آسمان خدا پرستو هم می‌خواهد

مینا آشوری

گفتاری کوتاه از چرایی حضور اجتماعی زن در اسلام

همهمه‌ای میان جمعیت بود. یکی می‌گفت: «امکان ندارد توجهی به خواستۀ ما بکنند، گمان می‌کنم همین که اینجا هستیم و از زنده به گور شدن دخترانمان رهایی یافتیم، باید شکرگزار باشیم.» دیگری پاسخ داد: «اینکه خواستۀ زیادی نیست، از او هم بعید نیست بپذیرد؛ ولی مردان ما…» زن جوانی که در گوشه‌ای بر درختی تکیه داده بود، فریاد برآورد: «او هم‌چون دیگران نمی‌اندیشد. در مکتب او زن و مرد یکسانند و هر دو انسان…» دیگری دست کودک خود را در دست گرفت و در حالی که از میان جمع برمی‌خاست تا آنان را ترک کند، به آرامی گفت: «خواهش می‌کنم حرفی نزنید که وضعمان را بهم بریزد. همین که ما را با خود آوردند، بسیار دور از ذهن بود. من که راضیم و می‌روم تا به فکر شوی و فرزندانم باشم.» همهمه بالا گرفت. هر کس چیزی می‌گفت. هنوز عده‌ای بر آنچه انتظارش را می‌کشیدند، پای می‌فشردند.

– چه کسی حاضر است پا پیش بگذارد؟

بانویی پیش آمد و گفت: «خودت پیش قدم شو… تو زبان مردان را بهتر می‌دانی.»

– من؟ نه! این قضیه توفیر دارد. اگر بگویند: نه!… اگر مردان دیگر به خواستۀ ما بخندند…! اگر مرا برانند…؟

– پس همگی با هم می‌رویم.

همه با هم در محضر پیامبر رحمت حاضر شدند. پس از یک هجرت بزرگ به فرمان خداوند محمد، هجرت از مکه به مدینه، هجرتی به مثابه یک حرکت اجتماعی سترگ. مردان مؤمن مهاجر و انصار، با پیشوای خود برای همراهی در یک انقلاب اجتماعی، عهد پایداری و یکرنگی بستند. سکوت بر اجتماع زنان سنگینی می‌کرد. کسی نمی‌توانست آغاز کنندۀ کلام باشد. عده‌ای به بهانۀ آفتاب، دست بر صورت خود نهاده بودند و عده‌ای به بهانۀ فرزندان بدین سوی و آن سوی می‌نگریستند؛ اما نگاه مهربان پیام‌آور مهر و خُلق نیکویش، همه چیز را تغییر داد. زنان به راحتی لب به سخن گشودند. گویی تا کنون چنین آسوده و امن با مردی سخن نگفته بودند. پیامبر رو به یارانش کرد و گفت: «تشتی از آب برایم بیاورید.» زنان دست خود را به نشانۀ بیعت با خدا و رسولش، در آبی فرو بردند که دست پیامبر پیش‌تر در آن فرو رفته بود.

– چه خوب که ما به دین او ایمان آوردیم.

– چقدر خوب که با تمام سختی‌هایی که متحمل شدیم، با آنان هجرت کردیم.

پس از این اتفاق، گام‌های زنان، مؤمنانه‌تر برداشته شد. آنان که در حرکت اجتماعی «هجرت» حضور داشتند، حالا در جوشش اجتماعی-سیاسی «بیعت» نیز با مردان هم آواز گردیدند و اینها اولین نشانه‌های حضور اجتماعی زنان در اسلام بود. محمد(ص) از سوی خداوند برای بیعت با زنان مؤمن مأمور شده بود(۱) و بر این حضور سیاسی، بارها و بارها، از جمله در صلح حدیبیه، فتح مکه و خلافت على(ع) تأکید گردید.

اولین عرصۀ حضور زنان عصر رسالت، در ابتدای دعوت و در پذیرش اسلام بود. اسلام آوردن خدیجه به عنوان اولین زن مسلمان، گواه روشنی بر این مدعا است. زنان مدینه در هنگام ورود پیامبر(ص) به مدینه، با خوشحالی تمام شعر می‌خواندند و از پیامبر می‌خواستند تا محلۀ آنان را برای سکونت انتخاب کند.(۲) علاوه بر هجرت به مدینه، زنان در هجرت به حبشه نیز حضوری فعال داشتند و با گذشتن از همۀ علایق دنیوى، هم‌پاى مردان به یارى و حفظ دین اسلام برخاستند و سختی‌ها را به جان خریدند.(۳)

زنان بزرگی چون خدیجه کبری(س)، فاطمه(س) و زینب (ع) و دیگر بانوان مسلمان، با مشارکت فعال در صحنه‌هایی که ضرورت می‌یافت، از طریق خطابه، مبارزه و حمایت از مقام رسالت و امامت، نقش‌های مؤثری ایفاء می‌کردند. در جریان دفاع از ولایت امام علی(ع) و شأن و منزلت او نیز، زنانی چون أروی بنت الحارث، اُمّ البَراء، أمّ سنان المذحجیه، بکّاره الهلالیه و سوده بنت عماره که به فصاحت و بلاغت در عصر خود شهره بودند، درخشیدند.(۴)

تعالیم اسلامی هیچ گاه مخالف حضور اجتماعی زنان نبوده است؛ چراکه حضور اجتماعی زن، پاسخ به ندای فطرت سالم انسان و گامی در جهت داشتن خانواده‌ای سالم است. حال نوع و میزان این حضور اجتماعی از دیدگاه‌های مختلف، متفاوت بوده و هر کدام شرایط و بستر مختص خود را دارد. استاد مطهری به استناد آیۀ «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى… إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»(۵)، بر این باور است که اجتماعی بودن انسان، در متن خلقت و آفرینش او پی‌ریزی شده است و این آیه، ضمن یک دستور اخلاقی، به فلسفۀ اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره می‌کند.(۶)  از سوی دیگر، این انسان چه زن باشد و چه مرد، به استناد حدیث شریف: «کُلُکُّم راعٍ و کُلُکُّم مَسئولٌ عَن رَعِیَتِهِ»(۷) نسبت به تمامی جامعۀ اسلامی، مسئولیت دارد. بنابراین زنان نیز چنان مردان، مسئولیت اجتماعی دارند.

این نوع مسئولیت اجتماعی، در آیۀ ۷۱ سورۀ توبه، به خوبی با ذکر عنوان «زنان مؤمن و مردان مؤمن که برخی بر دیگران، ولایت و سرپرستی دارند و می‌بایست برای امر به معروف و نهی از منکر و اقامۀ نماز و پرداخت زکات اقدام کنند»، تبیین شده است. بنابراین زنان نیز چون مردان، مسئولیت بزرگ ولایت اجتماعی دارند و هر چه گسترۀ معروف و منکر را توسعه دهیم، این مسئولیت نیز توسعه می‌یابد.

اسلام علاوه بر تأکید بر حضور اجتماعی زن، بر نحوۀ آن نیز حساسیت دارد که مواردی از قبیل نحوۀ سخن گفتن با مردان، نوع پوشش و حفظ عفت و پاکدامنی، از نمونه‌های آن است.(۸) به نظر می‌رسد وجوب حجاب در اسلام، هم شرط حضور زن در اجتماع است و هم بزرگ‌ترین نشانۀ آن. بر این مبنا، حجاب عامل آزادی زن و حضور او در اجتماع است و نه زمینۀ اسارت او.

حضور اجتماعی زنان، با کم و کیفی متفاوت همراه بوده و هست؛ اما آنچه که در این میان حایز اهمیت است، چگونگی حضور و ایجاد بینش نسبت به این موضوع است. اگر تمامی زنان، با خرد، توانایی و آگاهی در اجتماع حضور یابند و هیچ گاه اجازه ندهند با آنان چون کالا و  نیروی کار ارزان برخورد شود و یا تنها جنسیت آنان مورد توجه باشد، در این صورت، هم به تعالی، رشد وکمال خود می‌رسند و هم کامل کنندۀ نیمۀ ناقص جامعه خواهند بود.

پی‌نوشت‌ها:

(۱) ممتحنه(۶):۱۲٫

(۲) بحارالأنوار، ج۱۹، ص۱۱۰ و ۱۲۲٫

(۳) ر.ک. نساء(۴):۹۷-۱۰۰٫

(۴) ارفع، فاطمه سادات: «حامیان ولایت؛ رثاء بانوان شیعه در حمایت از ولایت»، مجلۀ بانوان شیعه، شمارۀ۳، بهار۱۳۸۴٫

(۵) آیۀ ۱۳سورۀ حجرات

(۶) استاد مطهری، مرتضی: «جامعه و تاریخ»، صدرا، قم،۱۳۶۴، ص۶٫

(۷) بحارالأنوار، ج۷۲، ص۳۸٫

(۸) ر.ک. احزاب(۳۳):۳۳-۳۲؛ نهج الفصاحه، ح۲۰۰۸؛ کافی، ج۵، ص۵۱۹؛ میزان الحکمه، ج۴، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۳۸٫

دکمه بازگشت به بالا