بازی­هایی که اخلاقمان را عوض می‌کنند

مریم صادقی(محقق و پژوهشگر)

نگاهی به برخی آسیب‌های بازی جنگ قبیله‌ها (Clash of Clans)                     

با پیشرفت ارتباطات و پدید آمدن تلفن‌های همراه هوشمند در سال‌های اخیر، سرگرمی‌هایی متفاوت از گذشته نیز به مخاطبان عرضه شد که یکی از آنها بازی‌های تحت وب بوده است. این بازی‌ها طرفداران بسیار و پروپاقرصی در میان کودکان، جوانان و حتی میانسالان دارد. کسانی که با مسئلۀ تربیت درگیرند، اولین پرسشی که برایشان هنگام مواجه با این نوع بازی‌ها پیش خواهد آمد، این است که به راستی این بازی‌ها چه تأثیر یا تأثیرهایی بر تربیت مردم و خصوصاً کودکان و نوجوانان می‌گذارند؟ به عنوان نمونه، نگاهی آسیب شناسانه به یکی از این بازی‌ها داشته و می‌بینیم که چه تأثیری بر روان کاربران خود بر جای می‌گذارد. کمتر کسی را در اطراف خود می‌بینید که نام بازی «Clash of Clans» را نشنیده باشد. بازی‌ای که با گرافیکی خوب و بهره‌گیری از امکانات فضای مجازی، همچون مشارکت، چت و…  توانسته است به بازی اول کاربران تلفن همراه در ایران بدل گردد. بی‌تردید نشان دادن آسیب‌های این بازی، نیازمند تحقیقات وسیع میدانی و آماری است که از حوصلۀ این نوشتار خارج است. با این حال اگر شما از آن دسته کاربرانی باشید که کلش آف کلنز را در تلفن همراه خود دارید، شاید بگویید این تنها یک بازی است و بس! و تنها برای سرگرمی ساخته شده! پس بهتر است کمی حوصله داشته باشید و با هم برخی مسائل را مرور کنیم.

قناعت فضیلتی گمشده

داستان بازی از این قرار است که شما با ساخت یک دهکده، تلاش می‌کنید تا منابعی را فراهم آورده، ارتش بسازید و ساختمان‌های گوناگونی بسازید و سپس با دیگران نبرد کنید. برای ساختن، نیازمند طلا هستید و برای ارتش، نیازمند چیزی به نام الکسیر. نوع بازی به گونه‌ای است که شما نمی‌توانید تنها به ساختمان‌ها و ارتش خود فکر کنید؛ یک روی دیگر سکه حمله است. بجنگ تا پیشرفت کنی! اما در کدام مکان؟ مکانی که شما در آن فعالیت دارید، تماماً در ذهنتان شکل می‌گیرد. پس باید همه مفاهیم را در ذهن خود جستجو کنید و بازی فقط نشانگری از ذهن شما است. تمام تلاش شما باید بر رشد و رفتن به مراحل بالاتر باشد. حمله کنید و از دستاورد دیگران استفاده کنید. اگر همۀ ساختمان‌های دشمن را خراب کنید، سه ستاره می‌گیرید و چنانچه ۵۰% تخریب شود، یک ستاره. برای تحلیل کمی بالاتر بیایید و اینها را تصور کنید. شما فکر می‌کنید مدام در حال حمله هستید. باید خود را قوی کنید. طلا، الکسیر و الماس نیاز دارید که باید هر چه بیشتر آنها را جمع کنید. با دیگران متحد شوید تا با کمک او یکی دیگر را از بین ببرید. چنین فضایی امکان اندیشیدن را از شخص می‌گیرد. «حرص» واژه‌ای مناسب برای دریدن است و از این رو دیگر کلش آف کلنز دیگر یک بازی نیست و تاریخ است؛ اما تاریخ هر یک از کاربران که خود یکی از سفاکان تاریخ بشریت چون آتیلا، شاهلئوپلددوم، نرون و چنگیز است!

قتل تاریخ انسان معاصر

شما کسی را واقعاً نمی‌کشید؛ اما در این بازی، ابزارهایی دارید که برایتان ارتش می‌سازند. ارتش‌ها برای نبرد اعزام می‌شوند. می‌کشند و کشته می‌شوند. برای شما ارزشی نخواهد داشت که چند سرباز را از دست بدهید، فقط پیروزی اهمیت دارد. باید به هر قیمتی پیروز شوید. پس نتیجه‌گرایی، آن هم با نگاه نفع شخصی را بر هر اصل اخلاقی دیگر ترجیح بدهید و بی‌خیال کشته‌ها شوید! گمان می‌کنید در درازمدت چگونه خواهید بود؟ آیا هنوز هم با دیدن جنایات داعش از کوره در خواهید رفت؟

صبر و مدارا

در این بازی شما برای رشد بیشتر نیاز دارید تا به دیگران حمله کنید؛ اما صبح که از خواب بیدار می‌شوید، می‌بینید به شما حمله شده و تمام آنچه دیشب قبل از خواب دستور ساختش را داده بودید، از بین رفته است. حالا عصبانی هستید. با همسر، پدر و مادر نمی‌توانید همراه باشید. سعی می‌کنید عصبانیت خود را با حمله جبران کنید. انتقام‌گیری فشاری عصبی به شما وارد می‌کند تا جایی که سرتان را بالا می‌آورید و می‌بینید ظهر است و وقت ناهار. کمی بیشتر بازی می‌کنید. به سراغ یک قبیله دیگر رفته و به مدت سی ثانیه تمام امکانات، طلاها و استحکامات دفاعی او را بررسی می‌کنید و با استراتژی خاصی که بازی در اختیار شما می‌گذارد، برنامۀ حمله به آن قبیله را طراحی می‌کنید. این یعنی اینکه هرچند شما فکر می‌کنید دارید استراتژی خاصی را پی‌ریزی می‌کنید، اما باید بدانید که قبل‌تر، سازندگان، این استراتژی‌ها را برای شما طراحی کرده‌اند. پس بی‌خیال رشد خلاقیت‌ها شوید.

به خلوت من احترام بگذار

در این مدت مراجعه کنندگان زیادی داشته‌ام که از انزوای فرزندان خود به ستوه آمده بودند. پدری که دیگر نمی‌توانست رفتارهای فرزندش را تحمل کند. دعوایشان شده بود. پسر به او گفته بود به من و خلوتم احترام بگذار! این بازی تمام خلوت فرزند بود. حساسیت پدر چندان بی‌راه هم نبود و البته از خلوت پسر جز توهمی باقی نمانده بود. توهمی مانند قرص‌های روان گردان؛ اما با دوزی پایین‌تر. اعتیاد حاصل از این بازی سبب وقت‌کشی و از بین رفتن سرمایۀ عمر و جنگیدن برای هیچ بود.

آنچه بیان شد برای منفی‌بافی نبود. تنها هشداری برای چگونگی مواجهۀ ما با این بازی‌ها بود و بس. جایگزینی قناعت با حرص، تخریب منابع دیگران، حمله به ضیف به جای دستگیری از او، وقت‌کشی به جای اغتنام فرصت، نژادپرستی به جای اصل کرامت، انزوا طلبی به جای مشارکت اجتماعی، ناامنی، همه و همه سرنخ‌هایی است که اخلاقمان را تغییر می‌دهند. این نوشتار نگاهی ارزش‌مدار به این بازی ندارد؛ بلکه نگاهش درمانگر است. در ابتدا پیشگیری کنید و اگر لذت آن را جزء زندگی خودتان می‌دانید، ابتدا از آسیب‌هایی که به شما می‌رسد اطلاع پیدا کنید و سپس اقدامات جبرانی را در پیش بگیرید. مثلاً سعی کنید اصل قناعت را در زندگی فراموش نکنید یا به فقرا کمک کنید.

دکمه بازگشت به بالا