«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛[۱] خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند».
مکتب الهی انبیا، انسانسازی است و در فرهنگ دینی و الهی انبیا، ارزش انسان در سایه تربیت، رشد و کمالات اخلاقی و معنوی اوست.
عصر ما، عصر تحقیقات فناوری ارتباطات و انفجار دانش است. روز به روز و ساعت به ساعت بر علم و دانش بشر در جهت بهتر شدن زندگی مادی افزوده میشود. آری؛ آنچه امروزه ارزش پیدا میکند، فناوری، ماشین، مادیات و پیشرفت ظاهری است، ولی متأسفانه انسان روز به روز در حال سقوط بوده، ارزش واقعی خود را از دست میدهد.
بعثت انبیا در جهت تعلیم، ارشاد، تزکیه و تربیت انسان، بزرگترین هدیه آسمانی و نعمت الهی است.
در مکتب انبیا، اخلاق و معنویت محور رشد و تکامل انسان است و تزکیه و تربیت بر تعلیم، و پرورش بر آموزش مقدم است.
در دیدگاه مکتب اسلام، علم و دانش زمانی نتیجه میدهد که همراه با بینش و حکمت و همراه با «تزکیه»، «تربیت» و «تقوا» باشد.
تعلیم و تربیت از دشوارترین، حساسترین، ظریفترین و پرثمرترین امور انسانی و کاری پر ارج است، و ثمره آن، رشد و تعالی انسان در جهت هدف خلقت و نه گذراندن تنها زندگی مادی حیوانی و شهوانی است.
بر این اساس است که در فرهنگ عالی اسلام، نقش مبلغ، مربی و معلم، حساس و محوری است. اوست که افراد رشد نیافته را به انسانهای خلاق، بالنده، مؤمن، متعهد و مفید رشد میدهد. به یقین با داشتن مبلغان و معلمان شایسته، جامعه اسلامی میتواند شخصیت و هویت حقیقی انسانی خود را پیدا کرده، استعدادهای خود را به ثمر برساند. اینان روح حیات و رشد و هدایت تزکیه و تربیت را به جامعه میدهد. و ارزش و اهمیت کار آنان در کلام رسول بزرگوار اسلام۶ نمایان است که:
«لَان یَهدِی اللهُ بِکَ رَجُلاً واحداً خَیرٌ لَکَ مِنَ الدّنیا و ما فیها؛[۲] اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است».
راه هدایت و ارشاد، راه پر اهمیتی است که شناخت اخلاق و ادب و روش آن، جایگاه خاص خود را دارد، ما در این نوشتار به اختصار به آنها اشاره میکنیم.
اهمیت
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ؛[۳] چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا میکند».
هدف
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ؛[۴] ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد».
- شروع با نام خدا
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ؛[۵] بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید».
- اتصال به وحی
«وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى؛[۶] و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!».
- کمک گرفتن از خدا
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی؛[۷] (موسی) گفت: «پروردگارا! سینهام را گشاده کن، و کارم را برایم آسان گردان، و گره از زبانم بگشای، تا سخنان مرا بفهمند!».
- مستدل و منطقی
«وَقُولُوا قَوْلا سَدِیدًا؛[۸] سخنان محکم، (منطقی و استوار) بگویید».
- روشن و روشنگر
«الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛[۹] الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ی شرک و ظلم و جهل،) بهسوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بهسوی راه خداوند عزیز و حمید».
- پاک و دلپسند
«وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ؛[۱۰] و بسوی سخنان پاکیزه هدایت میشوند».
- نیکو و شایسته
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ؛[۱۱] با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما!».
- توجه به عنصر زمان
«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ؛[۱۲] ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم!».
- نرم و آرام
«اذهَبا اِلی فِرعَونَ اَنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَولاً لَیِّناً؛[۱۳] بهسوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است، اما به نرمی با او سخن بگویید».
- جدا کننده حق و باطل
«وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ؛[۱۴] و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخّص میسازد، نازل کرد».
- سنجیده و حساب شده
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا؛[۱۵] حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده)اش نازل کرد، و هیچگونه کژی در آن قرار نداد».
- صریح و قاطع
«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ؛[۱۶] بگو: ای کافران! آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم».
- ساده و روان
«فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ؛[۱۷] ما آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم، شاید آنان متذکّر شوند».
- شیوا و رسا
«قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلا بَلِیغًا؛[۱۸] با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!».
- مایه رشد وکمال
«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا؛[۱۹] موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟».
صفات
- اخلاص
«قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛[۲۰] بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است».
- ایمان به هدف
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ؛[۲۱] هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
- آگاهی فراتر
«وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً؛[۲۲] و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن!».
- سعه صدر
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی؛[۲۳] (موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشاده کن».
- خوش اخلاقی
«وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[۲۴] و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری».
- عدالت در گفتار
«وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛[۲۵] و هنگامی که سخنی میگویید، عدالت را رعایت نمایید».
- مهربان و دلسوز
«بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛[۲۶] نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».
- سوز و عشق
«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ؛[۲۷] رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد».
- پیشگامی
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛[۲۸] خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید».
- اهل علم و عمل
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ؛[۲۹] چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید».
- پافشاری بر اصول
«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ؛[۳۰] بگو: ای کافران! (هرگز) عبادت نمیکنم آنچه شما عبادت میکنید و شما عبادت نمیکنید آنچه من عبادت میکنم و من عبادت نمیکنم».
- با شهامت و نترس
«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا؛[۳۱] کسانی که تبلیغ رسالتهای الهی میکنند و فقط از او ترسیده، از هیچ کس نمیترسند».
- مردمی و درد آشنا
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؛[۳۲] به تحقیق رسولی از میان خودتان به سوی شما آمد».
- توکل به خدا
«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ؛[۳۳] پس هنگامی که تصمیم گرفتی، به خدای توکل کن».
- نرمخو و سازگار
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛[۳۴] (ای رسول ما)! رحمت خدا تو را مهربان گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو پراکنده میشدند».
- انتقاد پذیر
«أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی؛[۳۵] بهترین برادران من کسی است که عیب مرا به رسم هدیه به من بگوید».
- با استقامت
«الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا؛[۳۶] آنان که گفتند: پروردگار ما، خداست و سپس در این راه استقامت کردند».
- ساده زیست و بیتکلف
«وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ؛[۳۷] بگو ای پیامبر! من از متکلفین نیستم».
- نظیف و تمیز
«قُمْ فَأَنْذِرْ و رَبَّک فَکَبِّروَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ؛[۳۸] (ای رسول ما! به پاخیز برای انذار و بیم دادن، و لباست را پاکیزه گردان».
شیوهها
- تشبیه و تمثیل
«وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛[۳۹] و این مثالها را برای انجام مأموریت میزنیم؛ امید است که تفکر کنند».
- شخصیت دادن به مخاطب
حضرت ابراهیم۷ برای انجام مأموریت الهی از فرزندش نظر خواهی میکند:
«قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى؛[۴۰] ابراهیم گفت: فرزندم! من در خواب دیدم که تو را در راه خدا ذبح میکنم؛ تو هم نظر خود را اعلام کن».
- سؤال کردن
«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ؛[۴۱] و اگر از آنها سؤال کنی که چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را مسخر کرده؟ میگویند خدا».
- تحریک عواطف
«أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ؛[۴۲] آیا یکی از شما دوست میدارد گوشت برادر مرده خود را بخورد».
- تلقین
«اِن لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم؛[۴۳] اگر بردبار نیستی، خودت را به بردباری وادار».
- تشویق و تهدید
«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا؛[۴۴] (ای رسول ما! ما تو را به حق فرستادیم تا بشارتگر و بیم دهنده باشی».
- قصه
«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛[۴۵] (ای پیامبر! برایشان) داستان را بازگو کن؛ باشد که بیندیشند».
- حکمت و موعظه
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ؛[۴۶] مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو بخوان».
- بیان تاریخ گذشتگان
«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ؛[۴۷] پیش از شما ملتهایی بودند و رفتند. در زمین گردش کنید، تا بنگرید که تکذیب کنندگان به وعدههای الهی چگونه نابود شدند».
- جدال و مناظره نیکو
«وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛[۴۸] با چیزی که بهتر است، با آنها مجادله کن».
- استفاده از هنر در راه حق
«سامری» با زر و زیور گوسالهای را ساخت و مردم را فریب داد:
«فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ؛[۴۹] سپس (سامری) برای آنها پیکر گوسالهای که دارای صدایی بود، پدید آورد؛ آنگاه (به مردم) گفتند: این خدای شماست».
- مقایسه
«هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ؛[۵۰] آیا آنها که میدانند و آنان که نمیدانند، یکسانند».
- ایجاد زمینه مناسب
«وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ؛[۵۱] (یکی از موارد زکات) برای جذب (آمادگی پذیرش) دلهاست».
- معرفی الگوها
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ؛[۵۲] برای شما در زندگی رسول الله سرمشق نیکویی است».
- القای تدریجی
«وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ؛[۵۳] و قرآن را جزء به جزء بر تو فرستادیم، که به تدریج بر امت قرائت کنی».
- تدوام و تکرار
«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ؛[۵۴] و ما سخن الهی را پیوسته آوردیم، که یادآور حقایق آن شوند».
سفارشها
- محور قرار دادن قرآن
«خُذِ الکِتابَ بِقُوَّه؛[۵۵] کتاب (خدا، قرآن را) محکم و با قدرت (و جدیت) بگیر».
- از امکاناتی که در اختیار ما است، غافل نشویم
«وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا؛[۵۶] بهره و نصیبت را از دنیا فراموش نکن».
- توجه به نسل جوان
«عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاث؛[۵۷] بر شما باد به جوانان».
- توجه به طرح چهره به چهره
موسی۷ از خضر۷ خواهش میکند که دنبال او باشد، تا اعمال و رفتار آن حضرت مایه رشد او شود.
«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا؛[۵۸] موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»
۵- کسب محبوبیت در سایه ایمان و تقوا
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛[۵۹] همانا آنان که ایمان آورده، کارهای نیکو انجام میدهند، خدای رحمان به زودی برای آنان محبتی (در دلها) قرار میدهد».
- جلوگیری از شایعات و افشاگری توطئه
«وَکَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ وَلِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ؛[۶۰] و ما بدین گونه آیات را به روشنی بیان میکنیم، تا راه و رسم گناهکاران روشن شود».
- ما مأمور به وظیفه هستیم، نه اثر و نتیجه
«مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ؛[۶۱] پیامبر وظیفهای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد».
- ترسیم خط رهبری
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛[۶۲] ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای!».
- از نزدیکان شروع کنیم
«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبِینَ؛[۶۳] و خویشان نزدیکت را هشدار ده».
- پرهیز از دنیا طلبی
«وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ؛[۶۴] و من نسبت (به ارشاد و هدایت شما) مزدی نمیخواهم».
- پرهیز از استبداد
«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛[۶۵] (ای رسول ما!) به آنان تذکر بده؛ (اما بدان که) تو فقط تذکر دهندهای و بر آنها سلطه و سیطره نداری».
پی نوشت:
[۱]. آل عمران، ۱۶۴٫
[۲]. بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۸۴٫
[۳]. فصلت، ۳۳٫
[۴][۴]. انفال، ۲۴٫
[۵]. علق، ۱٫
[۶]. نجم، ۳ و ۴٫
[۷]. طه، ۲۵ – ۲۸٫
[۸]. احزاب، ۷۰٫
[۹]. ابراهیم، ۱٫
[۱۰]. حج، ۲۴٫
[۱۱]. نحل، ۱۲۵٫
[۱۲]. قدر، ۱٫
[۱۳]. طه، ۴۳ و ۴۴٫
[۱۴]. آل عمران، ۴٫
[۱۵]. کهف، ۱٫
[۱۶]. کافرون، ۱و ۲٫
[۱۷]. دخان، ۵۸٫
[۱۸]. نساء، ۶۳٫
[۱۹]. کهف، ۶۶٫
[۲۰]. انعام، ۱۶۲٫
[۲۱]. آل عمران، ۶۱٫
[۲۲]. طه، ۱۱۴٫
[۲۳]. طه، ۲۵٫
[۲۴]. قلم، ۴٫
[۲۵]. انعام، ۱۵۲٫
[۲۶]. توبه، ۱۲۸٫
[۲۷]. توبه، ۱۲۸٫
[۲۸]. احزاب، ۵۶٫
[۲۹]. صف، ۲٫
[۳۰]. کافرون، ۱-۴٫
[۳۱]. احزاب، ۳۹٫
[۳۲]. توبه، ۱۲۸٫
[۳۳]. آل عمران، ۱۵۹٫
[۳۴]. آل عمران، ۱۵۹٫
[۳۵]. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۸۲٫
[۳۶]. فصلت، ۳۰٫
[۳۷]. ص، ۸۶٫
[۳۸]. مدثر، ۲-۴٫
[۳۹]. حشر، ۲۱٫
[۴۰]. صافات، ۱۰۲٫
[۴۱]. عنکبوت، ۶۱٫
[۴۲]. حجرات، ۱۲٫
[۴۳]. نهج البلاغه، کلمه قصار ۲۰۷٫
[۴۴]. بقره، ۱۱۹٫
[۴۵]. اعراف، ۱۷۶٫
[۴۶]. نحل، ۱۲۵٫
[۴۷]. آل عمران، ۱۳۷٫
[۴۸]. نحل، ۱۲۵٫
[۴۹]. طه، ۸۸٫
[۵۰]. زمر، ۹٫
[۵۱]. توبه، ۶۰٫
[۵۲]. احزاب، ۲۱٫
[۵۳]. اسراء، ۱۰۶٫
[۵۴]. قصص، ۵۱٫
[۵۵]. مریم، ۱۲٫
[۵۶]. قصص، ۷۷٫
[۵۷]. کافی، ج۱۵، ص۲۳۱٫
[۵۸]. کهف، ۶۶٫
[۵۹]. مریم، ۹۶٫
[۶۰]. انعام، ۵۵٫
[۶۱]. مائده، ۹۹٫
[۶۲]. مائده،۶۷٫
[۶۳]. شعراء، ۲۱۴٫
[۶۴]. شعراء، ۱۰۹٫
[۶۵]. غاشیه، ۲۱ و ۲۲٫