یک سگ مرا به اینجا رساند!

محمد تنها

مروری بر ارتباط انسان و طبیعت                                                                  

دوستی داشتم که در کودکی در یتیم‌خانه زندگی می‌کرد. برایم تعریف می‌کرد که عادت داشت هر حیوانی را می‌دید، به نحوی او را شکنجه کند. هیچ گربه‌ای از دست او جان سالم به در نمی‌برد. آنها را می‌گرفت و فشارشان می‌داد و اگر فرصتی می‌یافت، با چاقو خدمتشان می‌رسید. قورباغه‌ها را می‌گرفت و با تیغ، شکمشان را پاره می‌کرد. کرم‌ها را با آمپول هوا، پر باد می‌کرد و بعد زیر پا له می‌کرد. مورچه‌های بیچاره را با ذره‌بین می‌سوزاند و از این دست بلاهایی که بر سر حیوانات بی‌گناه می‌آورد. البته دخترها و پسرهای یتیم‌خانه را هم همیشه کتک می‌زد و خب، چون اوضاع روحی خوبی نداشت، خیلی کاری با او نداشتند. آخر سر هم پدر و مادری را پیدا کردند و او را به آنها قالب کردند که از شرش خلاص شوند! آن پدر و مادر، خیلی مؤمن و مهربان بودند و او را خیلی دوست داشتند. او را به مدرسه فرستادند و با نماز و مسجد آشنایش کردند؛ تا اینکه پس از مدتی، خودش به تنهایی به مسجد می‌رفت و دوستان خوبی هم پیدا کرده بود. می‌گفت اوایل که نماز می‌خواندم، هنوز حیوان‌آزاری می‌کردم؛ اما خیلی زود دچار عذاب وجدان می‌شدم. کار تا جایی پیش رفت که دیگر دلم نمی‌آمد به هیچ حیوانی دست بزنم. علتش را نمی‌دانستم؛ اما حسی در درونم می‌گفت آدم نمازخوان، حیوانات را اذیت نمی‌کند. پدر و مادرم از این قضیه اطلاع نداشتند؛ پس هیچ حرفی دربارۀ آزار رساندن به حیوانات به من نزده بودند. این یک احساس درونی بود که در اثر تربیت اخلاقی و مسجدی، به حدی از لطافت روح رسیده بودم که تحمل دیدن رنج یک حیوان را نداشتم.

شیوۀ تربیتی اسلام، بر پایۀ محبت بنا شده است. هر کاری که محبت را در قلب مؤمنین بیشتر کند، نیکو شمرده شده و در مقابل، هر کاری که رحم و عطوفت و مهربانی را کم‌رنگ کند، از آن نهی شده است؛ چه بسیار توصیه‌هایی در قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) که دربارۀ احسان به پدر و مادر، همسر و فرزندان، همسایه، زیردست، در راه مانده، فقیر، گرسنه و… آمده است. تمامی عبادات و مناسک دینی، برای رشد روحی انسان از نظر محبت و معرفت است و حتی احکام حقوقی اسلام نیز، برای رفع نزاع‌های احتمالی است، تا دل‌های مؤمنین، از هم دور نیفتد و رشته‌های انس و الفتشان پاره نشود.

این مسئله، نه تنها دربارۀ رابطۀ انسان‌ها با یکدیگر است، بلکه دربارۀ رابطۀ انسان با سایر موجودات هم صدق می‌کند؛ از طبیعت و گیاهان و درختان گرفته، تا انواع حیوانات از قبیل پرندگان و حیوانات اهلی و وحشی و آبزیان، مورد توجه اسلام قرار گرفته‌اند. اسلام همیشه به رعایت حقوق حیوانات و حتی گیاهان، توصیه کرده است و این مسئله را برای رشد روحی و معنوی انسان، لازم شمرده است. تا جایی که به فرمودۀ پیامبر اسلام(ص) «کسی مورد رحمت خداوند قرار می‌گیرد، که نسبت به سایر موجودات رحم داشته باشد».(۱)

در اسلام هیچ کس حق ندارد برای سرگرمی و بدون نیاز، حیوانی را بکشد یا حتی شاخۀ درختی را بشکند. در روایات متعددى از کشتن بى‌هدف حیوانات نهى شده و آن را موجب عذاب الهى دانسته‌اند؛ البته دربارۀ حیوانات آزاررسان، مثل پشه و شپش، که دفع آنها بدون کشتن ممکن نباشد، کشتن آنها را جایز دانسته‌اند. دربارۀ پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که از کشتن هر موجود داراى روح، نهى فرمودند؛ مگر آن که اذیت کننده باشد.(۲) هم‌چنین از ایشان روایت شده است که «شکستن شاخۀ درختان، مانند شکستن بال فرشتگان است».(۳)

 در روایات مُثله کردن و بریدن اعضاى حیوانات، کارى شیطانى شمرده شده و از آزار و اذیت حیوان، به عنوان وعدۀ ابلیس نام برده شده و از آن به «خسارتى بزرگ» تعبیر گردیده است. پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: هر حیوانى که به ناحق کشته شود، روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد.(۴) امام موسى کاظم(ع) از رسول خدا(ص) نقل می‌فرمایند: در دوزخ، زنى را دیدم که گربه‌اش از هر طرف او را گاز مى‌گیرد؛ علتش این بود که آن زن، در دنیا این حیوان را بسته بود، بدون آنکه غذایى به او بدهد، یا آزادش نماید تا خودش حیوانى را شکار کند.(۵)

رسول رحمت، نه تنها از کشتن جانداران منع مى‌کرد، بلکه دستور مى‌داد که شبانگاهان مواظب باشند تا مبادا موجود ریز و حشرۀ کوچکى، حتى به طور نادانسته و غیر عمدى، زیر پا از بین نرود. می‌فرمودند: «چون پاسى از شب بگذرد، کمتر بیرون بروید؛ زیرا براى خداوند، چرندگان (و موجوداتى) است که در آن ساعت، آنها را در زمین مى‌پراکند.»(۶)

فردى مى‌خواست حیوانش را بگیرد. چون حیوان با نشان دادن یک کاسه یا دامن صاحبش براى خوردن جو یا نمک، شرطى شده بود، صاحب حیوان با دست خالى و بدون جو یا نمک، چنان کرد و پای حیوان را گرفت. پیامبر(ص) که این صحنه را تماشا مى‌کرد، ناراحت شد و فرمود: «چرا به این حیوان دروغ گفتى؟! نباید او را فریب مى‌دادى!»(۷)

از ایشان نقل شده است که فرمودند: «زنى بدکاره، سگ تشنه‌اى را دید که بر سر چاهى له له مى‌زند و چیزى نمانده بود که از تشنگى هلاک شود. آن زن کفش خود را در آورد و آن را به روسرى خود بست و به وسیلۀ آن، از چاه آب کشید و سگ را سیراب کرد. خداوند به خاطر احسان به این حیوان، گناهان او را آمرزید.»(۸)

در سیرۀ علمای دین هم آمده است که بسیار به حیوانات مهربانی می‌کردند. آیت‌الله سید رشتی(ره) یکی از مراجع بزرگ تقلید در اصفهان بود و از نظر علم و تقوا، مرتبه‌ای بلند داشت. وقتی از ایشان پرسیدند از کجا به این درجه رسیدی؟ گفت: «یک سگ مرا به اینجا رساند! […] من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برای من پول نیامده بود. از رفیقم مقداری پول قرض کردم و نان و کله‌ای خریداری کردم. هنگامی که به منزل برمی‌گشتم، دیدم سگی در جوی آب افتاده و گرسنه است و سه بچه هم دارد که به پستان سگ افتاده‌اند، در حالی که پستانش شیری نداشت. دلم برای آن سگ سوخت. با خود گفتم ما که تا حالا گرسنگی خورده‌ایم، باز هم گرسنگی می‌خوریم .نان‌ها را در آب گوشت تریت کردم و آن را جلوی سگ گذاشتم. طولی نکشید که از گیلان کسی آمد و گفت فلان حاجی مرده و ثلث مال خود را برای شما وصیت کرده است. حساب کردم دیدم همان موقعی که آن کله را به سگ دادم، عصر همان روز برای من این وصیت شده است و از همان وقت، کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد.» بارها می‌گفته اگر توانستم به اسلام خدمتی کنم، مرهون این است که توانستم دل سگی را به دست آوردم. 

فرزند آیت‌الله بهجت(ره) دربارۀ ایشان می‌گوید: «ایشان حتی حاضر نبود یک مگس را بکشد و می‌فرمود آنها را بیرون کنید، ولی نکشید و دربارۀ مورچه‌ها می‌فرمودند آنها را نکشید و در عوض جلوی لانۀشان نفت بریزید که دیگر نیایند.»

خدای مهربان به وسیلۀ پیامبران و امامان خود، که پاک‌ترین و مهربان‌ترین بندگان اویند، برای رشد و سعادت انسان‌ها، برنامه‌هایی را فرستاده تا در سایه‌سار عمل به آن فرامین آسمانی، از هرگونه پلیدی و زشتی و دشمنی، در امان بمانیم و در دریای رحمت و عظمت الهی، هم‌چون امواجی خروشان فرو رویم. انسان‌ها و حیوانات و طبیعت را دوست بداریم، تا خدا ما را دوست بدارد.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست(۹)

پی‌نوشت‌ها:

(۱) «مَن لا یَرحَم لا یُرحَم وَ مَن لا یَغفِر لا یُغفَر لَهُ». (نهج‌الفصاحه:۷۴۵٫)

(۲) کنزالعمّال: ج۱۵/۳۹٫

(۳) میزان الحکمه: ج۳/۱۳۵۸٫

(۴) همان، ص۱۳۴۶٫

(۵) بحارالانوار: ج۶۴/۲۶۸٫

(۶) تیسیر الوصول الى جامع الاصول: ج۴/۳۸۸٫

(۷) آیت‌الله جوادى‌آملى، به نقل از: بازتاب، دى ۱۳۸۴٫

(۸) جواهرالکلام: ج۳۱/۳۵۹٫

(۹) سعدی.

دکمه بازگشت به بالا