ابداع و تنظیم شبکه وکالت
در روزگاری که مکاتب مادی در پاسخ به نیاز تربیت فرهنگی و اجتماعی جامعه وامانده و در تعیین الگوی حقیقی بدون نقص، همچنان بیبهره ماندهاند، دین مبین اسلام بهعنوان چارچوبی مناسب برای رشد و تعالی انسان، برنامههای الهی را به بشر تقدیم میکند. معرفی پیامبر (ص) و پس از ایشان اهلبیت (علیهمالسلام) بهعنوان اسوه حسنه، در واقع بهترین و شاخصترین الگوی فرهنگی و تربیتی تعریفشده برای جامعه است. بر همین اساس، نگرش جامعه مسلمان بهویژه شیعیان درباره بررسی ابعاد زندگی تربیتی اهلبیت، مستلزم بررسی دقیق و موشکافانه ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی ایشان خواهد بود. در این نوشتار و در استمرار تحقق الگوی مناسب در جهت توسعه فرهنگ دینی و تبیین راهکارها و برنامههای فرهنگی، به بررسی سیره تربیتی و فرهنگی امام کاظم (ع) خواهیم پرداخت تا زمینهساز مطالعات بیشتر و دقیقتر در جهت بهرهگیری بیشتر از سیره وزندگی این بزرگوار در تحقق الگوی مناسب و هدفمند برای توسعه فرهنگ شیعی باشد. امام کاظم (ع)، هفتمین امام شیعیان، در سال ۱۲۸ قمری در منطقه ابواء- میان مکه و مدینه- از مادری به نام حمیده، به دنیا آمدند. پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال ۱۴۸ قمری دوره امامت ایشان آغاز شد و عمر شریفشان در مدینه و بغداد گذشت.
سالهای نخستین تشکیل حکومت عباسی (۱۳۲ ق) با دوران امامت آن حضرت مصادف شده بود و همین امر، موجبات فشار بیشتر بر آن امام را فراهم میکرد. این مسئله در کنار سایر مسائل موجود، بر جامعه شیعی تحمیل میشد. خلاصه چالشهای سیاسی، فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه در دوره امام کاظم (ع) را میتوان چنین برشمرد:
- نوزایی قدرت، تشکیل حکومت عباسی و تلاش برای حفظ قدرت؛
- مشروعیتطلبی حکومت عباسی و مقابله با خاندان علوی؛
- شهادت امام صادق (ع) و ایجاد تفرقه داخلی در جامعه شیعه؛
- تلاش برای بازگرداندن وحدت جامعه شیعی و جلوگیری از ایجاد فرقههای جدید؛
- حفظ جامعه شیعی و رسیدگی به اوضاع مالی شیعیان؛
- ظهور قیامهای شیعی و فشار بر امام کاظم (ع) بهعنوان بزرگ خاندان علوی؛
- پاسخ به مسائل دینی و علمی.
در این شرایط امام کاظم (ع) در گیرودار محافظت از جامعه، دچار مشکلات فراوان شدند. عباسیان پس از استقرار نسبی، بهتدریج درصدد حذف شخصیتهای سرشناس علوی برآمدند. آنان ابتدا امام صادق (ع) را به شهادت رساندند. دوران امامت امام کاظم (ع) نیز با چالشهای سیاسی عصر امام صادق (ع) مواجه بود. این امر بنا به دلایل سیاسی، ازجمله ترس از آزار و اذیت امام بعدی، امام صادق (ع) را واداشت تا در وصیت خویش نام چند نفر ازجمله منصور را بهعنوان جانشین تعیین فرمایند تا از این راه جان امام بعدی در امان بماند. لذا در دوره امام صادق (ع)، امام بعدی برای عموم و گاه برای برخی خواص نیز ناشناخته ماند و همین امر، سردرگمی در مسئله تعیین امام بعدی در میان جامعه شیعه را سبب شد. قطبالدین راوندی مینویسد:
هشام بن سالم گوید: «همراه مؤمن الطاق در مدینه بودیم که دیدیم شماری بر در خانه عبدالله بن جعفر بن محمد گردآمدهاند. ما مسائلی از عبدالله درباره زکات پرسیدیم؛؛ ولی او جواب درستی به ما نداد. آنگاه بیرون آمدیم و نمیدانستیم از فرقههای مرجئه، معتزله، زیدیه و خوارج، کدامیک را قبول کنیم. در این حال شیخی را دیدیم که او را نمیشناختیم. گمان کردیم جاسوسی از جاسوسان منصور است ولی برخلاف این احتمال، او ما را به خانه ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) برد. در آنجا بودیم که فضیل و ابوبصیر وارد شده سؤالاتی نمودند و بر امامت ایشان یقین کردند. آنگاه مردم از هر سو دستهدسته میآمدند جز گروه عمار ساباطی و شماری که عبدالله بن جعفر را قبول داشتند.»[۱]
زوال حاکمیت بنیامیه، با برخاستن بانگ «الرضا من آل محمد» از سوی مخالفان بنیامیه، زمان احیای مجدد جامعه شیعه را نشان میداد، اما داعیهداران این شعار نیز همچون حکومت امویان، از هیچ فشاری بر امامان و جامعه شیعه دریغ نکردند و با تلاشهای ضد شیعی خود، صفحه جدیدی در تاریخ تشیع رقم زدند. امامان شیعه در این دوران، تحت کنترل و فشار بیشتری قرار گرفتند و همین امر، زمینههای بروز مشکلات و معضلات متعددی را برای جامعه شیعه فراهم کرد. وجود آسیب اینچنینی، ائمه را بر آن داشت تا رویکرد مبارزاتی خود را رویکرد علمی- فرهنگی قرار دهند.
دوران امام کاظم (ع) که به گواهی تاریخ از سختترین دوران حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه بود، با درایت و مدیریت خردمندانه آن امام بزرگوار، توانست به روند طبیعی خود ادامه دهد. امام کاظم (ع) با ایجاد شبکه منظم وکالت، وکلای خود را که از شاگردان تربیتشده مکتب ایشان بودند و به سلاح علم و ادب و فرهنگ علوی مسلح بودند، برای هدایت و مدیریت جامعه شیعه به مناطق مختلف فرستادند. وسعت سرزمینی و جغرافیایی جهان اسلام در پی فتوحات ادوار نخستین اسلامی، رو به افزایش بود. بههمین منوال، جغرافیای انسانی تشیع نیز پراکندگی چشمگیری داشت. شیعیان در برخی نقاط جهان اسلام حضور داشتند و همین حضور جامعه شیعی، لوازمی را در پی داشت. اطلاع از مسائل شرعی و آموزههای مذهب تشیع، پاسخ به شبهات اعتقادی موجود، رد دیون شرعی به امام، اداره موقوفات و کمک به نیازمندان شیعه، از مسائل مهمی بود که بر اساس آن برقراری ارتباط با امام را ضروری مینمود؛ اما محور فعالیتهای این وکلا، توسعه فرهنگی دینی و به معنای دیگر پاسخ به شبهات و حفظ کیان جامعه شیعه از انحراف و توسعه مفهوم امامت و معرفی اهلبیت (علیهمالسلام) بهعنوان الگوی راستین هدایت بود.
در چنین فضایی امام با رویکردی خاص در تربیت شاگردان که در منابع مختلف تعداد قابلتوجهی از آنها معرفیشدهاند که هرکدام آثار و برکات بسیاری را برای حفظ جامعه شیعه به ارمغان آوردند. امام، یاران و شاگردان مورد اعتماد خویش را به نمایندگی از خود بهسوی شیعیان مناطق مختلف راهی میکردند تا از این طریق، علاوه بر رفع نیازمندیهای شرعی، واسطه مناسبی برای توسعه، ترویج و تعمیق آموزههای شیعی و راهبردی علمی برای تقویت مبانی فرهنگی شیعه امامی باشند. برخی از این وکلا عبارتاند از:
۱- مفضل بن عمر جعفی در کوفه؛ ۲- عبدالرحمان بن حجاج در بغداد؛ ۳- عبدالله بن جندب در اهواز؛
۴- علی بن یقطین در کوفه؛ ۵- اسامه بن حفص؛ ۶- ابراهیم بن سلام نیشابوری در نیشابور؛ ۷- یونس بن یعقوب در کوفه؛ ۸- علی بن حمزه بطائنی؛ ۹- زیاد بن مروان قندی (در قندهار)؛ ۱۰- احمد بن بشر سرّاج؛ ۱۱- عثمان بن عیسی رواسی در مصر؛ ۱۲- منصور بن یونس بزرج؛ ۱۳- حیان سرّاج.[۲]
در کنار این اسامی شاگردانی همانند ابن ابی عمیر، صفوان بن مهران، صفوان بن یحیی، مؤمن الطاق نیز دیده میشوند که فضای تبیین و تبلیغ را از جانب امام در میان مردم عهدهدار بودند.
در کنار فرستادن وکیل، از دیگر راههایی که امام با مناطق شیعهنشین برای ارتقاء فرهنگ دینی ارتباط برقرار میکردند، آمدن گروههای مختلف مردم و نمایندگان از مناطق دور بود. بعد از شهادت امام صادق (ع) شیعیان مناطق مختلف، برای شناخت امام بعدی و جانشین امام صادق (ع) نمایندگان خود را به مدینه فرستادند. این نمایندگان بعد از شناخت امام و ایمان به امامت و ولایت حضرت موسی بن جعفر (ع) و بیان دوستی و اطاعت، بهسوی سرزمینهای خود میرفتند.[۳]
بنابراین بهطور خلاصه میتوان گفت که برنامههای راهبردی امام در شبکه وکالت، فعالیتهای مخفی، استفاده از نیروهای توانمند علمی و اخلاقی و متعهد برای تحقق اهداف بسیار مهم در جهت زمینهسازی و آمادهسازی جامعه برای عصر غیبت صغرا بوده است. همچنین ایجاد بستری برای استفاده از ابزار فرهنگ در نشر و توسعه حداکثری معارف همانند گزارش سید بن طاووس به استفاده یاران و نزدیکان حضرت از لوحههای آبنوس برای حفظ سخنان ایشان[۴] و تأکید ایشان بر گفتمان قرآنی و جذب جامعه به معارف امام از طریق قرآن نیز اشاره کرد چنانچه در روایات آمده است مردم از امام موسی بن جعفر (ع) فراوان روایت کردهاند. او فقیهترین مردم عصر و حافظترین مردم نسبت به قرآن و خوشآوازترین مردم نسبت به قرائت قرآن بود. او با حزن و اندوه قرآن تلاوت میکرد و شنوندگان از آوای قرآن او به گریه میافتادند. مردم مدینه او را «زین المتهجدین» مینامیدند.[۵]
[۱] . قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ص ۲۹۷٫
[۲] . محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، ص ۴۲۳- ۵۹۹٫
[۳] . باقر شریف قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر (ع)، ج ۱، ص ۴۱۸٫
[۴] . شیخ عباس قمی، الانوار البهیه، ص ۹۵٫
[۵] . شیخ مفید، ارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، ص ۲۳۵٫