چرا باید انواع رسانهها را بشناسیم؟
گونهشناسی و قدرت طبقه بندی اشیا، علاوه بر اینکه تسلط علمی بسیار بالایی را نشان میدهد، مهارت بهره برداری درست و کامل از آن «جنس» را نیز فراهم میآورد؛ چرا که شما وقتی قادر به طبقه بندی هستید که همۀ انواع آن جنس و تفاوتها و عامل «فصل» آنها را بشناسید و این یعنی با مشخصات خاص هر طبقه، آشنایید و میتوانید در هر موقعیت از شیئ خاصی که به آن نیاز دارید، بهترین بهره را ببرید. مثلاً وقتی شما انواع طبقه بندی میان مواد دارویی را بشناسید، یعنی خواص هر طبقه را میشناسید و قاعدتاً در شرایط تشخیص یک بیماری یا کمبود، میتوانید براساس شناخت خود از خواص طبقات دارویی، بهترین دارو با کمترین آثار منفی را برای بیمار در آن شرایط، «تجویز» کنید.
در راستای همین حکم کلی، در دنیای «رسانه ای شدۀ» امروز نیز، امکان بهره برداری صحیح و جدی از رسانه ها، ممکن نیست، مگر اینکه انواع و طبقه بندی رسانه ها را بشناسیم.
رسانه چیست؟
در پاسخ به این سؤال دشوار، برخی بر این فرض استوارند که «رسانه»، مفهومی «حداقلی» دارد و صرفاً معطوف به ابزارهایی است که بعد از آغاز دورۀ مدرن، امکان انتشار گستردۀ پیام را فراهم آوردهاند؛ اشیایی که به صورت مشخص به آنها «رسانه های جمعی» یا «رسانه های تودهای» گفته میشود؛ مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، رسانه های اجتماعی و… .
اما به مرور زمان، در بین اندیشمندان علوم ارتباطات، این گرایش پدید آمده است که دایرۀ مفهوم رسانه را بیشتر گسترش دهند؛ چرا که از بسیاری مفاهیم درون فردی، میان فردی، گروهی، سازمانی و… میتوان دریافتِ رسانه ای داشت و اگر بتوان با این نگاه وسیع، کهکشان منظمی از مجموعۀ رسانه های موجود را دسته بندی کرد، میتوان زندگی بهتری و بالتبع نظام تربیتی بهتری را انتظار داشت.
اگر رسانه را ابزار، امکان یا فضایی تعریف کنیم که در آن «ارتباطی» شکل میگیرد، در یک نگاه وسیعتر، با شناخت انواع ارتباط، میتوان طیف گستردهای از رسانه ها را شناسایی کرد. با این نگاه، علاوه بر مثالهایی که به صورت معمول از واژۀ رسانه در ذهنها تداعی میشود، مسجد و هیئت، مهمانی، عبادت، تفکر، گردشگری و امثال آن میتواند رسانه محسوب شود.
در ادامه سعی میشود، برای توضیح بیشتر، تقسیم بندی هایی از انواع رسانه ها بیان شود.
رسانه های گرم۱ و رسانه های سرد۲
این نوع تقسیم بندی، یکی از اولین تلاش هایی بود که سعی میکرد با درک ماهیت رسانه ها (به خصوص از زاویۀ فناوری) و نحوۀ ارتباط با مخاطب، طبقه بندی روشنگری از رسانه ها ارائه دهد. این تقسیم بندی -که برای اولین بار از سوی مارشال مکلوهان در فصل دوم کتاب معروفش، شناخت وسایل ارتباط جمعی، ارائه شد- در حقیقت یک تقسیم بندی دو ارزشی نیست؛ بلکه پیشنهاد یک طیف مفهومی برای عملکرد رسانه ها است. با این تفسیر هر رسانه، میتواند سردتر و یا گرمتر از دیگر رسانه ها باشد.
مخاطبان برای حس محتوای رسانه های سردتر، عموماً حواس بیشتری را باید مصروف کنند. لذا برای درک معنای پیامهای حس و دریافت شده، باید تمرکز و مشارکت بیشتری را به خرج دهند.
مثلاً در مقایسۀ رادیو و تلویزیون، برای حس پیامهای رادیو، فقط یکی از حواس ما، یعنی حس شنوایی درگیر میشود، ولی برای حس پیامهای تلویزیون، هم حس شنوایی و هم حس بینایی فعال هستند. نتیجۀ این فرایند این میشود که مخاطب برای درک پیامهای رادیویی، باید تمرکز بیشتری داشته باشد؛ با تخیل خود برای صداهایی که میشنود، تصویرسازی کند و اگر لحظه ای زمام فرایند شنیداری رادیو را از دست بدهد، برای بازگشت به حالتی که پیامهای رادیو را به خوبی درک کند، باید زمانی را برای تمرکز دوباره صرف نماید، مواردی که عموماً در رسانۀ تلویزیون برعکس است. پس میتوان گفت که رادیو، رسانه ای گرمتر از تلویزیون و تلویزیون، رسانه ای سردتر از رادیو است.
فهم این تقسیم بندی، چه نتایج عینی و ملموسی دارد؟ با مثالی توضیح میدهم. برخی تحقیقات نشان میدهند که فعالیت سیستم عصبی انسان، زمانی که در حالت لذت عمیق تماشای تلویزیون است، در حد و اندازۀ لحظه خواب و یا حتی پایین تر از آن است؛ چرا که تلویزیون به شما محتوایی کاملاً آماده و پردازش شده میدهد. شما برای درک معنای پیامه ای تلویزیونی، حتی نیاز به تخیل هم ندارید، هر آنچه را که برای فهم میخواهید، تلویزیون به شما میدهد.
این فرآیند چه تبعاتی دارد؟ سیستم عصبی و مغزی انسان در تماشای تلویزیون، کمترین فعالیت را دارد و مانند این است که بدنی ورزش نکند و به مرور تنبل شود. این یعنی قدرت پردازش، نگهداری و یادآوری مغز و سیستم عصبی، کاهش مییابد و این همه، به معنای کاهش قدرت هوش است. در عین اینکه این نوع برخورد با تلویزیون، قدرت تمرکز انسان را نیز کاهش میدهد و کاهش قدرت تمرکز، یعنی کاهش قدرت انشا نویسی و حتی کتابخوانی و… .
در حالیکه استفاده از رادیو، تقریباً مشخصات بالعکسی دارد: سیستم عصبی و مغزی برای درک پیام شفاهی رادیو، باید بسیار فعال و متمرکز باشد؛ همۀ فضاسازی ها، تخیل ها، تصویرسازی ها و امثال آن باید توسط مخاطب صورت گیرد و این همه یعنی قدرتمندتر شدن عملکرد های عصبی و مغزی. شاید برای همین باشد که برخی مشاوران پیشنهاد میدهند که کودکان به خصوص در سنین زیر پنج سال، تا حد ممکن تلویزیون نببینند؛ ولی رادیو و داستانهای صوتی گوش دهند و بهتر از آن (یا بهتر است بگوییم: گرمتر از رادیو) به صورت زنده داستانگویی شود. حال مشخص شد، درک خوبی از نحوهای از تقسیمبندی رسانه ها، میتواند چه برکاتی داشته باشد.
رسانه های سنتی، رسانه های مدرن و رسانه های پسامدرن
این نیز نحوهای دیگر از دسته بندی کردن رسانه هاست. اگر تعریف گسترده از مفهوم رسانه ها را بپذیریم، عموماً رسانه هایی که قبل از دوران مدرن (قرن ۱۵ و به صورت مشخص قبل از چاپ) در عالم وجود داشته اند را رسانه های سنتی مینامند. مانند: مهمانی، آیین های جمعی، معبد و کلیسا و مسجد، سازمانهای تبلیغ دینی، سخنوری و منبر و تبلیغ، مناظره و مباحثه، شعر، نقاشی و نگارگری، فن کتابت و استنساخ و تذهیب و هنرهای صفحه آرایی، تئاتر و آیین های نمایشی، معماری و شهرسازی، گردشگری سنتی، موسیقی و خوانندگی و… .
این نوع رسانه ها کموبیش محدود به زمان و مکان خاص ارتباطی فرستنده و گیرنده هستند، از گرمای بالایی برخوردارند، در کوتاهمدت تأثیرات شگرفی ندارند، ولی در بلندمدت همواره جوامع بشری را بسیار متأثر کردهاند و معمولاً به لحاظ محتوایی، بسیار عمیق ارزیابی میشوند. به همین دلیل است که عموماً این رسانه ها را رسانه های ایجاد کننده، مورد استفاده و تقویت کننده جماعت۳، قبیله و روستا مینامند و هنوز که هنوز است، این نوع رسانهها بهترین رسانه های جماعتی (مثلاً برای جایی مانند انجمنهای اسلامی دانشآموزی یا بسیج) هستند.
در ادامۀ همین تقسیم بندی، میتوان رسانه های مدرن را رسانه هایی دانست که در دوران مدرن تا دورۀ جنگ دوم به وجود آمدهاند. این فرایند از تکنولوژی چاپ آغاز شد و چنین رسانه هایی را در دل خود دارد: کتاب چاپی، نشریه و مجله، مطبوعات و روزنامه ها، عکاسی، گردشگری و جهانگشایی مدرن، سینما، رادیو، روابط عمومی، ارتباطات سیاسی، تبلیغات بازرگانی، تلویزیون و… .
این نوع رسانه ها، کموبیش در حال شکستن حصار زمان و مکان بین فرستنده و گیرندهاند، تأثیرات اولیه و کوتاهمدت زیادی دارند، در عین اینکه تأثیرات عمیق درازمدتی هم برای آنها تصور میشود، به لحاظ محتوایی نسبت به رسانه های سنتی، سطحیتر ارزیابی میشوند و برای ایجاد و استمرار کار رسانه ای برای آنها، سازمان های رسانه ای و افراد حرفه ای و برنامه ریزی و پشتوانه های اقتصادی و سیاسی نسبتاً سنگینی متصور میشوند. لذا این نوع رسانه ها، سازنده و ابزار مقوم جامعه۴، دولت-ملت۵ و شهر تلقی میشوند البته بارها بحث شده است که این استفاده از این نوع رسانه ها، علاوه بر ایجاد فردگرایی در جوامع بشری، در عین حال موجد «توده»۶ نیز هست.
دستۀ دیگر رسانهها را میتوان رسانههای پسامدرن نامید؛ رسانههایی که عموماً در دوران پس از جنگ دوم، به وجود آمدهاند و شامل موارد زیر هستند: ارتباطات ماهوارهای و شبکههای ماهوارهای، رسانۀ ویدئو و رسانههای خانگی (سیدی، دیویدی و…)، بازیهای رایانهای، اینترنت و رسانههای مجازی، وب، رسانههای موبایل و رسانههای همگرا، گردشگری دوره پسامدرن و… .
در این نوع رسانهها، عموماً حصار زمان و مکان به صورت کامل در هم میشکند، در عین اینکه نوعی بازگشت به فرایندهای رسانههای مقوم جماعت در آنها دیده میشود؛ ولی عموماً جماعتهای ایجاد شده، چند فرهنگی است. ایجاد و استحکام این نوع رسانهها، به زیرساختهای فوقالعاده گران و به اقتصاد سیاسی خاص وابسته است؛ در این رسانهها دست بالا همواره برای قدرتهای بزرگ بینالمللی باقی خواهد ماند. این نوع رسانهها را مقوم مفاهیمی مانند جهانیسازی، جامعۀ اطلاعاتی، جامعۀ خدماتی، جامعۀ شبکهای و… میدانند، که هنوز ابعاد جوامع برپا شده براساس این رویکردها، به صورت کامل درک و ارائه نشدهاند.
جمعبندی
در این یادداشت، تنها به بیان دو نوع تقسیمبندی از انواع رسانه های پرداخته شد و سعی گردید تا تبعات هرکدام از این طبقهبندیها به صورت عملیاتی بیان شود، تا این یادداشت صرفاً یک بحث نظری نباشد. باشد که قبول طبع مخاطبان آگاه این وجیزه قرار گیرد.
پینوشتها:
(۱) Hot Media
(۲) Cool Media
(۳) Community
(۴) Society
(۵) Nation-State
(۶) Mass