وجود تشکل، حرکتِ خردگرای دینی را محقق می‌کند

تشکل دینی در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام حمید مشهدی آقایی، قائم مقام نمایندۀ مقام معظم رهبری در اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان

تشکل دینی، مفهوم مقدس و پیچیده‌ای است که قابلیت علمی‌سازی دارد که اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان در آستانه دهۀ پنجم فعالیت‌های خود باید برای این هدف گام بردارد. دربارۀ مفاهیم خرد و کلان تشکل دینی و اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، با قائم مقام نمایندۀ مقام معظم رهبری در اتحادیه، حجت الاسلام و المسلمین مشهدی آقایی به گفت‌وگو نشستیم که در نظر می‌گذرانید.

مفهوم تشکیلات چه پیش‌زمینۀ معنایی و تاریخی دارد؟

تشکل از یک وجه از مصدر باب تفعل است، که در آن نوعی مطالبه و پذیرش وجود دارد و در وجه دیگر، تشکل از شکل و شاکله است، که در آن معنای حرکت در مسیر طبیعت و سرشت وجود دارد. اصولاً صورت‌پذیری انسان به تدریج یا تبرج به دست می­آید یا از پذیرش اثر حاصل می‌شود. ضرورت جمع و جمع‌پذیری، تقریباً یک موضوع بدیهی در ساختار فعالیت‌های نوع بشر است که در حرکت‌های تأثیرگذار تاریخی، حضور آن را به وضوح می‌توان مشاهده کرد. کمتر کار عمده‌ای در طول تاریخ زندگی بشر می‌توان یافت که منجر به یک تغییر و تحول شده باشد و خالی از وجود یک سازماندهی و حرکت جمعی و تفکر جمعی بوده باشد. به تعبیر دقیق‌تر، می­شود گفت کار جمعی جزء ناموس طبیعت است و غیر از وجود حضرت حق -که کامل مطلق و کمال مطلق است- همۀ آنچه در عالم وجود دارد، نیاز به یک همراهی دارد.  قرآن در این باره می­فرماید: ما از هر چیزی، زوج آفریدیم. در عالم انسانی، از تولید مثل تا ابعاد حتی فطریات انسان، این نیازِ به همراهی دیده می‌شود. در طول تاریخ هیچ حرکتی -چه در جبهۀ حق یا جبهۀ باطل- اتفاق نیفتاده، مگر اینکه ما در آن یک سازماندهی و تجمع و تشکل را مشاهده می‌کنیم.

 شیعیان در طول تاریخ، به چه میزان به بحث تشکل و تشکیلات توجه داشته‌اند؟

شما به زندگی پیغمبر اکرم(ص) دقت کنید. از وقتی که بنای رسالت را می‌گذارند، به دنبال آدم‌های هم‌عهد و هم‌سوگند بوده‌اند. بیانی از ایشان داریم که می‌فرمایند: جوان‌ها با من هم‌سوگند شدند و شمشیرها با من مخالفت کردند. پیامبر(ص) چه در مکه و چه در مدینه و بیعت رضوان و بیعت نسا، به دنبال فعالیت تشکیلاتی هستند و پس از آن است که در مدینه نهادسازی را انجام دادند. عقد اخوتی که پیامبر از مسلمانان گرفتند، نشان دیگری از اعتقاد ایشان به فعالیت جمعی است. در تاریخ اسلام، فعالیت‌های تشکیلاتی در زمان تشکیل دولت و کسب قدرت به دست پیامبر(ص) خود را نشان نمی‌دهد؛ اما در برهه‌هایی که اکثریت یا حاکمیت تبدیل به مغلوبیت و اقلیت می‌شوند، فعالیت‌های تشکیلاتی خود را در متون تاریخی بیشتر نشان می‌دهد. برای مثال در آنجا که مسئلۀ حاکمیت جامعۀ اسلامی دچار انحراف شده و کم کم تشیع به حاشیه رانده می‌شود، شیعیان به خاطر اینکه اهداف خودشان را پیش بگیرند، دست به فعالیت‌های تشکیلاتی می‌زنند و تشکل‌های مختلف را سازماندهی می‌کنند.

 در تفهیم فعالیت جمعی، ما با واژه‌های بیشماری مواجهیم. به نظر شما ما با کدام واژه از این میان در اتحادیه بیشتر سر و کار داریم؟

به نظر واژۀ «تشکل»، از میان واژه‌های مترادف آن، مانند تشکیلات و…، برای آنچه که ما در نظر داریم، رساتر است. برای آن چیزی که ما اینجا مدنظر داریم و می‌خواهیم بر اساس آن فعالیت‌هایی انجام دهیم، واژۀ تشکل قرابت معنایی بهتر و بیشتری دارد. در تشکل، جمع‌پذیری و تشکیلات‌پذیری و اثرپذیری تدریجی وجود دارد، قدرت گام به گام وجود دارد. تشکل بیشتر جنبۀ انسانی را مدنظر قرار می‌دهد؛ یعنی گروهی از انسان‌ها. بنابراین تشکل یعنی یک گروه از انسان‌ها که هم‌هدف و هم‌فکر و هم‌روش هستند و با یک شبکۀ منسجم و با یک محوریت مقتدر، حرکت می‌کنند. البته در اینجا غرض از هم‌فکر، هم‌فکری صد در صدی نیست.

 پس تشکل چه تفاوتی با تجمع دارد؟

در تجمع خیلی از اینها ممکن است نباشد؛ انسان باشد، هدف هم باشد، اما هم‌فکر نباشند. تظاهرات یک تجمع است. در تجمع، هدفْ مشترک است؛ اما فکرها ممکن است مشترک نباشند. تشکل با اجتماع هم در معنا متفاوت است. اجتماع خیلی معنای عام‌تری نسبت به تشکل دارد. بین تشکل و سازمان‌های مدیریتی هم، تفاوت وجود دارد. چون مقصود ما از تشکل، آن اثر‌پذیری‌ای است که از بالا به پایین و از پایین به بالا مطرح است؛ اما در سازمان‌های متفاوت و حتی سازمان‌های مردمی مثل بسیج، عملاً ما سیستم پایین به بالا نداریم. در این سازمان‌ها، هم‌فکری هست، هم‌افقی هست و هم‌محوری هم ممکن است باشد، اما فاکتور «از پایین به بالا بودن» -که جزء ویژگی‌های تشکل است- در آنها وجود ندارد.

 این مفهوم از پائین به بالا را بیشتر توضیح می‌دهید؟

منظور از بالا و پایین، این است که یک نوع پذیرش و ارتباط تربیتی در این روند بین پایین و بالای تشکل وجود دارد که کاملاً این سلسله مراتب تشکیلاتی را در ذهن اعضای تشکیلات جا می‌اندازد، بدون اینکه به آنها تحمیل شود.

 از این جهت تشکل با احزاب شباهت ندارد؟

تفاوت عمدۀ تشکل با حزب، این است که ساختار حزب، بیشتر سیاسی است و مسایل فرهنگی و تربیتی، در رده‌های بعدی قرار می‌گیرد؛ ولی در تشکل، عنصر تربیتی جای خودش را به صورت ویژه باز می‌کند و از این جهت، رویکردهای اساسی تربیتی، نقطه تمایز آن محسوب می‌شود. وقتی کارکرد متفاوت شد، رویکردها متفاوت می‌شود و روش‌ها هم طبیعتاً متفاوت می‌شود و در زمینه به کارگیری ابزارها هم، عملاً تفاوت ایجاد می‌گردد.

 در این زمینه به نوعِ فعالیت اتحادیه نمرۀ مثبت می‌دهید؟

بله! هنوز این وجه متمایز بین اتحادیه و سایر نظام‌های جمعی وجود دارد.

 در تشکل دینیِ اتحادیه چه هدفی دنبال می‌شود؟

هدف ما از تشکل دینی، نیروسازی برای انقلاب است. الآن وقتی خودمان را نگاه می‌کنیم، از آن جمع ده بیست نفرۀ ابتدایی، حدود ده نفر از ما شهید شدند. این معلوم می‌کند که دوباره می‌شود چنین فرایندی را شبیه‌سازی و به آن نزدیک کرد و نیرو برای انقلاب از آن بیرون کشید.

 برای حصول به این نتیجه، جای چه عاملی را در اتحادیه خالی می‌بینید؟

یکی از شاخصه‌های تشکل دینی، «محوریت» است که امروزه به آن «کاریزما» می‌گویند. این نکتۀ بسیار مهمی است که خیلی هم کار را پیش می‌برد. یکی از مشکلاتی که ما در اتحادیه داریم، این است که در شهرها و تشکل‌ها و انجمن‌ها، محور نداریم. رئیس اتحادیه داریم، رابط داریم، اما محور نداریم. به طور مثال تأکیدی که بر بحث مربی هست، فقط صرف این نیست که مربی کلاس برگزار کند. اگر بخواهیم مربی محور باشد و درجه‌ای از امنیت‌بخشی به فضای تشکل و تربیت و اجرای برنامه را برعهده بگیرد، قطعاً باید آدمی باشد که با مفاهیم دینی آشنا است.

منظورتان حضور طلاب و روحانیان در این بخش است؟

بله! وجود روحانی شرط لازم است. روحانی مدنظر تشکل، کسی است که خودش هم تشکیلاتی باشد، وجهۀ تربیتی داشته باشد، روحیۀ فعالیت اجتماعیِ بالایی داشته باشد و به مصالح آشنا باشد، قدرت مدیریت داشته باشد و محبوبیت و مقبولیت هم  بین نیروها داشته باشد. غیر از این قضیه، در تشکل دینی فاکتور نیروی انسانی در هر شرایطی باید حرف اول را بزند تا امکانات.

 بر اساس همان فاکتور تاریخی که گفتید: «تشکل در شرایط محدودیت خودش را نشان می‌دهد»؟

بله! اصلاً تشکل دینی روی مسئلۀ اقلیت باید متمرکز بماند. یعنی اصلاً نباید دنبال اکثریت‌سازی برود. نکتۀ مهم دیگر در اتحادیه، این است که نیروسازی باید برای آن اولویت باشد، تا اجرای برنامه. در غیر این صورت، اتحادیه به مؤسسه و کانون تبدیل می‌شود. نمی‌گویم اجرای برنامه مهم نیست، مهم است؛ اما اولویت نیست. چرا که به تعبیری ما نیرو می‌سازیم تا فعالیت‌هایی انجام دهیم. تشکل اسلامی باید این توان را داشته باشد که تناقض هویت‌زدایی فردی و هویت‌زایی تشکیلاتی را برطرف کند. تشکل در حقیقت «من» را نباید از فرد بگیرد.

 ما برای آیندۀ تشکیلات دینی در کشور، چه راهبردهایی را می‌توانیم در اختیار داشته باشیم؟

ما می‌توانیم رشته‌ای در دانشکده‌های علوم اجتماعی تأسیس کنیم. چرا که آینده را کسانی اداره می‌کنند که در عرصۀ علوم پایه مهارت داشته باشند. از جملۀ این علوم، مهندسی سیستم­های اجتماعی است. استراتژیست‌های برجستۀ دنیا می‌گویند ما آیندۀ جهان را بر اساس تشکل‌های مردم‌نهاد باید پیاده‌سازی کنیم. به نظر تور بزرگی است که در دهه‌های بعدی برای ما پهن خواهد شد و ما اگر برای این فکری نکنیم، هزینۀ گزافی را خواهیم پرداخت. اسلام به ما می‌گوید که کار تشکیلاتی برای جامعۀ مسلمین، مفید است. منتهی شاخص صبر را هم باید داشته باشیم. به اصطلاح باید «صبر تشکیلاتی» داشته باشیم. اگر آیۀ «تَواصَوا بِالحَقِ‌ّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر» (عصر(۱۰۳):۳) و یا آیۀ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا» (آل‌عمران(۳):۲۰۰) را نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که مبانی هست، مواد خام هست، محکمات هست و ما باید از آنها استفاده کنیم.

 اتحادیه به عنوان یک تشکل دینی در جامعۀ امروز، چه بستری را می‌تواند فراهم کند؟

مهم‌ترین بستری که اتحادیه می‌تواند فراهم کند، همین کاری است که الآن انجام می‌دهد؛ منظومۀ فکری، نظام تربیتی، نظام تربیت مربی و نظام تربیت حزب. اتحادیه این فعالیت را اگر انجام بدهد، به نظر من کار خود را کرده است. الآن ما در مسیر خوبی قرار گرفتیم؛ اما به خاطر اینکه کُند عمل می‌کنیم، عقب می‌افتیم. اتحادیه نیاز دارد این تجربیات و اتفاقات و پیشینۀ خود را مستندسازی کند. به نظر من از بین همۀ نهادهای انقلاب، هر کدام توانسته‌اند مفاهیم و حوادث خودشان را به نحو دقیقی مستندسازی و ثبت کنند و خود را در آینده تا حد زیادی حفظ می‌کنند. ما باید بتوانیم فعالیت‌های کارآمد تشکل اسلامی را علمی کنیم و از مبانی دینی، مفاد یک تشکل دینی را استخراج کنیم. ممکن است این فعالیت چندین سال طول بکشد، اما باید اتفاق بیفتد. فعالیت دوم این است که یک کار کارشناسی و کتابخانه‌ای و میدانی، ولی بی سروصدا انجام دهیم و گفتمان‌سازی و ادبیات‌سازی کنیم؛ مثل تربیت حماسی، الگوی تعالی دختران و تربیت خردمحور.

 این ادبیات‌سازی از چه جنبه‌هایی حایز اهمیت است؟

امروزۀ واژه‌ها بار اتمی دارند، بار مولکولی ندارند. می‌توانند غنی‌سازی شوند؛ یک کلمه که شما می‌گویید، هزار مفهوم از آن ساطع می‌شود. بنابراین باید ادبیات‌سازی کنید و این شدنی است. نکتۀ دیگر این است که چشم‌انداز و افق مدرسه و دانش‌آموز ۱۴۰۴ را طراحی و ترسیم کنیم. ما نباید از این مهم عقب بمانیم.

دکمه بازگشت به بالا