی موجود ما به درجه‌ای از جمود رسیده که رهبری را هم به تذکر واداشته است. مقام معظم رهبری فرمودند: این که تحول نیست؛ اول یک کتاب یک عکسی عوض بشود، یک عکس دیگر بیاید. این عین تعبیر خود آقا است. گویا در یک جایی ابراز نگرانی کرده‌اند. برخی از این کتاب‌هایی که الان به عنوان کتاب‌های دینی داده می‌شود، هیچ فایده‌ای برای متدین کردن بچه‌های ما ندارد؛ اگر آن در ذهن آن‌ها شبهه‌‌هایی هم وارد نکند. ما در انقلاب سیاسی موفق بودیم و توانستیم یک دگرگونی به وجود بیاوریم؛ در جنبه‌های اقتصادی و علمی هم نسبتاً توانستیم استقلال و خودکفایی خودمان را به دست آوریم؛ در عرصه‌های فرهنگی هم جهش‌های خیلی خوبی داشتیم. اما این‌ها بیش‌تر شبیه جرقه‌هاست و تبدیل به یک روند نشده است. اگر چه واقعاً سخت است و ما سی سال را فرصت خیلی زیادی نمی‌دانیم، چون عرصه‌ی‌ تربیت مبانی خاص خودش را داشته و زحمات خاص علمی و مشکلات عجیب و پیچیده‌ای دارد، که طبعاً با برخی از عرصه‌های دیگر، خیلی متفاوت است اما بالاخره به نظر می‌آید که باید در این عرصه کار کنیم. در سایه‌ی انقلاب اسلامی، تحولات عمده‌ای انجام شده، ولی بیشتر درخشش ستاره‌هایی در سپهر تربیتی کشور است؛ که از جمله دفاع مقدس. تجربه‌های شگرف هشت سال دفاع مقدس، در این عرصه هم بسیار کارگشا راه گشاست و هم یک ذخیره است به همین جهت، یکی از وظایف کسانی که در عرصه‌ی تربیت حماسی فعالیت می‌کنند، مستندسازی اتفاقاتی است که در دفاع مقدس افتاده، و فرآوری خاطراتی که از دفاع مقدس مانده، جمع آوری و تدوین شده، و نیز به روز رسانی خاطرات و وصایای شهدا به زبان‌های مختلف. بحث دفاع مقدس بخش زیادی از تربیت حماسی است، اما همه‌ی آن نیست و ما  تربیت حماسی را معادل دفاع مقدس نمی‌گیریم. ما در بحث هم‌کلاسی آسمانی، یکی از آسیب‌هایی که ممکن است داشته باشیم، می‌گوییم همکلاسی آسمانی، همان ترویج تربیت حماسی است. هر چند این درست است و در راستای تربیت حماسی است، اما در حقیقت همه‌ی آن نیست.

نکته‌ی پنجم

نظام تربیتی ما اگر چه تلاش کرده و در عرصه‌ی تربیت دینی وارد شده، اما کتاب‌های خوبی ارایه نکرده است. من الان خودم فکر می‌کنم، نمی‌توانم ۵ تا کتاب که در تربیت دینی حرفی برای گفتن داشته باشد، نام ببرم. اگر شما می‌توانید، این ۵ تا را به ۱۰  تا برسانید و به ما هم بگویید تا استفاده بکنیم. حقیقتاً این جور است بعضی‌ها تربیت را با روان شناسی، بعضی‌ها با اخلاق و بعضی‌ها با عرفان اشتباه گرفته‌اند؛ یعنی آدم ملاحظه که می‌کند، یک خلط بین مباحث مختلف را در این مسائل می‌بینید؛ به اضافه‌ی این که نوعاً منفعل است.

قبل از انقلاب ما تحت تأثیر اندیشه‌های کمونیستی بودیم؛ اما بعد از انقلاب و به خصوص بعد از دفاع مقدس و پذیرش قطعنامه شما ملقمه‌ای از هجوم ایده‌ها و اندیشه‌های تربیتی و ترجمه‌هایی از متون تربیتی را می‌بینید؛ از ایده‌آلیستی عرض می‌کنم که به معنای منحرف آن، تا رئالیستی به معنای منحرفش تا نمی‌دانم اگزیستانسیالیستی به معنای واقعی‌اش تا پوزیتیویستی که این اواخر همین آقای سروش و دیگران مطرح کردند، و به نوعی در کتاب‌های مختلف هم نوشته شده است. اخیرا هم که متأسفانه آموزه‌های عرفانی و تربیتی شرقی به معنای هندی و چینی و کنفوسیوسی و ذِن و یوگا و امثال این‌ها هجوم آورده‌اند و دارند خود را تحمیل می‌کند. عکس العمل ما در این عرصه، کار فعال و تلاش فعال نیست. چرا این جوری است؟ برای این که آن جور که باید و شاید، توی عرصه‌ی نظریه پردازی و کار علمی و عملی دقیق نیستیم.

نکته‌ی ششم

در آثاری هم که سعی شده مستقیماً از متون دینی و تاریخ دینی استخراج شود، نوعی سر درگمی و ابهام به چشم می‌خورد. همان نکته‌ای که عرض کردم، در این آثار عمدتاً تربیت یا مساوی با اخلاق، یا مساوی با عرفان، یا مساوی با روان شناسی است، و یک نوع خلط مبحث را می‌بینیم. در حقیقت ما با آثار تخصصی در زمینه‌ی تربیت دینی مواجه نیستیم. عناوین عوض شدند، اما محتوا آن جور که باید و شاید، نه.

خب، این پنج شش نکته به سبب وضعیت کنونی است. از این نکته به بعد، سه چهار نکته می‌خواهم درباره‌ی تربیت حماسی بگویم.

روحیه‌ی حماسی

این جا من نوشتم حماسه. تربیت حماسی از همین نقطه آغاز می‌شود، و آن داشتن شجاعت و جسارت برای ساختار شکنی سرای کهنه و ناکارآمد تربیتی کشور، با خلاقیت و ابتکار علمی و نوآوری در این زمینه است. نه به احتمال که به یقین، به ایده‌ی تربیت حماسی همانند تمام ایده‌های علمی ـ چه در مقام ثبوت و چه در مقام اثبات ـ نقدها و ایرادات گوناگونی وارد خواهد بود، و کسی هم منکر آن نیست. ممکن است وقتی ما مسایل را مطرح کرده و کتابی‌اش می‌کنیم، ده نفر به این مسایل ایراد وارد کنند. اتفاقاً خیلی خوب است، اما فرار از کلیشه‌های رایج و ساختارهای سنتی و کهنه و در انداختن طرحی نو با استفاده از قوه‌ی خلاقیت و سرمایه‌های ارزشمند دینی و ملی، کار ساده‌ای نیست. این خود نیاز به روحیه‌ی حماسی به معنای واقعی کلمه دارد؛ چرا که به تعبیر آقا، در این زمینه باید انقلابی دیگر رخ دهد و مهم‌ترین نیاز انقلاب، داشتن روحیه‌ی حماسی است. همین کار در عرصه‌ی تربیت هم روحیه‌ی حماسی می‌خواهد و بدون آن نمی‌شود.

تربیت حماسی چیست؟

از همین اول یک مسأله را معلوم کنیم، که ابهامات احتمالی برطرف شود. چرا؟ برای این که پیش زمینه‌های ذهنی و محدودیت‌های زبانی ممکن است که مشکل ساز شود. وقتی ما می‌گوییم تربیت حماسی، بحث‌مان پرورش چریک یا کار نظامی نیست؛ اگر چه این هم بخشی از آن است. به قول معروف، منظورمان از تربیت حماسی، روحیه‌ی سلحشوری نیست؛ اگر چه جزء بسیار مهم آن است و باید یک بروز و ظهور بسیار پر رنگی داشته باشد و به عنوان یک ملاک بسیار مهم مد نظر قرار گیرد. چون اگر ما بخواهیم محدود کنیم و بگوییم روحیه‌ی سلحشوری، خب تربیت حماسی به نظر می‌آید خیلی چیز جدیدی نیست، بلکه امری است که در گذشته، بارها و بارها اتفاق افتاده و این روحیه در خوارج نهروان هم یک جور‌ی بوده است. سلحشوری، در مسایل دینی و در نظام دینی ما معنای خاص خودش را پیدا می‌کند، و اگر با مسایل دینی پیوند نخورد، نوعی جهالت و حماقت از آن در می‌آید؛ همین روحیه‌ی حماقت را در القاعده شما مشاهده می‌کنید.

مراد ما از تربیت حماسی، به این معنا نیست، بلکه یک معنای بسیار وسیع‌تر است، که درباره‌ی آن باید کار کنیم. مثلاً یک واژه، واژه‌ی فتوت است. آیا ما به جای تربیت حماسی، می‌توانیم تربیت جوانمردانه بگوییم؟ یا تربیت سلحشوری بگوییم؟ روی این باید بحث کنیم که منظورمان از تربیت حماسی چیست؟ البته طبعاً تربیت حماسی با فتوت خیلی نزدیک است.

تربیت حماسی در دفاع مقدس

نکته‌ی دیگر این که دفاع مقدس ما، طبعاً زیبایی‌هایش فقط به شجاعت بچه‌ها نبوده، بلکه دفاع مقدس نمایشگاهی از همه‌ی خوبی‌هایی بوده است که در یک انسان غیر معصوم دیده می‌شود؛ عبادت‌ و نماز آن‌ها، خنده‌ی آن‌ها، مزاح‌هایی که در شب عملیات اتفاق می‌افتاد، روحیه‌ای که رزمندگان‌ و ایثارگران ما داشتند؛ این‌ها آن تلقی ما از تربیت حماسی است. شاید این زحمتی که شهید ضابط برای تفحص سیره‌ی شهدا کشید، نگاهی به این مطلب و بحث تربیت حماسی داشته؛ حتماً‌ همین طور بوده است، چون من خاطرم هست در این بحثی که آقای حاج علی اکبری مطرح کردند، یکی از کسانی که خیلی به واژه‌ی «تربیت‌ حماسی» علاقه نشان داد، مرحوم آقای ضابط بود، که می‌گفت این خیلی تعبیر زیبا و قشنگی است. به نظرم این واژه در اساسنامه‌ی مرکز تفحص سیره‌ی شهدا در هم یکی دو جا آمده است.

ضرورت طرح تربیت حماسی در مهندسی فرهنگی کشور

انتخاب واژه‌ها و کلمه‌هایی نظیر حماسه و حماسی، در راستای هماهنگی و یکدستی در فضای کلی فرهنگی کشور و ایجاد یک هماهنگی کلام در ساختار مهندسی فرهنگی کشور است، که براساس دیدگاه‌ها و افق‌های بلند فکری مقام معظم رهبری تصویر می‌شود. طبعاً اگر ما بخواهیم چنین کاری را کنیم، باید برای تربیت حماسی در مهندسی فرهنگی کشور، جای خودش را بدانیم. چون الان بحثش مطرح است، و اتفاقاً یکی از ضرورت‌های طرح بحث تربیت حماسی، این است که الان به فرموده‌ی آقا مهندسی فرهنگی کشور دارد طراحی می‌شود و بعد نقشه‌ی فرهنگی کشور. پس نیاز هست که ما این مدل را ارایه کنیم و در اختیار قرار دهیم؛ به عنوان یکی از مأموریت‌ها و رسالت‌هایمان.

در تربیت‌های کنونی، ارزش هست، اما انگیزه در آن خیلی کم است. ما باید آمیخته‌ای از ارزش‌ها و انگیزش‌ها را با محتوای غنی دینی در نظر بگیریم و با وقت‌گذاری، و فعالیت‌های بسیار زیاد، با دیدن افق‌های به اصطلاح بسیار دورتر و نیز با ارایه‌ی راهکارهای بسیار زیبا که متناسب با روحیه‌ی نسل کنونی باشد، الگوی خوبی ارایه دهیم. دقت می‌فرمایید که خود تعبیرهای آقا هم تعبیرهایی است که ما را به طرف تربیت حماسی می‌برد؛ تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی. وقتی آقا می‌فرمایند شبیخون، نشان از این است که این هجوم خیلی سریع، بی‌‌سر و صدا است. تغییرات فرهنگی خیلی سریع است. اکنون ما در مقابل این چه جوری باید بایستیم؟ با چه داشته‌ای؟ با چه محتوایی؟ با چه الگو و مدلی؟ این بسیار خوب است. به این اضافه کنیم که ما در فضای علمی کشورمان هم کلمه‌هایی داریم که آقا به کار برده‌اند؛ مانند جنبش و نهضت نرم افزاری است. ببینید در این واژه‌ها، هم ارزش و هم انگیزش هست. در جلد اول کتاب تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری (صفحه‌ی ۱۲۹)، که انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی وزارت آموزش و پرورش آن را چاپ کرده، آقا تعبیر شکل جهادی داشتن تعلیم و تربیت را دارند، در حقیقت که همان بحث تربیت حماسی است. پس در بحث مهندسی فرهنگی که دارد مطرح و کار می‌شود، مسأله‌ی ضرورت طرح تربیت حماسی با اشاره به کلیدواژه‌هایی که از آقا گفتم، اهمیت خودش را دو چندان نشان می‌دهد.

محتوای حماسه

نکته‌ی دیگر آن که حماسه در نگاه ما به مثابه‌ی محتوا است، نه به مثابه‌ی فرم و قالب؛ اگرچه ما در بعضی از مواقع حماسه‌ی فرمی را هم باید مد نظر قرار دهیم و از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های مثبت آن استفاده کنیم. اما فرم حماسه اصالت ندارد و برای ما آنچه که اصل است، محتوای آن است. اگر این نگاه را داشته باشیم، دارای بار ارزشی مثبتی می‌شود که صرفاً حماسه را برای آن پیش زمینه‌های ذهنی و محدودیت‌های زمانی که گفتم، مساوی با قتال نمی‌داند، بلکه واژه را می‌کند واژه‌ی جهاد. واژه‌های جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی و جهاد علمی، این‌ها نوعی نگاه مثبت است.

در آیه‌ی قرآن داریم: «و جاهدهم به جهاداً کبیراً». آیت‌الله جوادی می‌فرمایند: جهاد اکبر و جهاد کبیر و جهاد اصغر. می‌گویند جهاد اصغر که جهاد قتال و جهاد اکبر که مبارزه با نفس است، اما جهاد کبیر همین جهاد فرهنگی است. با این حساب؛ چه در مقام مبنا، چه در مقام غایت، چه در مقام اصول و چه در روش‌ها، ما باید سعی کنیم که بار ارزشی مثبت کلمه‌ی حماسه را به عنوان محتوا و نه فقط قالب ـ اگرچه قالب هم مد نظر هست ـ مطرح کنیم. اگر این نگاه را داشته باشیم، ما می‌توانیم این الگو و مدل را به عنوان یک الگوی جهانی مطرح کنیم، چون تاریخ تمدن و فرهنگ و ادب جهان، پر از این حرف‌هاست.

ریشه‌دار بودن تربیت حماسی

حرف آخر این که، تربیت حماسی شاید در مقام نظر و تعریف، امری جدید و نو باشد، اما حقیقت آن است که در مقام عمل و مصداق، امری ریشه‌دار است؛ خصوصاً در تاریخ دینی و فرهنگی تشیع با همه‌ی مختصاتش؛ از مؤثرترین عامل تربیتی تشیع در قرون متوالی یعنی عاشورا، تا تأکید بر الگوی علوی و فاطمی، تا انقلاب مهدوی؛ از عرفان آمیخته به حماسه و نیایش‌های شورانگیز، تا سرمایه‌های ماندگار ملی نظیر شاهنامه‌ی فردوسی و تجربه‌ی ارزشمند معاصر در سایه‌ی فقه حماسی، حکمت حماسی و عرفان حماسی حضرت امام(ره). تربیت حماسی این سرمایه‌های ارزشمند را هم دارد؛ به خصوص با الگویی که امام راحل در حقیقت ارایه کردند. ما هر چه بتوانیم از این منابع استخراج کنیم بیش‌تری خواهیم داشت.

اگر کسی آیات قرآن، نهج البلاغه، دعاهای صحیفه‌ی سجادیه، و حتی دعاهای مختلفی که در مفاتیح و کتاب‌های دیگر به اصطلاح دعوات ما هست و همین جور دعای مکارم الاخلاق را این‌گونه غور کند، پر از حماسه است. «خدایا! به من توفیق بده کسی که با من مخالفت کرده، با او موافقت کنم؛ کسی که غیبتم را کرده، خیرش را بخواهم؛ کسی که با من معارضه کرده، با او با حسن جزاء مقابله کنم». تعبیرها را ببینید؛ در همین فراز پنجم و ششم دعای مکارم الاخلاق، مقابله یک معنای پارادوکسی دارد. کسی که به من نیرنگ زده، با صلح با او رفتار کنم. خیلی جالب است.

اگر انسان با این نگاه وارد شود، من فکر می‌کنم که بتوانیم طرح نویی را ان شاء‌الله در بیاندازیم. مسأله‌ی تربیت حماسی خاستگاهش همین جاست؛ اوجش و قوامش و شکوفایی‌اش هم باید در همین جا اتفاق بیفتد.

دکمه بازگشت به بالا