برای دست یافتنی ها کاری کنیم!

علی دشتی

تبیین مفهوم و ابعاد برنامه ریزی فرهنگی                                      

یکی از مفاهیم کاربردی و مهم در حوزه کارها و فعالیت های فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی است.

شاید امروز دیگر کسی وجود نداشته باشد که بخواهیم برای او از ضرورت برنامه ریزی فرهنگی سخن بگوییم. اما بسیارند افرادی که با اصل این مفهوم، حدود آن و شیوه های برنامه ریزی آشنا نیستند. در این شماره با جناب آقای سعید قاسمی درباره این موضوع به گفتگو نشستیم.

معلّمی که مسیر کار و تلاش فرهنگی خود را از شهر مشهد مقدس آغاز و پس از هجرتی کوتاه به یاسوج و مشارکت مؤثر در برنامه های فرهنگی این شهر، دوباره و این بار در قامت یک معلّم با تجربه و مدیر توانمند فرهنگی به زادگاه خود بازگشته است. سابقه آشنایی با گروه های فرهنگی و راه اندازی و مدیریت مجموعه های فرهنگی شهری به همراه برخورداری از تحصیلات علمی ارشد و دکترا در حوزه برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی می تواند معلومات و تجربیات خوبی را به ما منتقل کند.

ضمن تشکر از ایشان به جهت وقتی که در اختیار ماهنامه راهنما قرار دادند، گفتگوی ما با ایشان را بخوانید:

  1. س. مفهوم برنامه ریزی فرهنگی به چه معنا است؟

این مفهوم از دو واژه برنامه ریزی و فرهنگ تشکیل شده است.

پژوهشگران برنامه‌ریزی را مداخلات هدف‌مند آگاهانه تعریف می کنند؛ یعنی شما به عنوان مسئول یک گروه یا مجموعه، به صورت آگاهانه افراد را به سمت یک هدفی سوق می‌دهید.

برنامه ریزی می تواند در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و… و در قالب های کلان یا خُرد صورت پذیرد.

و در مورد فرهنگ، عبارت جامعی وجود دارد که می گوید: فرهنگ مجموعه‌‌ای از ارزش‌ها، باورها، هنجارها و نمادها است.

بنابراین ترکیب این دو واژه که تشکیل دهنده مفهوم برنامه ریزی فرهنگی است یعنی مداخلات آگاهانه و هدف گذاری شده در حوزه ایجاد، تغییر یا تصحیح ارزش ها، باورها، هنجارها و نمادهای یک مجموعه، تشکل و در سطوح بالاتر یک کشور و یا ملّت های مختلف جهان.

  1. س. برنامه ریزی فرهنگی به این معنایی که بیان شد، مخالفانی هم دارد؟

به ظاهر بله و در واقع نه.

مثلا بعضی از مکاتب فکری که مدعی لیبرالیسم و آزادی بشر هستند، می‌گویند هر فردی حق دارد که ارزش‌ها و هنجارهای خودش را خودش انتخاب بکند، و کسی حق ندارد در حوزه آزادی های فردی شخص دیگری دخالت کند.

طرفداران این نظریه، برنامه‌ریزی را به جهت دخالت در ارزش ها و باورهای افراد، مانع آزادی آنها می دانند. تعبیراتی مثل «شستشوی مغزها»، کنایه از همین ادعا است.

البته این فقط در ظاهر است.

  1. س. چرا؟

چون امکان ندارد که کسی برنامه‌ریزی فرهنگی نکند یا برنامه ای برای برنامه ریزی فرهنگی نداشته باشد. شما در هر زمینه‌ای سکوت هم که بکنید در واقع یک نوع جهت‌گیری دارید.

چون فرهنگ جامعه یا افراد، خواسته یا ناخواسته شکل می گیرد و روابط فرهنگی بین افراد و جوامع به وجود می آید. لذا شما هم می توانید با برنامه ریزی درست آن را به شکل صحیح و متناسب با اهداف کلان جهت دهی کنید. و هم می توانید کاری نکنید و اجازه دهید دیگران برای شما برنامه ریزی کنند. و با سکوت خود اجازه دهید افراد از برنامه ریزی دیگران پیروی کنند.

در حال حاضر دولت های مدعی لیبرالیسم و آزادی های فردی، تنها برای جامعه خودشان برنامه ریزی نمی کنند، بلکه نسخه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… مورد نظرشان را به دیگران ارائه و در قالب اسناد بین المللی به بشریت تحمیل می کنند.

نسخه هایی که مبتنی بر۶ اصل، مادی‌گرایی، فردگرایی، اباحه‌گری، مصرف‌گرایی، لذت‌جویی و خشونت است.

اینها حتی در پوشش برنامه ریزی فرهنگی، کارها و پروژه های کلان تری را نیز دنبال می کنند.

  1. س. پس اگر ما برنامه ریزی نداشته باشیم مجبوریم ذیل برنامه دیگران رفتار کنیم؟

بله دقیقا. شما الآن ببینید هالیود با سالی هفتصد تا فیلم، بالیود با سالی هزار تا فیلم، فرهنگ خودش را منتقل می‌کند. در حوزه نشر و ترجمه کتاب، ادبیات و هنرهای نمایشی، کشورهای مختلف به صورت جدی فرهنگ خودشان را به دنیا عرضه می کنند.

  1. س. با توجه به اینکه در کشور ما دین اسلام دین رسمی کشور است و اسلام هم ارزش ها و هنجارهای خاص خودش را دارد، اولویت با فرهنگ دینی است یا فرهنگ ملّی و ایرانی؟

اعتقاد ما این است که اسلام قشنگ‌ترین و زیباترین پایه‌ها و مبانی فرهنگی را می‌تواند به جوامع عرضه بکند. درست است که ما یک فرهنگ ملی و یک فرهنگ دینی داریم، ولی فرهنگ دینی قصد ندارد فرهنگ ملّی ما را از بین ببرد و آن را نابود کند.

تاریخ اسلام نشان می‌دهد که وقتی فرهنگ اسلامی وارد شبه‌ جزیره عربستان شد چگونه بعضی از هنجارها و ارزش های آنان را تقویت کرد و بعضی از آن‌ها را رد کرد. این یعنی قرار نیست فرهنگ دینی با فرهنگ ملی رقابت کند،‌ بلکه بنا است که شیرازه‌ها و ساختارهایی که فرهنگ ملی را به سمت تعالی و رشد انسانیت سوق می‌دهد، توسط فرهنگ دینی حفظ و تقویت بشود. مثل پیمان‌هایی که خود رسول خدا صلی الله علیه و علی آله وسلّم حتی قبل از رسالت‌شان داشتند.

و البته با فرهنگ هایی مثل زنده به گور کردن دختران، تعصبات قبیله ای، خشونت یا بت پرستی هم مقابله می کند؛ چرا که  این گونه کارها فرهنگ ملی را به سمت تعالی و رشد انسانیت سوق نمی‌دهد.

  1. س. خوب حالا سؤال اصلی این است که ما چگونه می توانیم برای فرهنگ برنامه ریزی کنیم؟

در حال حاضر سیاست‌های فرهنگی در دنیا به سه شکل طراحی شده است؛

یک مدل سیاست یکسان‌سازی فرهنگی است؛ مثل داعش یا حکومت‌های دیکتاتوری مثل صدام. یا حتی در بعضی از کشورهای شوروی، مثل ترکمنستان.

در این مدل یک سری ارزش‌ها و باورهای واحدی به جامعه القاء می‌ شود و همه هم باید تبعیت کنند؛ حالا به شکل قانونی یا غیرقانونی و به زور اسلحه. به طور مثال شهر عشق‌آباد، که من خودم به آنجا مسافرت کردم، معروف است به شهر سفید. می دانید چرا؟ چون تمام ساختمان‌‌های آنجا باید رنگش سفید باشد. به دستور چه کسی؟ رئیس جمهور. یعنی برای رنگ ساختمان‌های یک شهر رئیس جمهور تصمیم گرفته است. کاری که در ایران و در شهرهای مختلف توسط ناحیه یا منطقه شهرداری ای که ساختمان در محدوده آن ساخته شده، نسبت به آن تصمیم گیری می شود.

حتی در آنجا بسیاری از خدمات فرهنگی متنوعی که در بسیاری از کشورهای جهان مرسوم است هم وجود نداشت؛ مثلا اینگونه نبود که افراد بتوانند به کافی نت بروند یا به هرسایتی دسترسی داشته باشند. در آنجا فقط ۶ کانال تلویزیونی برنامه پخش می کردند و استفاده از ماهواره و شبکه های ماهواره ای هم مجاز نبود. البته شاید باور این سخنان برای مخاطبان کمی مشکل باشد ولی در واقع آنجا به همین شکل با مردم رفتار می شد. همه چیز تحت کنترل و با نظر حاکمیت به جامعه القاء می شود.

یک سیاست دیگر در حوزه برنامه ریزی فرهنگی، سیاست تکثرگرایی فرهنگی است. بیشتر جوامع لیبرالی از این سیاست پیروی می کنند. در این مدل، به خرده فرهنگ‌ها توجه بیشتری صورت می گیرد. در این مدل هر گروهی به رسمیت شناخته می شوند و به هر اقلیتی، هر تعدادی، هر حزبی و هر گروهی که شعاری را مطرح کرده و دور هم جمع بشوند بها و جایگاه اجتماعی داده می شود.

این مدل در واقع پلورالیزم فرهنگی است؛ یعنی هر کسی کار خودش را انجام می‌دهد و هر گروهی دنبال منافع خودش است.

نتیجه این سیاست این است که حرکت‌های بزرگ، هماهنگ و جهانی شکل نگیرد؛ چون هرگروهی در جامعه هدف خودش را دنبال کرده و به اهداف خوب دیگران یا اهداف مشترک جامعه کار ندارد. و به عبارت دقیق تر مردم آن جامعه دیگر هدف مشترکی مثل مبارزه با ظلم و بی عدالتی یا رشد و پیشرفت اقتصادی، سیاسی، نظامی و… نخواهند داشت که برای آن حرکتی را شکل دهند.

و اما سومین مدل از مدل های سیاست های برنامه ریزی فرهنگی، مدل وحدت در کثرت است؛

یعنی به همان میزانی که شما به یک فرهنگ عمومی و کلان کشور مثل زبان واحد، دین واحد، مذهب رسمی، قانون اساسی و… اصالت می‌دهید، به خرده فرهنگ ها، قومیت‌ها، مذاهب،آداب و رسوم خاص مناطق مختلف، زبان ها و لهجه ها و… هم اصالت و جایگاه می دهد. این مدل سیاست گذاری در حوزه برنامه ریزی فرهنگی، برگرفته از اعتقاد و باور به توحید است که البته الآن فرصت تبیین و توضیح آن نیست.

  1. س. به نظر شما مهمترین خطری که جامعه ایران را از جهت مدل های برنامه ریزی فرهنگی تهدید می کند، چه خطری است؟

به نظرم مهمترین خطر، حرکت به سمت تکثر گرایی فرهنگی، یعنی همان مدل دوم است. که البته فرهنگ ما هم کمی به این سمت سُر است. باید مراقب باشیم تکثرهای فرهنگی یا خرده فرهنگ ها در جامعه ما نسبت به فرهنگ های عمومی و کلان برتری یا اولویت پیدا نکنند.

  1. با توجه به این توضیحاتی که حضرتعالی بیان فرمودید به نظر می رسد مجموعه های کوچک و بزرگ، تشکل ها، نهاد ها و یا حتی مربیان پرورشی و تربیتی که مشغول کار فرهنگی در جامعه هستند نیازی به برنامه ریزی فرهنگی ندارند، بلکه برنامه ریزی فرهنگی مختص دولت ها و حکومت ها است. آیا این تلقی درست است؟

این برداشتی که شما بیان کردید درست است ولی نیاز به توضیح دارد.

در حوزه برنامه ریزی فرهنگی، که یک حوزه کلان و دارای سرفصل های متعددی است، سرفصلی وجود دارد به نام برنامه ریزی فعالیت های فرهنگی.

افرادی که در خرده فرهنگ ها یا مجموعه ها و تشکل ها در قالب ساختار و سازمان اداری و دولتی و یا به صورت مردمی و آتش به اختیار مشمول این سرفصل می شوند. و وزارتخانه ها و نهادهای حاکمیتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و… بخش برنامه ریزی فرهنگی را به صورت کلان برعهده دارند.

  1. س. در واقع مدیران و مربیان تربیتی یا افرادی که در جامعه فعالیت فرهنگی می کنند مجری سیاست های فرهنگی ابلاغی و قانونی هستند و اختیاری از خودشان ندارند؟

به این صراحت و قاطعیت که شما بیان کردید، خیر. یکی دیگر از سرفصل های برنامه ریزی فرهنگی، برنامه ریزی برای کار فرهنگی است.

کار فرهنگی یعنی: هر فکر، حالت، رفتار و ارتباطی که به رشد انسان منجر بشود، یعنی به بخش باورها، ارزش‌ها، هنجارها و نمادهای یک انسان ارتباط داشته باشد. در فرهنگ دینی از واژه تعالی به جای رشد استفاده می شود.

البته ارتباطات خودش فرهنگ‌ساز است و بر روی سه بخش دیگر هم تأثیرگذار است.

بنابراین در کار فرهنگی، شما هر فکری بکنید، هر حرکتی انجام بدهید، هر احساسی از خودتان بروز بدهید و هر ارتباطی بگیرید که بر روی احساسات، افکار، رفتار و ارتباطات خودتان یا دیگران، اثر بگذارد، موفق عمل کرده اید.

اما فعالیت فرهنگی مجموعه‌ای از کارهای منظم و هدف‌مند است که توسط یک گروه انجام می‌شود.

  1. س. تفاوت اصلی بین این دو در چیست؟

میان کار و فعالیت فرهنگی، چند تفاوت مهم وجود دارد:

کار فرهنگی را می توان بدون پول، تیم و مصوبه و اجازه  انجام داد. انجام کارفرهنگی نیاز به زمان و مکان مشخصی ندارد. ولی در فعالیت های فرهنگی بودن یا نبودن هرکدام از این موارد نقش تعیین کننده ای در انجام آن فعالیت دارد غیر از آنکه فعالیت‌های فرهنگی باید مکتوب شده و به یک طرح تبدیل بشوند تا بتوانیم آن ها را اجرا کنیم.

سلام کردن مصداق یک کار فرهنگی است؛ که هم دارای اثر است و هم نیاز به انجام هیچ کدام از موارد فعالیت های فرهنگی ندارد.

مخاطبان محترم توجه داشته باشند:کار فرهنگی ممکن است جزء باشد، اما یک اثر کلی دارد.

  1. یعنی حضرتعالی معتقدید که کار فرهنگی اثربخشی بیشتری دارد؟

بله حتما. کار فرهنگی مقدم بر فعالیت فرهنگی است؛ چون هم ساده‌تر است. و هم مبنایی تر است. و البته کار فرهنگی اثر تربیتی بیشتری هم دارد. چون هم تربیت امری است که از درون افراد حاصل می شود و هم کارهای فرهنگی ریشه در رفتارهای برخاسته از درون فرد دارند.

نمونه اش کارهای ماندگار فرهنگی که میزان اثرگذاری آنها هم کم نبوده است مثل: اذان آقای مؤذن‌زاده، طرح و نقش های مذهبی آقای فرشچیان.

البته فعالیت های فرهنگی هم منشأ اثر هستند ولی گاهی اوقات ما با خودمان فکر می کنیم چون ما در یک شهر دور از تهران قرار داریم و از بودجه و امکانات هم بهره مند نیستیم نمی توانیم هیچ کار فرهنگی یا تربیتی انجام دهیم. این تصور غلط است. اتفاقا بسیاری از کارهای فرهنگی از بودجه و امکانات بی بهره یا کم بهره برده اند.

مهمترین عنصر در کار فرهنگی خلاقیت است. هر کسی مشغول کارفرهنگی است باید با تقویت خلاقیت خود و با توجه محیط پیرامونش کارهای جدید و نو فرهنگی ابداع کند و یا کارهای خوب فرهنگی دیگران را ترویج کند.

در پایان اگر نکته ای هست بیان بفرمایید.

ضمن تشکر از شما عرض می کنم، شاید برنامه‌ریزی نتواند دست‌‌نیافتنی‌ها را دست‌یافتنی کند اما قطعاً نبود آن می‌تواند دست‌یافتنی‌ها را دست‌نیافتنی کند؛ یعنی ممکن است شما نتوانید با برنامه ریزی فرهنگی در بخش های گوناگون، یک سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تربیت کنید ولی اگر برنامه ریزی نداشته باشید حتی نمی توانید یک شهروند قانون مدار یا متعادل هم داشته باشید.

دکمه بازگشت به بالا