فنون و مهارتهای راهنمایی و مشاوره (۵)
اشاره: در مقالات گذشته به مهارتهای کلامی و غیرکلامی در مشاوره اشاره شد. در این مقاله قصد داریم در مورد ایجاد رابطۀ مشاورهای جزئیتر و دقیقتر صحبت کرده و سعی بر این است تا فرآیند مشاوره را به تفصیل و به صورت کاربردی تبیین کنیم. توجه به این نکته لازم است که برخی از مسائل جزئی و پیش پا افتادهای که عموماً از آنها غفلت میشود، در مشاوره اهمیت فراوانی دارند.
متأسفانه در فرهنگ عمومی جامعۀ ما، نهتنها ضرورت و اهمیت مشاوره مورد توجه قرار نگرفته، حتی بسیاری از افراد با دید منفی به آن مینگرند. بسیاری گمان میکنند که فقط بیمارِ روانی، به مشاور و روانشناس مراجعه میکند. به همین علت مُراجعی که برای اولین بار به مشاور مراجعه میکند، معمولاً نگران، مضطرب و شکّاک است. نگرانیهای مُراجع از این قبیل است: آیا مشاور به حرفهای من گوش میدهد و مرا درک میکند؟ آیا میتواند به من کمک کند؟ آیا من میتوانم به مشاور اعتماد کنم؟
آغاز مشاوره
وظیفه مشاور این است که نگرانیهای مُراجع را برطرف میکند و نشان دهد که طرفِ مُراجع است و برای ناراحتیهای او احترام قائل است و تمام توان خود را برای کمک به مراجع به کار میگیرد. شایسته است مشاور، در ابتدا اندکی مراجع را بشناسد تا بتواند با او رابطه برقرار کند؛ نه اینکه فوراً سراغ مشکل رفته و آن را تشخیص دهد. بهترین شروع برای فرآیند مشاوره، استفاده از یک محاوره ساده، مانند پرسیدن اطلاعات اولیه است. چنین برخوردی باعث میشود تا مراجع احساس راحتی کرده و کمتر حالت تدافعی و مقاومت به خود بگیرد. در ابتدای جلسه بهتر است مشاور خود را معرفی کند و نام و نام خانوادگی مُراجع را بپرسد تا در طول فرایند مشاوره او را مورد خطاب قرار دهد. مشاور با در نظر گرفتن همۀ جوانب، از جمله جنسیت، سن، پرستیژ و فرهنگ مراجع تشخیص میدهد که او را با نام کوچک یا نام خانوادگی صدا بزند؛ اما مطمئنترین راه این است که از خودش سؤال کرده و طبق میل او برخورد کند.
گفتنی است که عموماً افراد وسواسی مایلند سریع سرِ اصلِ مطلب رفته و مشکلشان را مطرح کنند و گفتگوهای محاورهای را تلف کردن وقت خود میدانند؛ لذا در برخورد با چنین مراجعی باید طبق میل او رفتار کرد.
مشاور لازم است از بدو ورودِ فرد به اتاق، وضعیت روانی او را ارزیابی کند. بخشی از وضعیت روانی او به وسیلۀ نشانههای کلامی و غیرکلامی مشخص میشود که در سلسله نوشتارهای گذشته به آن پرداخته شد. یکی از کلیدهای شناخت بهتر فرد همین نشانهها است. برای مثال شخص کمرو، از نزدیک شدن فیزیکی به مشاور اجتناب میکند و از دست دادن خجالت میکشد و معمولاً با صدای آهسته و سر به زیر صحبت میکند و از تماس چشمی پرهیز مینماید. در مقابل فرد پررو، نشانههایی برخلاف شخص کمرو، از خود بروز میدهد.
یکی از نکات مهم در مشاوره، ارزیابی سطح فهم و معلومات و زبان مراجع است. مشاور وظیفه دارد با دایرۀ لغاتِ فرد با او صحبت کند تا مراجع به صورت کامل سخنان او را متوجه شود. استفاده از ادبیات علمیِ روانشناسی و اصطلاحات خاص ممکن است در روند مشاوره تأثیر منفی بگذارد.
واکنش نشان دادن به نشانهها
پس از ارزیابی و تشخیص نشانهها و پیامهای مراجع، لازم است به آنها واکنش صحیح نشان داده شود تا مراجع احساس کند از طرفِ مشاور درک شده و رابطه خوبی بین آنها برقرار شده است. واکنش به هر نشانهای باید متناسب با آن نشانه باشد. در بعضی از موارد ـ مانند حالتهای اضطرابی ـ میتوان مراجع را به پیامهایش آگاه کرد و درباره معنای آن به بحث و گفتگو پرداخت. برای مدیریت و کنترل بهتر جلسه در برابر برخی از نشانهها باید عکسالعملِ مخالفی انجام داد. برای مثال در برابر مراجعهکننده پررو شایسته است واکنشی صورت پذیرد که از جهت فیزیکی و کلامی پا را از گلیم خود فراتر ننهاده و حریم شخصی مشاور را حفظ کند. بهترین واکنش در مقابل نشانههای هیجانی، مانند شادی، ترس، غم و خشم، واکنش کلامی همراه با عکسالعمل مناسب چهره (حرکات ابرو، نوع نگاه و لبخند) و تکان دادن سر است. مثلاً وقتی مراجع ابراز خوشحالی میکند، مشاور نیز باید واکنشی مانند لبخند به او نشان دهد؛ نه اینکه بیتوجه باشد.
بررسی مشکل و ناراحتی مُراجع
پس از ایجاد رابطه و شناسایی نشانهها و واکنش به آنها، سراغ مشکل و رنج فرد میرویم. ممکن است مراجع به علت مشکلات متعددی که داشته برای مشاوره آمده باشد. در این صورت دنبال اولویتبندی مشکلات رفته و شکایت اصلی مراجع را در اولویت قرار میدهیم. مشکلات مراجع معمولاً دو جنبه دارند: یکی واقعیتها و دیگری هیجانهای همراه آن. واقعیتها مشکلاتی هستند که برای فرد به صورت عینی وجود دارند، مانند مشکلات خانوادگی، زناشویی، تحصیلی، شغلی و مرگ عزیز. هیجانها احساساتی هستند که همراه واقعیتها به وجود میآیند و باعث تحریک، رنج و ناراحتی فرد میشوند. ممکن است مراجع به علت ترس از آشفته یا شرمنده شدن هیجانها را پنهان کند. مشاور برای استحکام ارتباط لازم است علاوه بر واقعیتها، هیجانهای مراجع را بیرون کشیده و آن را ارزیابی کند.
بعد از اینکه از شکایت اصلی مراجع سؤال شد و جواب داد از هیجان او در مورد این مشکل سؤال کرده و از او میخواهیم در قالب کلمات احساس خود را بیان کند. مثلا از او میپرسیم: «این مشکل یا مسئله چه احساسی در شما ایجاد میکند؟»
همدلی
پس از اینکه مشکلات و هیجانهای مراجع بررسی شد، برای ادامه رابطۀ مطلوب، لازم است با مراجع همدلی شود. همدلی یعنی اینکه مشاور به مراجع بفهماند او را درک کرده است. به عبارت دیگر، همدلی یعنی درک احساسات دیگران، آنچنانکه گویی احساسات خود ما است. همدلی تا حد زیادی رابطه را تسهیل کرده و مراجع را ترغیب میکند تا راحتتر و با اطمینان بیشتری به برونریزی ادامه دهد. برای نمونه وقتی مراجع از مسئلهای ابراز ناراحتی و غم میکند با جملاتی مانند میتوانم بفهمم چقدر این موضوع شما را ناراحت کرده است یا درکت میکنم، واقعاً تحمل این مسئله دشوار است، میتوان با او همدلی کرد.
البته همدلی وقتی مفید و مؤثر است که واقعی و از روی صداقت باشد و در صورتی که تصنعی و کاذب باشد، رابطۀ مشاورهای را متزلزل میکند و باعث بدبینی مراجع میشود.
بررسی بینش مراجع
پس از طی مراحل فوق، نوبت ارزیابی بینش و نگرش شناختی مراجع نسبت به مشکلش است. وقتی با مراجع گفتگو میکنیم، باید به مشکلاتش از نقطه نظر خودش نگاه کرده و سطح بینش او را نسبت به مشکلش بسنجیم. بینش دارای سه سطح است: بینش کامل، بینش نسبی و فقدان بینش.
بینش کامل به این معنا است که فرد کاملاً به مشکلش آگاهی دارد و علائم و تبعات آن را میشناسد و مشکل را به خود اِسناد میدهد، نه به افراد دیگر و عوامل بیرونی. چنین فردی، در روند مشاوره و بهبودی، پیشرفت بهتری دارد و زودتر درمان میشود. به عنوان مثال مراجعی که دچار افسردگی شده و میداند افسردگی چیست و ویژگیهای فرد افسرده را میشناسد و از طرفی قبول دارد که افسرده است، آسانتر و زودتر از کسی که بینش کامل ندارد، درمان میشود.
فردی دارای بینش نسبی است که در زندگی احساس رنج و ناراحتی میکند، ولی از مشکل و بیماری خود آگاهی ندارند یا مشکل را به دیگران و علل بیرونی نسبت میدهد، نه خود.
فقدان بینش یعنی مراجع با اینکه دارای مشکلی مانند افسردگی است، اما وجود هرگونه رنج، ناراحتی و مشکل را انکار میکند. این افراد معمولاً به میل خودشان به مشاوره مراجعه نمیکنند؛ بلکه خانواده و اطرافیان، آنها را وادار میکنند. شکایت اصلی این افراد این است که بدون دلیل موجّهی به مشاوره آمده و میلی به مصاحبه ندارند. در این صورت لازم است مشاور اطلاعاتی را از اطرافیان در مورد مشکل مراجع دریافت کرده و با توجه به آن، مشاوره را پیگیری کند.
البته این مبحث (بررسی بینش مراجع) بیشتر در اختلالات و بیماریهای روانی کاربرد دارد. در مقاله آینده، ادامۀ فرایند مشاوره را مطرح میکنیم.
پیشنهاد کتاب: اخلاق حرفهای مشاوران، نویسنده: اردشیر کیانی، انتشارات ورای دانش، تهران.