وظایف و مسئولیتهای تشکلهای اسلامی ایران، در قبال تشکلهای اسلامی جهان
در گفتگو با تعدادی از فعالان تشکلهای جامعه المصطفی العالمیه
مقدمه
افق فکری عالمان شیعی و به پیروی از آنان شیعیان، بنابر تفکر جهانشمول ظهور منجی، همیشه فراتر از مرزهای جغرافیایی بوده است. امام خمینی(ره) زمانی که سخن از تغییر طاغوت حاکم بر ایران میزد، ترجیعبند سخنش، نجات همۀ مظلومان عالم از دست مستکبران بود.
این جریان فکری تا به امروز، در میان رهبران فکری نظام جمهوری اسلامی حاکم بوده است. مقام معظم رهبری، بارها روی سخنش را به سوی مردم دنیا، بهویژه جوانان نموده و نابترین مفاهیم شیعی را با زبان خودشان، مطرح کرده است.
حجت الاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری، نمایندۀ مقام معظم رهبری در اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشآموزان، بر مبنای تفکر اصلاح جهانی، مسئولیت خطیری را بر عهده دانشآموزان این سرزمین میگذارد: «مهمترین پیشدرآمد عصر ظهور، ارائۀ یک الگوی کوچک از بهشت معنوی است. ایران، همان قطعهای است که برای ارائۀ این الگو و مدل برای بشریت انتخاب شده است. بچههای عزیز! این انتخاب را قدر بدانید و برای آن سرمایهگذاری کنید… إنشاءالله شما هم از آن مردان مردی باشید که پرچم علم و معنویت را در این نقطه، به اهتزاز در خواهند آورد. جنبش دانشآموزی با این رویکرد بر شما مبارک باد.»(۱)
شناخت و انجام وظیفه یک امر طرفینی است؛ ابتدا باید با خواستهها، انتظارات و ظرفیتهای طرف مقابل آشنا شد، تا وظیفۀ متناظر با آن خواسته را به انجام رسانید. از همین رو، ما در نشریۀ راهنما پای سخنان فعالان تشکیلات شیعی کشورهای مختلف از قبیل افغانستان، ساحل عاج و بنین نشستیم، تا آنها انتظارات و دیدگاههای خود را برای الگوسازی از تشکلهای دینی کشورمان در کشورهای خود مطرح کنند. از دفتر تشکلهای جامعه المصطفی العالمیه برای مهیا کردن این فرصت تشکر میکنیم.
قارۀ آسیا، کشور افغانستان:
حجت الاسلام و المسلمین عبدالملک سعیدی: «اتحادیۀ تشکلهای فرهنگی علما و طلاب افغانستان» در سال ۱۳۸۹ با همت جمعی از دوستان، در مدرسۀ حجتیه تأسیس شد و هم اکنون تحت اشراف «دفتر تشکلهای اسلامی جامعه المصطفی» مشغول به فعالیت میباشد.
هدف از تأسیس چنین تشکلی، علاوه بر شناسایی نیروهای فعال عرصۀ فرهنگی در افغانستان، جلوگیری از موازی کاری در زمینههای مختلف، از جمله تولیدات و برنامههای فرهنگی از سوی گروهها و مجموعههای فرهنگی افغان که در ایران مستقر هستند، بوده است و در یک گام بلندتر، هماهنگی و همپوشانی بهتر، برای انجام فعالیتهای کلان فرهنگی است که میبایست در کشور افغانستان شکل بگیرد. هدف بلندمدت و راهبردی این اتحادیه، وحدت ملی افغانستان است؛ به این معنی که همه بر محور حاکمیت اسلام و قرآن، متحد شوند.
این اتحادیه یک سری وظایفی برعهده دارد؛ از جمله برنامهریزی برای کلیۀ تشکلهای افغانستان و همچنین موضعگیری در قبال حوادث و رخدادهای جهان اسلام. اکثر اعضای این تشکلها، طلبه هستند. البته تعداد محدودی از دانشجویان و دانشآموزان هم با ما در کارهای فرهنگی فعالیت دارند. فعالیت فرهنگی که توسط تشکلهای ما در افغانستان صورت میگیرد، عمدتاً به ایام تبلیغی، مانند ماه مبارک رمضان و یا ایام ماه محرم و صفر مربوط میشود.
در افغانستان، بیشترین مخاطب ما را دانشجویان و دانشآموزان تشکیل میدهند؛ اما نه به عنوان تشکل یا مجموعهای مانند اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشآموزان ایران. ما در افغانستان چنین تشکلی نداریم. البته در میان دانشجویان، تشکلهای ملی و سیاسی وجود دارد؛ اما برای دانشآموزان –متأسفانه- هیچ فعالیتی صورت نگرفته است. البته در افغانستان، هر مدرسهای مجموعههای فرهنگی که برنامههای مذهبی، مانند گروه سرود، گروه تواشیح و مدیحه ثرایی و… برگزار میکنند، وجود دارد؛ ولی به صورت یک تشکل منسجم با ساختار و نظم تشکیلاتی، وجود ندارد.
حجت الاسلام و المسلمین ناطقی: هدف اصلی اتحادیه، ایجاد اتاق فکر برای تشکلهای فرهنگی و علمی است که توسط طلاب افغانستان، گاه در ایران و گاه در افغانستان شکل گرفته است و عمدۀ فعالیت آن، برنامهریزی و راهبری فعالیتهای فرهنگی است که میبایست در افغانستان انجام شود.
بر این اساس، نمیشود گفت همه اتحادیهها با دانشآموزان ارتباط دارند یا ندارند. بخشی از تشکلها ارتباط عمیقی با دانشآموزان دارند، مانند تشکل «نور هدایت» که مدت پنج سال است در افغانستان مشغول به فعالیت میباشد. این تشکل در منطقۀ بانیان دارای نمایندگی است که حدود هفتاد، هشتاد نفر از دانشآموزان، در این نمایندگی مشغول درس خواندن هستند و در کلاسهای احکام، عقاید، قرآن و همچنین مباحث درسی، مانند ریاضی، زبان انگلیسی و… شرکت میکنند. در کابل هم همین طور است. ما در آنجا از دانشجویان ممتاز دوره دیده، برای تدریس به دانشآموزان استفاده میکنیم. اگر بخواهم بهتر توضیح دهم این مجموعه چیزی شبیه به «کشافه»(۲) است.
ما در راستای ایجاد ارتباط با مدارس در افغانستان، برنامهای را آغاز کردیم به این صورت که از هفت استان افغانستان، معاونتهای آموزشی مدارس را به جمهوری اسلامی ایران آوردیم و با همکاری جامعه المصطفی، دورههای آموزشی مختلف دیدند. همچنان به واسطۀ این عزیزان، ما با دانشآموزان و مدارس مرتبط هستیم. بنابراین برخی تشکلهای ما، با بدنۀ دانشآموزی ارتباط دارند؛ اما اینکه در افغانستان، مجموعهای به عنوان انجمنهای اسلامی وجود داشته باشد، خیر! ولی در کابل، مدارسی با عنوان «مدرسۀ تمدن» تشکیل شده است که در آنجا، تشکلهایی با محوریت دانشآموزان شکل گرفته است.
متأسفانه بسیاری از کشورها در افغانستان کشافه دارند، از جمله ترکیه که بسیار در این بخش فعال است و در ضمن اینکه کارهای علمی ارائه میکنند، کارهای فرهنگی عجیب و غریب دارند. مثلاً در بعضی مدارس، زیارت جامعه را که مربوط به شیعیان است، در برنامههایشان قرار دادهاند، یا در بعضی مدارس روی صحیفۀ سجادیه کار میکنند. اینکه در پس این، چه هدف دیگری دارند یا ندارند، نمیدانم. کشورهای دیگر، از جمله ژاپن، انگلستان، آلمان و… نیز چنین مدارسی دارند.
حجت الاسلام و المسلمین عبدالملک سعیدی: به نظر بنده در خصوص شکلگیری، هدایت و راهبری تشکلهای اسلامی در جهان، آن هم در حوزهها و سطوح مختلف، این مسئولیت به عهدۀ جمهوری اسلامی ایران است. چون ادعا این است که جمهوری اسلامی ایران، امالقرای جهان اسلام است و اگر این را نپذیریم، به طور قطع امالقرای جهان تشیع هست. لذا برنامههای جهان تشیع، باید در ایران برنامهریزی و در اختیار جهان اسلام قرار گیرد؛ اما برنامهریزی که با نگاه به کل جهان باشد. گاهی یک سری برنامههایی طراحی میشود، اما متأسفانه در آن کل جهان را ایران فرض میکند با همان خصوصیات و همان فرهنگ! فلذا برای کشوری که پنج درصد شیعه دارد، انجام این برنامه شدنی نیست.
نکته دیگر اینکه با نگاه محدود، نمیشود «تمدن نوین اسلامی» ساخت. یکی از آسیبهای جدی که در تشکلها و برنامههای جمهوری اسلامی ایران دیده میشود، چه در صدا و سیما و چه در بخشهای دیگر، این است که در برنامههایشان، کل جهان را در نظر نمیگیرند. نگاهشان محدود است.
آسیب دیگر اینکه گاهی نگاهها جامع است، منتها در اجرا به مشکل برمیخورد. بعضی از دستاندرکاران و نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، عدۀ خاصی اطرافشان را گرفتهاند و نمیگذارند نگاهی وسیعتر داشته باشند. اگر انسان دلسوزی بخواهد با نگاه وسیعتر برود، اینها نمیگذارند.
معرفی و شناسایی تشکلهای ایران به تشکلهای اسلامی جهان و شاید در گام اول، به مدیران فرهنگی جهان اسلام، قطعاً تأثیر مثبت دارد. برای مثال، معرفی اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشآموزان ایران، به مدیران فرهنگی افغانستان. منتها اینکه با چه شیوهای معرفی شوند نیز مهم است. با توجه به فعالیتهایی که الآن در کشور افغانستان وجود دارد و با توجه به فعالیتهای گستردۀ مخالفان شیعه، اعم از وهابیت، غربیها و سکولارها، قطعاً اگر تشکلهای اسلامی در ایران بخواهد وارد این کار شود، باید شیوۀ درستی انتخاب گردد. یک سری شیوهها نادرست است و در همان اول کار، ناموفق خواهند بود.
تشکلهای اسلامی در ایران، به عنوان یک الگو برای ما مطرح هستند؛ لذا برای ما یک سری توقعات خود به خود ایجاد میکند. چون ما نوپا و تازهکار هستیم. اگر ما الگوی خوبی نداشته باشیم و از تجربۀ دیگران استفاده نکنیم، خیلی طول میکشد تا به نتیجۀ خوب و مثبت برسیم.
بنده قبل از جلسه، به آقای صادقی پناه عرض کردم که در صورتی در چنین جلسات شرکت میکنیم و وقت میگذاریم که شما تعهد بفرمایید کسانی که ما را دعوت میکنند و از ما اطلاعات میگیرند، در قبالش نیز آوردهای از جنس تجربه و برنامه برای ما داشته باشند که بهترین آن، همان مدل الگویی است که برای ما ارائه میکنند.
مسئلۀ دیگر، ما از کشورهای غربی، ترکیه و ژاپن انتظار نداریم، اما از شما انتظار داریم که در داخل افغانستان کار کنید. جامعهالمصطفی در داخل افغانستان، مدرسۀ آموزش عالی علوم انسانی راه انداخته، که بسیار کار خوبی است. با اینکه پول میگیرند، ولی چه بسا ترکیه و ژاپن نتوانند این کار را بکنند و کشافههای اینچنینی در داخل افغانستان راه بیندازند که دانشآموزانی که از این مدارس فارغ التحصیل میشوند، دانشآموزان نمونه و الگو باشند که دیگران از آنها یاد بگیرند و بگویند این بچه شیعه در دامن شیعه اینجور پرورش پیدا میکند. این به نظرم بسیار چیز جالبی است.
پیشنهاد دیگر اینکه، دانشآموزان نخبه در مدارس افغانستان شناسایی شوند و یک سفر زیارتی و آموزشی یک ماهه، به جمهوری اسلامی ایران آورده شوند. این مدل را کشورهای غربی اجرا کردند و خیلی هم موفق بودهاند. دانشآموز چند ماه به آمریکا، انگلیس یا کشورهای دیگر رفته و وقتی برگشته، کاملاً دیدگاهش عوض شده است. میتوان توسط همین اتحادیه، نخبگان مدارس و آنهایی که بالاترین نمره را دارند، به ایران آورد و طی یک سفر، با جمهوری اسلامی ایران و بعضی فعالیتهای فرهنگی آن آشنا شوند.
قارۀ آفریقا، کشور ساحل عاج:
حجت الاسلام و المسلمین عبدالله دوسو: بنده هفده سال است که در ایران حضور دارم و هفت سال است که ریاست «انجمن طلاب ساحل عاج» را برعهده دارم. دورۀ سوم است که نمایندۀ طلاب آفریقایی در «شورای منطقۀ جامعهالمصطفی» هستم و در حال حاضر، مسئولیت «اتحادیۀ طلاب آفریقا» را نیز برعهده دارم.
اتحادۀ ما صد در صد، فرهنگی است و سیاسی و اقتصادی نیست. اتحادیۀ طلاب آفریقا، شامل همه طلاب آفریقایی است. هر کشور و ملیتی که در قم وجود دارد، برای خودشان تشکلی دارند و اتحادیۀ طلاب آفریقا، ساماندهی فعالیتهای همه این تشکلها را برعهده دارد.
اتحادیۀ شما بیشتر نگاهش به دانشآموزان است، اما اتحادیۀ طلاب آفریقا، فقط جنبۀ کوچکی متعلق به آن قسمت است و شامل همۀ طلاب میشود؛ چه کسانی که در بحث خارج هستند و چه کسانی که تازه آمده باشند. همه خانوادهها را شامل میشود. بنابراین قسمت دانشآموزی، به عنوان مندوبات امور اجتماعی بررسی میشود. در اتحادیۀ طلاب آفریقا، علاوه بر بخشهای اداری، پنج کمیسیون داریم که اینها زیر نظر دو تا از بخشهای اداری فعالیت میکنند: کمیسیون تبلیغ، کمیسیون آموزش و ترجمه و کمیسیون إصدار (انتشارات). این سه کمیسیون، زیر نظر معاونت امور فرهنگی کار میکنند. دو کمیسیون استقبال (پذیرش) و ورزش نیز، زیر نظر معاونت امور اجتماعی فعال هستند.
اکثر طلاب آفریقایی به محض اینکه به آفریقا برسند، مردم دور آنها جمع میشوند؛ چون مردم این انتظار را از او دارند که از ایران و تشیع چیزی بشنوند. وقتی طلبهها به آفریقا میروند، مجموعههای دانشگاهی، مساجد و مدارس دنبالشان میآیند. اگر ما محتوای صحیحی داشته باشیم که به دست آنها بدهیم، میتوانیم ارتباط تنگاتنگی بین تشکلهای اسلامی در ایران و مجموعهها و مراکز اسلامی در آفریقا داشته باشیم.
تشکلهای اسلامی در ایران، برای تشکلها و مراکز اسلامی شکل گرفته در آفریقا، یا به طور خاص در نیجریه، میتواند الگو و اسوه باشد؛ به شرط آنکه در این راه، ملاحظاتی را رعایت نماید.
ابتدا باید این تشکلها، فرهنگ آفریقایی را رصد بکنند تا بدانند از چه راهی وارد شوند. آفریقا یک سری ویژگیهای خاصی دارد. یک انسان آفریقایی وقتی با ایدئولوژی آشنا میشود، نگاه نمیکند که من از کدام خانواده هستم و از کجا آمدهام. به باور خودش متمسک میشود. بر این اساس، میبیند که اسلام با جنگ وارد آفریقا نشده، بلکه مردم آن را باور کردهاند. مسلمانان را دیدند که اخلاق و منطق خوبی دارند، مسلمان شدند. این ویژگی هنوز هم هست. به خاطر این در یک خانواده، یکی وهابی است و دیگری شیعه! هر کدام دنبال باور خودش هست. وقتی تشکلهای اسلامی در ایران این ویژگی آفریقا را بفهمند، میدانند که چگونه وارد بشوند.
نکتۀ دیگر، احترام به یکدیگر است. من گلایهای از بعضی مسئولین دارم که برای آفریقا خیلی احترام قائل نیستند. جلسهای در تهران بین ما و آقای ولایتی بود، آنجا صراحتاً همین مطلب را گفتم. به او گفتم در آفریقا کشورهایی داریم که بالاتر از نود درصد مسلمان هستند و مسائلی که برای آنها پیش میآید، به خاطر اسلامشان است. چرا به آنها نگاه نمیکنید؟ بیداری اسلامی فقط در تونس و لیبی و کشورهای عربی است، در حالی که تمسک این کشورها به اسلام بالاتر از تمسک مسلمانان آفریقایی نیست. پس نکتۀ دوم اینکه وقتی یک آفریقایی احترام کامل را احساس میکند، برای پیاده کردن ارزشهای اسلامی از کسی نمیترسد.
قارۀ آفریقا، کشور بنین:
حجت الاسلام و المسلمین محمد عبدالله: تشکلهای اسلامی در ایران با سابقۀ فراوانی که دارند، میتوانند برای کشورهای دیگر، الگوهای مناسبی باشند؛ ولی باید این نکته را مدنظر داشته باشند که کشورهای آفریقایی، مثل افغانستان و هند و پاکستان نیست که سالهای سال مذهب تشیع در آنها حضور دارد. ما قبل از انقلاب اسلامی، اصلاً چیزی به نام تشیع نمیشناختیم. به برکت انقلاب اسلامی تشیع به آفریقا آمد. اگر امام خمینی(ره) نبود، چیزی از شیعه در آفریقا شنیده نمیشد و اگر هم چیزی میشنیدیم، منفی بود؛ مثل اینکه شیعیان کافرند. بنابراین این یک فرصت است برای جمهوری اسلامی که کسانی که تشیع را نمیشناختند، به برکت انقلاب اسلامی تشیع را شناختند. پس میبایست برای شناخت بیشتر تشیع در آفریقا، برنامه داشته باشند. بعضی از ادیان، برنامههای تربیتی خود را در آفریقا از مهدکودک شروع میکنند تا دانشگاه. برای مثال مسیحیها همین کار را میکنند. اگر بخواهم یک نمونۀ واقعی تأثیرگذار، رئیس جمهور بنین است. ایشان در خانوادهای مسلمان بزرگ شده است؛ ولی الآن همۀ خانواده مسیحی هستند و تبلیغ هم میکنند. حتی رئیس جمهور گفته بعد از ریاستم، مبشر مسیحی میشوم!
توقع ما از شما، مثل توقع پسر از پدرش است: از تشکلها و از نظام جمهوری اسلامی ایران توقع داریم که به ما مستقیم یا غیرمستقیم الگو معرفی کنند.
همۀ کشورهای آفریقایی لائیک هستند و حکومت از هیچ دینی دفاع نمیکند و از فعالیت هیچ دین یا مذهبی هم ممانعت نمیکند. اگر تشکلهای اسلامی، بخواهند فعالیتی انجام دهند، در مدارس دولتی نمیتوانند؛ چون آنجا اصلاً اگر حرف از دین باشد، اجازه نمیدهند. پس باید سراغ مدارس خصوصی بروند. فقط میتوانید از راه آنها هر فعالیتی که میخواهید انجام بدهید. به نظر من از این راه میتوانید استفاده نمایید.
ما خودمان کشاف اسلامی در آفریقا زیاد داریم. همانگونه که مسیحیت، کشاف خودشان را دارند. ما در کشافهها علاوه بر آموزش رزمی، کارهایی مثل کمک به نیازمندان داریم. یک شبانهروز به یک روستا میرویم و آنجا به برنامههای تبلیغی میپردازیم. اگر مردم آن روستا نیازی به کمک در کارهای کشاورزی خود داشته باشند، مشارکت میکنیم. اگر نباشد، در داخل شهر میمانیم و برای حفاظت -مثلاً به عنوان پلیس- از مراسم مذهبی محافظت میکنیم. اعضای کشافهها بین سنین دوازه تا هیجده سال هستند.
میتوانید مشروح جلسه را در پایگاه اطلاع رسانی www.afaagh.com ملاحظه فرمایند.
پینوشتها:
(۱) در مسیر افقهای آرمانی، ص ۴۷۲٫
(۲) کشافه همان سازمان و یا جمعیتهای پیشاهنگی است که در اغلب کشورها وجود دارد. مانند سازمان دانش آموزی ایران.