مهارتهای ارتباط با دیگران
سال اول ابتدایی بود. اواسط سال تحصیلی، یک روز، اول کلاس، کتابهایش را که باز کرد، بالای صفحه، در ردیفی، چند تصویر کشیده شده بود مثل کیف، جامدادی و گلدان و پایین صفحه نیز چند تصویر دیگر مثل کتاب، پاککن و گل. معلم رو به او و سایر دانشآموزان کرد و گفت: تصاویری را که در ردیف بالا هستند، به تصاویر مربوط به آنها در ردیف پایین وصل کنید. تند تند خطها را میکشیدند. گاه پاک میکردند و دوباره میکشیدند و گاه برای محکمکاری، خطها را پر رنگ میکردند. درست و غلط خطها کشیده شد و اینجا بود که «الفِ» درس «ارتباط» را معلم به آنها آموخت. معلم با این درس به آنها آموخت هر چیزی به چیزی ربط دارد و باید این ارتباط، درست برقرار شود تا اشیا در کنار هم معنای درست و کاربرد مفید خود را پیدا کنند.
او به تدریج در سالهای بعدی مدرسه، فهمید «ارتباط» در زندگی اهمیتی بیش از وصل کردن دو شکل با هم دارد. فهمید ارتباط یک نیاز مهم برای انسانها است. اینکه انسانها با خطی به نام ارتباط با هم وصل میشوند. فهمید مفهوم ارتباط بیش از ربط دادن دو شکل و یا حتی دو انسان با هم است. گاه چند شکل و یا چند انسان با خطی به نام ارتباط به یکدیگر وصل میشوند. حتی یک انسان با خودش هم ارتباط دارد. با خدا و طبیعت هم همین طور و همۀ این ارتباطها برای آنکه سازندۀ او باشند، قواعد خود را دارد.
سالها بعد، در نوجوانی، مربی فهیمشان به او آموخت یک انسان برای داشتن ارتباطی سازنده با دیگران، نیاز به آشنایی با چند مهارت اصلی دارد. این مهارتها عبارتند از خودآگاهی، همدلی، کنترل هیجانهای منفی، حل مسئله، تصمیمگیری، برقراری ارتباط مؤثر، مدیریت روابط بین فردی، تفکر خلاق و تفکر نقادانه. مهارت یعنی توانایی انجام رفتار درست در حداقل زمان با کمترین خطا. هر مهارتی نیاز به آموزش و تمرین دارد. مهارتهایی که از آنها نام بردیم، از شناخت هر چه بهتر خود و هیجانات خود شروع میشود و به مدیریت خود و شناخت بهتر دیگران و مدیریت ارتباط با دیگران ختم میگردد.
آری! نوجوان ابتدا باید بتواند «من» خود را خوب بشناسد تا بداند کجا لازم است خود باشد و کجا میتواند از یک مربی یا معلم الگوبرداری کند، تا نه دچار افراط شود و نه تفریط. نوجوان باید بتواند «دیگران» را نیز خوب بشناسد تا بتواند با مهارت «از من به ما» برسد.
معرفی کامل این مهارتها و تکنیکهای لازم برای ارتقای هر فرد، فراتر از این نوشتار مختصر است. در این نوشتار صرفاً میتوان به معرفی هر یک از این مهارتهای دهگانه پرداخت و روشن است که بیان تکنیکهای توانمندسازی نوجوان در هر یک از این مهارتها، نیازمند مطالب مفصلتر است.
خودآگاهی
خودآگاهی یعنی نوجوان از آنچه نقطۀ قوت و ضعفش است، با خبر باشد. به بیان دیگر از توانمندیها و ناتوانیهایی خود آگاه شود و امکانات و محدودیتهای خود را به خوبی بشناسد؛ ارزشها و ضدارزشهایش را بشناسد، از وضعیت فعلی خود، آرزوها و اهدافش به خوبی اطلاع بیابد. چنین نوجوانی به خوبی از ویژگیهای هیجانی و رفتاری خود خبر دارد و به صورت منطقی و درست، میتواند منصفانه و بدون جانبداری افکار، هیجانات و رفتارهایش را ارزیابی کند. بخش مهمی از اینکه یک نوجوان صرفاً مقلد حالات رفتاری دیگران در ارتباطگیری نباشد، مرهون آشنایی دقیق او با مهارت خودآگاهی است.
همدلی
نوجوان غیر از آنکه به وسیلۀ مهارت خودآگاهی با «خود» آشنا میشود، نیاز به آشنا شدن با دیگران نیز دارد. اینجا است که او نیاز به مهارت همدلی و کسب توانمندی در شناخت دیگران را پیدا میکند. مهارت همدلی، یکی از ضروریترین مهارتها برای هر نوجوان است. همدلی یعنی توانایی درک موقعیت، حالات، افکار و احساسات دیگران. توانایی در اینکه نوجوان به واقع خود را به جای دیگری گذاشته و از دید فکری، هیجانی و روانی آنها به مسایل نگاه کند. اینکه بتواند تفاوتهای خود با دیگران را بشناسد و متوجه شود به چه نوع تفاوتهایی باید احترام بگذارد. مهارت همدلی، متعادل کنندۀ مهارت خودآگاهی است. توجه صرف به خودآگاهی، ممکن است نوجوان را صرفاً متوجه خود و غافل از احوال دیگران سازد. حال آنکه همدلی او را از توجه صرف به خود درمیآورد و متوجه دیگران نیز میسازد.
کنترل هیجانهای منفی
هیجان یک حالت زیستی در انسان است که با احساسی درونی همراه است و به دنبال بروز یک محرک رخ میدهد. احساس، واکنش ذهنی یا تعبیر انسان از واکنشهای هیجانی است. هیجانات بخش مهمی از زندگی هر انسانی، از جمله یک نوجوان است. عامل ایجاد هیجانات، محرکهای بیرونی و یا درونیاند. انواع اصلی هیجان شادی، غم، ترس، تعجب، خشم و تنفر (خشم شدید) میباشد و البته از ترکیب این هیجانات، طیف وسیعی از هیجانات شکل میگیرد. آشنایی یک نوجوان با این هیجانات و نوع منفی آنها و اینکه بداند چگونه میتواند هیجانات منفی خود و دیگران را مدیریت کند، از مسایل مهم در برقراری یک ارتباط درست با دیگران است.
حل مسئله
هیچ شخصی صاحب زندگی بدون چالش نیست. مهم نحوۀ برخورد با چالشها است. در مهارت حل مسئله، فرد با مقابلههای مسئلهمدار و مقابلههای هیجانمدار با مشکلات و مسایل زندگی و ارتباط با دیگران، آشنا میشود. نوجوان باید بیاموزد چه زمانی به صورت مسئلهمدار و چه زمانی به صورت هیجانمدار، باید با مشکل برخورد کند. در واقع او با راهحلهای صحیح و منطقی برخورد با مشکلات، از جمله مشکلات ارتباطی و یافتن راهحلهای مناسب آن، آشنا میشود. برای رسیدن به تصمیمگیریهای بهجا و درست -و نه سریع و نه عجولانه- آشنایی با مهارت حل مسئله لازم است تا مسایل به صورت عمیق بررسی شود.
تصمیمگیری
زندگی پر از دو راهیها و یا به بیان بهتر، چندراهیها است. مهارت تصمیمگیری به یک نوجوان کمک میکند تا از تصمیمگیریهای احساسی و پیشداوریها نسبت به یک موقعیت پرهیز کند و به نقطهای برسد که بتواند مسئولیت تصمیمگیریهای خود را بدون کوتاهی کردن در چندراهیهای ساده و سخت زندگی، به عهده بگیرد. کسی که با این مهارت آشنا است، در مواقع لازم از دودلی و تردید نجات مییابد و انجام کار خود را به خاطر نداشتن این مهارت، مدام به تأخیر نمیاندازد. میتوان گفت یکی از دلایل مهم در تأخیر انداختن تکالیف اخلاقی و درسی در یک فرد، نداشتن مهارت تصمیمگیری است.
ارتباط مؤثر
نه باید مظلوم بود و نه ظالم. نه باید منزوی بود و نه گستاخ. مهارت ارتباط مؤثر، یعنی توانایی در ابراز عقاید، نظرات، خواستهها و هیجانات خود به صورت صحیح. یعنی توانایی در درخواست منطقی کمک و راهنمایی از دیگران و پرهیز از رفتارهای گوشهگیرانه و پرهیز از احساس حقارت و عزت نفس پایین. در توضیح بیشتر مهارت ارتباط مؤثر، میتوان گفت که محور ارتباط، انتقال پیام است. پیام به صورت کلامی یا غیرکلامی منتقل میشود. یعنی پیام یا به صورت آشکار، یا به صورت ضمنی منتقل میگردد. ناتوانی یک نوجوان در انتقال پیام، میتواند باعث اختلال در ارتباط گردد. برای مثال، ممکن است پیام به صورت کامل منتقل نگردد، یا اینکه نوجوان پیامی را ارسال کند، ولی فرد مقابل مفهوم دیگری را دریافت نماید و یا حتّی در مواردی پیامی بفرستد، ولی دیگری هیچ پیامی را دریافت نکند. این موارد همان «سوءتفاهم»ها در یک ارتباط است. مهارت ارتباط مؤثر، مهارتی ارتباطی برای جلوگیری از سوءتفاهمهای احتمالی است.
روابط بین فردی
هدف از کسب این مهارت، کسب حمایت اجتماعی در جهت تعامل منطقی و سازنده با دیگر افراد جامعه است. شخصی که مهارت روابط بین فردی دارد، میتواند در گرفتن ارتباط با دیگران، توانمند شود و همکاری و مشارکت بهتری با دیگران داشته باشد. میتواند بیاموزد که چگونه به آنها اعتماد کند و مرزهای روابط با آنها را به خوبی تشخیص دهد. او با اصول حفظ دوستیهای مطلوب آشنا میشود و در شروع و خاتمه یک رابطه، به صورت موفقی عمل میکند. تفاوت این مهارت با مهارت قبلی در این است که در ارتباط مؤثر، مسئلۀ اصلی گفتوشنود است، اما روابط بین فردی فراتر از گفتوشنود است و در واقع راهکارهای ارتباطگیری با هدف ادامۀ یک ارتباط سازنده، درد دل کردن با دیگران، چگونگی دوست گرفتن و یا چگونگی از بین بردن چالشهای ارتباطی است.
تفکر خلاق
تفکرخلاق یعنی توانایی فرد در تولید ایدهها و نگرشهای جدید و بدیع. تفکر خلاق به نوجوان کمک میکند به روشهای جدیدی مسایل را درک نماید و راهحلها و پاسخهای مختلف و متنوعی برای مسایلش بیابد. برای رسیدن به تفکر خلاق، سه اصل سیالی، ابتکار و تنوع نیاز است. در همین راستا میتوان گفت که یک نوجوان برای داشتن ارتباط سازنده با دیگران، نیاز به خلاقیت هم دارد.
تفکر نقادانه
کسی که از مهارت تفکر نقاد برخوردار است، به راحتی و بدون تحلیل، حرف دیگران را نمیپذیرد. او میتواند سؤالهای زیاد نسبت به یک مسئله مطرح کند و در مورد پاسخ آنها، تحقیق کند تا بتواند آن مسئله را به خوبی نقد و بررسی نماید. آموختن این مهارت فرد را قادر می سازد تا در برخورد با ارزشها، در برابر فشار گروه و رسانههای گروهی مقاومت کند و از آسیبهای ناشی از آن، در امان بماند.
البته روشن است که رسیدن به هر کدام از این مهارتها، نیاز به تکنیکهای خاص خود دارد و در این شماره صرفاً این موارد به عنوان مواردی مطرح شد که اگر نوجوان با آنها آشنا باشد، در گرفتن ارتباط درست و منطقی و سازنده با دیگران، میتواند موفق باشد و به دور از تقلید صرف در ارتباطگیری با دیگران، روش درست و خاص خود را بیابد و به کار ببندد.