بررسی برخی زوایای تشکیلاتی انجمن حجتیه
انجمن حجتیه، با نام کامل انجمن خیریه حجتیه مهدویه، در سال ۱۳۳۲ توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به شیخ محمود حلبی، تأسیس شد. این انجمن در مدت کوتاهی توانست بسیاری از جوانان مذهبی را به خود جذب کرده، حتی نظر موافق برخی بزرگان را نیز به خود جلب نماید. تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با ابراز نگرانی حضرت امام خمینی;، این انجمن انحلال خود را رسماً اعلام کرد. امروزه، این تشکل دیگر وجود رسمی ندارد، ولی دستکم، تفکرات اصلی آن هنوز زنده است. ازاینرو، شایسته است به برخی ابعاد تشکیلاتی این انجمن اشارهای کوتاه شود.
انجمن حجتیه را میتوان به دو دورۀ پیش و پس از انقلاب اسلامی تقسیم کرد. اساس تشکیل انجمن حجتیه برای مبارزه با فرقه انحرافی بهاییت بوده است. یکی از علتهای تأسیس این انجمن را پیوستن یکی از دوستان شیخ محمود حلبی، به فرقه بهاییت دانستهاند. پس از آن، شیخ محمود حلبی تصمیم میگیرد برای مبارزه با این گروه ضالّه، انجمنی تشکیل دهد. به هر روی، این انجمن پیش از انقلاب بر محور مبارزه با یک تفکر التقاطی بنا شد و بهنوعی باید آن را در شمار تشکلهای دفاعی قرار داد. ولی با پیروزی انقلاب اسلامی و در تنگنا قرار گرفتن بهاییهایی که در رژیم شاهنشاهی دارای پستهای مهمی بودند، رویکرد انجمن حجتیه رو به سویی دیگر نهاد. این نوشتار با تمرکز بر فعالیتهای پیش از انقلاب این انجمن، تلاش میکند تا دورنمایی از وضعیت تشکیلاتی آن ارائه دهد.
ساختار انجمن حجتیه
انجمن حجتیه دارای ساختاری منظم و تعریف شده بوده است. این گروه، در برخی شهرها، مرکزی به نام بیت داشتند. کارهای تشکیلاتی این گروه نیز بر دوش چند کمیته بوده است؛ کمیتههای تدریس، تحقیق، نگارش، ارشاد، ارتباط با خارج و کنفرانسها، بخشهای اجرایی این گروه را تشکیل میدادهاند که همگی زیر نظر هیئتمدیره بودهاند.
گروه ارشاد، مسئولیت بحث با مبلغان بهایی، دعوت بهاییان به اسلام و خنثیسازی تأثیر فعالیتهای مبلغان بهایی را بر عهده داشته است.
گروه تدریس و گروه نگارش، به استانداردسازی درجات و متنهای آموزشی میپرداختند؛ متنهای آموزشی حجتیه به صورت تایپشده و پلیکپی به کلاسهای انجمن ارسال میشد. کلاسهایی که هر هفته در خانههای شخصی اعضا در سراسر کشور برگزار میشد. این جزوهها تا یک هفته پس از توزیع، از شاگردان تحویل گرفته، بازیافت میشدند. به شاگردان نیز آموزش داده میشد که جزوهها را در اختیار دیگران قرار نداده، تنها درباره آنها با دیگران حرفی بزنند.
گروه سخنرانی، تجمعهای هفتگی همگانی را در مکانهای گوناگون را سازمان میداد که سخنرانان آموزشدیدۀ حجتیه در آنها به بحث درباره الهیات شیعی، انتقاد از نگرشهای بهایی و پرسش و پاسخ میپرداختند.
گروه تحقیق، بازوی اطلاعاتی انجمن بود و در سه واحد عملیاتی جداگانه، بهعنوان ستون پنجم انجمن در بهاییت فعالیت میکرد و توانست با شکیبایی و به آرامی در سلسله مراتب مقامات بهایی نفوذ کند.[۱]
عضوگیری
تمرکز انجمن حجتیه بیشتر بر مناطقی بوده است که بهاییان در آنجا فعالیت داشتهاند. شهرهای مختلفی از جمله مشهد، تهران، رشت، لنگرود، کرمانشاه، بجنورد، سبزوار، مراغه، خوی، اصفهان و… شهرهایی بودند که انجمن حجتیه در آنها فعالیت داشته که در برخی شهرها بین طرفداران آنها و نیروهای انقلابی در بعد از انقلاب نزاعهایی درگرفته است.
این انجمن برای عضوگیری نیز سازکاری مشخص و برنامهریزیشده داشته است. یکی از اقدامات این گروه تأسیس مدارس برای قشر مذهبی و جذب نخبگان آنها به بدنه انجمن حجتیه بود. آنها از طریق هواداران خود در مدارس، دانشآموزان درسخوان را شناسایی میکردند و با برقراری ارتباط، زمینه جذب آنان را در انجمن فراهم میآوردند.
در میان اعضای این انجمن، افراد متفاوتی نیز وجود داشته و شاید یکی از مشکلات این تشکل را بتوان ناهمسانی اعضای این تشکل قلمداد نمود. بسیاری از اعضای این انجمن پس از انقلاب، پستهای گوناگونی از استانداری گرفته تا فرمانداری، مدیر کلی، کارکنان بلندپایه وزارتخانهها، معلمان، امام جماعت، کاسبان و … را شامل میشدند. همین امر سبب شد تا پس از انقلاب، بسیاری از اعضا از این انجمن جدا شده و نسبت به آن ابراز برائت کنند.
مسئله آموزش
عدم تناسب اعضای انجمن، سبب شد تا این انجمن بخشی را برای آموزش قرار دهد و درست به همین علت، آموزش میان اعضای انجمن مسئلهای بسیار مهم بوده است. این گروه، هواداران خود را از ابتدای ورود، تحت تعلیمات ویژهای قرار میداد. نوع آموزش نیز ردهبندی خاص خود را داشته است. در ابتدای امر، برای تازهواردها تاریخچه بهاییت آموزش داده میشد. در مرحله دوم، مربیان با شیوههای گوناگون به شبهات بهاییان درباره حضرت مهدی۷ پاسخ میدادند. در مرحله سوم، استادان انجمن با ارائه دلایل و استدلالات فراوان، میکوشیدند نظریات بهاییان را درباره مسئله خاتمیت ابطال کنند.
کسانی که در حین آموزش از خود صلاحیت و لیاقت نشان میدادند، به مرحله بالاتری از تعلیم راه مییافتند که اصطلاحاً به آن منشور میگفتند. این بخش، از درجههای بالای انجمن حجتیه بود. بالاترین رتبه در آموزش، مرحلهای بود که در آن نقد کتاب ایقان صورت میگرفت.[۲]
میزان عمل
در بررسی تاریخ فعالیت انجمن حجتیه، برخی نقاط سبب انحراف آن از خط اصیل انقلاب شده است. یکی از مهمترین عواملی که تا به امروز نیز ادامه دارد، تفکر «جدایی دین از سیاست در دوران غیبت» است. در اساسنامه این گروه، فعالیتهای سیاسی ممنوع اعلام شده، حتی برخی از اعضایی که فعالیت سیاسی داشتهاند از این گروه اخراج شدند. بستر شکلگیری چنین تفکری، ظالم دانستن همه حکومتها قبل از حکومت امام زمان است. این موضوع سبب شد تا این گروه، پیش از انقلاب روابط خصمانهای با رژیم شاه نداشته باشند. در برخی گزارشها حتی اتهام همکاری این گروه با ساواک نیز تائید شده است. این مسئله به این جا ختم نشده و شیخ محمود حلبی در یک سخنرانی امام خمینی; را مسئول خون شهدا دانست.
با پیروزی انقلاب، سردمداران انجمن حجتیه هم در درون و هم بیرون انجمن مورد فشار قرار گرفتند. ازاینرو، کوشیدند تا انقلاب را همراهی کنند. تا آنجا که رییس این گروه، از امام بهعنوان «رهبر کبیر» یاد کرد.[۳] این رویکرد اما اهداف دیگری نیز داشت. این گروه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد مبارزه با مارکسیسم را در پیش گرفت. اما چرا مارکسیسم؟ جواب آن است که امام شعار نه شرقی و نه غربی را اعلام کرده بود. اگر مارکسیسم بد بود، به همان اندازه نیز لیبرالیسم بد است. از این منظر این گروه برای منحرف کردن قشر مذهبی کوشیدند تا توجه آنها را بهسوی شوروی و نه آمریکا و اروپا جلب نمایند.
انحراف مهم دیگر در تفکر این گروه، اعتقاد به مرجعیت برای تضعیف اصل ولایتفقیه است. از آنجا که این گروه خود را از سیاست کنار کشیده بود و این مطلب را به صراحت در اساسنامه خود ذکر کرده بود، نمیتوانست توجیه قابل قبولی از حکومت اسلامی و مسئله ولایتفقیه ارائه دهد؛ ازاینرو سعی کرد تا با پرداختن به مرجعیت، ولایتفقیه را در نظر هواداران و عموم مردم تضعیف کند.
با روشنتر شدن فضای انقلاب و زاویههای این گروه با اندیشههای امام و انقلاب، برخی عناصر این گروه با انقلابیان، در شهرهای مختلف، درگیر شدند و این موضوع سبب کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم شد. این درگیریها سبب شد تا افکار عمومی با این انجمن برخورد نموده و زمینه انحلال آن در سال ۱۳۶۲ پدید آید.
از دیگر اعتقادات این انجمن که امروزه بهصورت جدی و با تمرکز بر هیئتهای مذهبی اجرا میشود، دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی است. این گروه با اهانت به برخی مقدسات اهل تسنن آن هم در استانهای سنینشین تلاش داشتهاند تا وحدت شیعه و سنی را نشانه روند و این دیدگاه دقیقاً نقطه مقابل اندیشه امام و روش مقام معظم رهبری است.
[۱]. رجوع شود به دایره المعارف اسلام پدیا.
[۲]. نسلی مأیوس از انقلاب، ص ۷۸ و ۷۹٫
[۳]. باقی، در شناخت قاعدین زمان، ص ۵۷٫