زن بهتر است یا مرد؟

صادق منتظری

How-to-Be-An-Ally-to-Gender-Expansive-and-Transgender-.jpg

اشاره:

گاه در ذهن و زبان دختران این سؤالات جاری می‌شود:

ـ چرا زنان و مردان با استعدادهای متفاوت آفریده شده‌اند؟

ـ تفاوت رفتار زنان نسبت به مردان، ریشه در چه عواملی دارد؟

ـ استعدادهای خاص جنس مؤنث چیست و اهمیت آن به چه میزان است؟

ـ تفاوت جنسیت به چه میزان در رشد روحی و شخصیت انسان تأثیر دارد؟

این مقاله در پی پاسخ‌گویی به سؤالات فوق می‌باشد. قطعاً پاسخ دادن به این سؤالات توسط مربیان محترم، می‌تواند چالش‌های موجود در مباحث تفاوت جنسیت و تفاوت حقوق زن و مرد را به طور غیر مستقیم پاسخ گوید. شایان ذکر است که این نوشتار به اختصار نگارش یافته و تنها به طرح مختصر برخی از مباحث کلیدی و مبنایی در حوزه‌ی استعداد شناسی جنسی پرداخته است.

زن و مرد به عنوان دو صنف انسانی دارای مسایل، روحیات و عواطف مخصوص به خود هستند. شناخت استعدادهای اختصاصی زن و مرد در تحقق روابط سالم خانوادگی، اجتماعی و به ویژه از نظر تعلیم و تربیت بسیار مهم است. تفاوت استعدادها در این دو صنف، باعث تضارب آرا و دیدگاه‌ها نسبت به این دو موجود گردیده است. در این میان، تفاوت دیدگاه در مورد جنس مؤنث  بیش‌تر نمود دارد. برداشت‌های افراطی و تفریطی از زن، این موجود ظریف را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است. در مکاتب روان‌شناسی امروزی، بیش‌تر تحقیقات بر روی مردان صورت می‌پذیرد؛ چرا که روان‌شناسان از نظر عاطفه، تفاوت چندانی میان زن و مرد قایل نمی‌شوند. نتیجه‌‌ی این دیدگاه، تساوی و تشابه حقوق زن و مرد می‌باشد؛ حال آن که در تساوی حقوق، تفاوت استعدادها و کارکردها لحاظ نمی‌شود و این ابتدای اجحاف در حقوق انسانی است. پیامد چنین دیدگاهی، جعل قوانینِ نامتناسب با نظام تکوینی و مغایر با حقوق طبیعی آدمی است. البته این روان‌شناسان نسبت به اسلاف خود منصفانه‌تر به نظریه ‌پردازی پرداخته‌اند، زیرا پیشینیان گاه زن را از حریم انسانیت خارج می‌دانستند. این مدّعا را می توان در جای جای تاریخِ عقاید و آیین‌های مختلف  رصد کرد. اما به راستی تفاوت استعداد و کارکرد در مورد دو صنف زن و مرد قابل تصور است؟

 

چرا تفاوت؟

به تدریج در جریان رشد و تکامل جسمانی زن و مرد، تفاوت‌های آشکاری در رفتار دو جنس مخالف ظاهر می‌شود و هر روزه این تفاوت‌ها بیش‌تر می‌گردد. بلوغ، اوج اختلاف رفتاری دو جنس است؛ به گونه‌ای که محیط زندگی، کار و وظایف دو جنس را از هم متمایز می‌سازد.

رفتار انسانی نتیجه‌ی عواملی چون وراثت، تربیت، محیط طبیعی، غرایز، عواطف، تغذیه، ترشح غدد داخلی و بالاخره اراده‌ی شخص می‌باشد، ولی مطالعات علمی ثابت نموده که در میان عوامل مؤثر در رفتار جنسی و ظهور تفاوت‌های فردی بین دو جنس مخالف انسانی، نقش سیستم غددی و عصبی بیش از همه است. به عبارت دیگر، اندام‌ها و بافت‌های مختلف بدن، اگر چه هر یک دارای نظام و وظایف مخصوص به خود هستند، ولی همه‌ی آن‌ها با هم در ارتباط دایم و متقابل می‌باشند. ارتباط میان اعضا و اعمال آن‌ها توسط سلسله‌ی  عصبی و غددی انجام می‌گیرد. ترشحات غدد داخلی بر تحولات جنسی بسیار تأثیرگذار است.

زمانی که رفتار جنسی به طور مستقیم تحت تأثیر سیستم غددی و عصبی قرار داشته باشد، در این صورت به تدریج و در طی ادوار متوالی رشد جسمانی، تفاوت‌ها و تضادهای شدید بین زن و مرد آشکار می‌شود. از طرف دیگر، همچنان که حالات روحی بر جسم اثر می‌گذارند، تحولات جسمی نیز روح را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بر این اساس، زن و مرد در زمینه‌ی جسمانی و روانی، از ابتدای آفرینش در معرض تحولات تدریجی و مستمر بوده‌اند و در تمامی مراحل آن، از نظر صفات و ظواهر جنسی از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باعث بروز تفاوت‌های رفتاری و ساختاری بین این دو موجود می‌شود و آن دو را به ظاهر در مقابل هم قرار می‌دهد. بر این اساس، برخی از مکاتب روان‌کاوی از آن جا که درک محدودی از انسان و ابعاد وجودی او دارند، این گونه به قضاوت می‌نشینند که زن و مرد دو عامل آشتی ناپذیر می‌باشند که باطناً نسبت به هم عداوت دارند.(۱)

تفاوت یا تناسب؟!

با وجود تفاوت‌های جنسی و رفتاریِ جنس مذکر و مؤنث، خداوند با قرار دادن ساز و کار‌ها و ابزارهایی متفاوت در نهاد زن و مرد و به وجود آوردن زمینه‌های همگرایی روانی و وابستگی عاطفی، آن دو را به هم نیازمند کرده است؛ به گونه‌ای که جدا کردن مطلق دو جنس مخالف انسانی از همدیگر، نه تنها موجب سلب آرامش روانی و جسمی آن دو خواهد شد، بلکه در دراز مدّت اصولاً امری محال و ممتنع می‌باشد. این همگرایی در سطحی بالاتر از نیاز جسمی و غریزی است؛ به طوری که دامنه‌ی این وابستگی در تمامی لحظات زندگی گسترش داده شده است. تفاوت استعدادها و رفتارها، ابزاری در جهت آرامش روحی و جسمی جوامع انسانی گردیده است. در این تفاوت تناسبی ظریف مشهود است.

زن به جهت رسالت اصلی خود که تولید مثل، پرورش کودک و تربیت نسل انسانی در دامان خویش است، باید روحیات و عواطفی ظریف و در عین حال انعطاف‌پذیر داشته باشد. تربیت جسمی و روحی فرزند در ایّام خطیر طفولیت ـ که سنگ بنای شخصیت انسانی در آن ایام نهاده می‌شود ـ با رفتاری ریز بینانه همراه با صبر و ایثار و متانت انجام خواهد شد.

رشد کودکانی که به دور از محبت مادری در پرورشگاه زندگی می‌کنند، کم‌تر از حدّ طبیعی است. چنین کودکانی معمولاً به صدای اسباب بازی واکنش نشان نمی‌دهند، به صورت انسان لبخند نمی‌زنند، اشتهای کافی برای خوردن غذا ندارند، بد خواب هستند و از داشتن تحرک و شادی و ابتکار لازم محروم می‌باشند.(۲)

از طرف دیگر، زن در مقام همسر، به مدیریت آرامش خانواده می‌پردازند. او با ابزار عاطفه، زیبایی و طنّازی و قدرت نظم بخشی به روابط خانوادگی و…، شوهر را مدیریت می‌کند.

مردان به جهت عواطف انسانی، در مقایسه با زنان ضعیف‌تر هستند. بر اساس یک قانون طبیعی، بین نیروی عاطفه و قدرت مقابله با رویدادهای سخت، نسبتی عکس نهفته است. قدرت مرد در برابر رویدادهای سخت اجتماعی، بر عاطفه‌اش می‌چربد. این توانایی، کارکرد مرد و مسؤولیت‌های او را ظاهر می‌سازد. انجام مسؤولیت‌های بیرون از خانه، مزرعه، کارخانه، معدن، جنگ و پیکار با متجاوزان، و تعاملات اجتماعی که ذاتاً همراه با درگیری‌های خاص خود می‌باشد، از وظایف مرد است.

شاید این سؤال مطرح شود که: مگر زن نمی‌تواند در کارخانه کار کند و یا در مزرعه و معدن تلاش نماید و یا این که در تعاملات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… نقش مؤثر ایفا نماید؟

در پاسخ باید گفت: سخن آن نیست که زن قادر به انجام کارهای سخت نیست؛ بحث آن است که کارکرد رفتاری زن و مرد متناسب با استعداد جسمی و روحی او تعریف شده است. اگر ساز و کار جامعه به گونه‌ای تعریف شود که هر کس بر اساس استعدادهای جسمی و روحی خود به کار و تلاش بپردازد، چرخ حرکت جامعه روان‌تر و سالم‌تر به جلو حرکت می‌کند.

بر اساس آموزه‌های دینی، زن استعداد در مدیریت آرامش را داشته و مرد توانایی مدیریت قوام و تحکیم را دارد:

«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ  أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدّهً وَرَحْمَهً».(۳)

«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ».(۴)

بدین ترتیب، رسالت مردان تقویم زندگی و رسالت زنان تسکین زندگی است.

حال اگر در جامعه‌ای این ساز و کار طبیعی که بر اساس قوانین تکوینی خداوند برقرار شده است، از مجرای طبیعی خویش خارج گردد، انحرافات رفتاری نمودار خواهد شد.

زن سالاری، مرد سالاری، ناهنجاری‌های روانی، بیماری فمینیسم و…، نشانه‌ی ناهمگونی بین استعدادها و مسؤولیت‌ها می‌باشد.

چرا در جوامع امروزی، زن خارج از نقش خویش به شغل‌هایی متضاد با روحیات ذاتی خود می‌پردازد و اصولاً چرا زن به شغل‌ها تعریف می‌گردد و در این تعریف، به ماهیت و استعدادهای اختصاصی او کم توجهی می‌شود؟

در این زمینه، علل و عوامل گوناگونی را می‌توان برشمرد:

ضعف در شناخت استعدادها و رسالت‌های انسانی و برداشت‌های غلط از هویت انسانی زن، تعریف زن و شخصیت زن به شغل‌ها و نه نقش‌های انسانی، غفلت از تناسب بین استعدادها و شغل‌ها، تعریف عدالت به تساوی حقوق و غفلت از تناسب بین حقوق و توانایی‌های طبیعی این دو موجود، تلاش برخی از محافل در جبران حقوق از دست رفته‌ی زن، به همراه اشتباه برداشت از رسالت زن در جامعه و یا غرق شدن در جو و تقلید، دست کم گرفتن رسالت زن به عنوان مربی جامعه و یا تحقیر مقام مادری توسط دیگران، اشتباه تعریف از نقش مادر و تعریف مادر به شستن و ساییدن در محیط خانه، نگاه استخدامی به مادر و …، موجب شده است تا زن خارج از نقش خویش به شغل‌هایی دیگر روی آورد. البته تشویق ابزارهای فرهنگ‌ساز ـ مانند سینما و تلویزیون ـ در تحقیر و تضعیف نقش‌های حیاتی زن و سرکوب استعدادها و توانایی‌های جنس مؤنث مزید بر علت شده است.

اکنون رسانه‌های فرهنگ‌ساز در راه جبران بی‌مبالاتی‌های پیشینیان دست به اشتباه دوم زده‌اند. اینان زن را به استعدادهای مشترک بین زن و مرد تعریف می‌کنند و استعدادها و توانایی‌های اختصاصی زنان را به حاشیه می‌رانند؛ حال آن که زن با یک دست گهواره و با دست دیگر جهانی را می‌چرخاند.

«زن مربی جامعه است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان سرچشمه می‌گیرد. زن یکتا موجودی است که می‌تواند از دامن خود افرادی را به جامعه تحویل دهد و از برکاتش، نه یک جامعه، بلکه جامعه‌ها به استقامت و ارزش‌های والای انسانی کشیده شوند و می‌تواند به عکس آن باشد».(۵)

خدیجه‌ی  کبری با مدیریتی وصف ناپذیر به مدد رسول اکرم (ص) شتافت. او خانه را به محیطی امن و آرامش‌بخش تبدیل کرد. زن در مقام همسر، توانایی هدایت روحی و معنوی شوهر را دارد؛ چنان که زهیر بن قین با کلام نافذ همسر در پی سالار شهیدان به کربلا رفت. تاریخ پر است از زنانی که با ابزار عاطفه، ایمان و معرفت، شوهران و فرزندانشان را به قلّه‌های هدایت رهنمون شدند و جوامع را با پاکی و طهارت معطر ساختند.

زن بهتر است یا مرد؟

قرآن کریم در تمامی آیات مربوط به خلقت زن و مرد، همواره جنسیت را از حریم ذات و ماهیت انسانی زن و مرد خارج دانسته و هرگز مردانگی و زنانگی را موجب تنوع و تمایز نوع انسانی نخوانده است. قدرت الهی برای اجرای یکی از سنن تکوینی خویش، یعنی مسأله‌ی توالد و تناسل و استمرار حیات بشری از طریق اسباب و وسایل طبیعی، تحولات خاص جسمانی را تحت شرایط بیولوژیک قرار داده است. بر این اساس، برخی را با صفات و ظواهر زنانگی و برخی دیگر را با صفات

و ظواهر مردانگی آفریده است. زایش از استعدادها و ممیزات اختصاصی زن می‌باشد؛ همچنان که مرد نیز توانایی‌های خاص خود را دارد. توانایی‌های اختصاصی زن و مرد، آنان را از ماهیت انسانی خارج نمی‌کند، بلکه تفاوت استعدادها موجب روانی کارها و افعال انسانی می‌شود:

«وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهً».(۶)

و خداوند از جنس خودتان برای شما جفت آفرید و از آن جفت‌ها، پسران و دختران و دامادها و نوادگان را خلق نمود.

مفسر کبیر شیعه مرحوم امین الاسلام طبرسی، در ذیل آیه‌ی فوق، «انفسکم» را به «از جنس شما» تفسیر کرده است.(۷) در قرآن کریم کلمه «من انفسکم» در موارد زیادی به معنای من جنسکم به کار رفته؛ چنان که تفسیر مجمع البیان ، آیه ی «لقد جائکم رسول‌ من انفسکم» را به من جنسکم تفسیر نموده است.(۸)

بر این اساس، مرد یا زن بودن مایه‌ی  شرافت و افتخار و برتری نمی‌باشد، زیرا همان مقدار که مرد ماهیت انسانی دارد، زن هم انسان می‌باشد. خداوند می‌فرماید:

«إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ».(۹)

ما همه‌ی  شما را از مرد و زن آفریدیم و آن گاه شعبه‌های بسیار و فرقه‌های مختلف قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

علامه طباطبائی می‌فرماید: شرف حقیقی که عامل وصول انسان به سعادت حقیقی و زندگی پاک و ابدی در جوار خداوند می‌باشد، همان شرافت و کرامتی است که با تقوای الهی به دست می‌آید و این تنها وسیله‌ی  کمال و رسیدن به سعادت اخروی است.(۱۰)

خلاصه‌ی کلام آن که، خداوند انسان‌ها را با استعدادهای متفاوت خلق کرد، اما تفاوت استعدادها و توانایی‌ها، دلیل بر برتری و یا ضعف صاحب استعداد نیست، بلکه مهم به فعلیت رساندن استعدادها است. استفاده‌ی  صحیح زن از قدرت مدیریت آرامش، مدیریت خانه، مدیریت عاطفه، مدیریت جلوه نمایی و طنّازی و…، او را به برتری و تقرب می‌رساند. همچنین استفاده‌ی  مرد از مدیریت اقتصادی، مدیریت خانواده، مدیریت رویدادهای سخت اجتماعی، او را به برتری و تقرب خواهد رساند. همچنان که وجود استعدادها، نعمت‌های خدادادی می‌باشند، تفاوت استعدادها نیز نعمت‌هایی از جانب پروردگار و به نفع جوامع انسانی هستند. بنابراین، هنرمندترین آدم‌ها کسانی هستند که روش به کارگیری صحیح نعمت‌ها را بدانند.

پی نوشت:

  1. فرویدیسم، ص ۱۶۳٫
  2. روان‌شناسی جان پالبی، ص ۱۹، ترجمه‌ی ثقفیان.
  3. روم، ۲۱٫
  4. نساء، ۳۴٫
  5. امام خمینی، ۲۸/۱/۱۳۶۱٫
  6. نحل، ۷۲٫
  7. تفسیر مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۶۷٫
  8. همان، ج ۵، ص۱۳۰٫
  9. حجرات، ۱۳٫
  10. المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۷٫

دکمه بازگشت به بالا