تبلیغ یا تربیت

سخنان حجت الاسلام والمسلمین غنوی در دوره آموزشی رابطین استانی مرکز فرهنگی تبلیغی آینده سازان _ بخش دوم

حالت حذر چیست؟

حالت حذر حالتی است که شما توی آن حالت احساس خطر می‌کنید، احساس نیاز به برحذر بودن می‌کنید. یعنی انگار توی زندگی‌تان  عناصر جدیدی می‌بینید که قبلاً نبودند، به چیزهای تازه‌ای واقف می‌شوید که قبلاً توجه نداشتید و حضورآن‌ها را احساس می‌کنید .در زندگی‌تان باید دخالت بدهید و تدر طرح و شکل مشی‌تان باید اثر بگذارد، این ها حذر می‌شوند. آن چیزی که ما در تبلیغ کمتر به آن تبلیغ داریم همین نکته است.

تبلیغ یا تربیت؟

 دوستان گفتند راجع به این‌که باید تبلیغ کنیم یا تربیت حرف بزنیم ؟ عرض من این است که همین آیه‌ که مخصوصا راجع به تبلیغ حرف می‌زند، از عنصری حرف می‌زند که ما معمولاً به آن توجه نداریم. ما مجموعه ای از صحبت‌های خوب فراهم می‌کنیم و مهارت‌های کلامی خوب هم یاد می‌گیریم، حالا این مهارت‌ها گاهی در روضه‌خوانی ، گاهی در سخنوری و … است، شروع چطور باشد؟ ادامه چطور باشد؟ به سبک چه شخصی؟ به مدل آقای فلسفی حرف بزنیم؟ به مدل شیخ حسین انصاریان؟ به مدل آقای پناهیان و … . کسانی که هرکدام تیپی را برای ارائه‌ی مطلب انتخاب کردند. ولی اصل قصه را فراموش می‌کنیم، در تبلیغ اصل قصه این است که چنین بهم ریختی رخ بدهد.

اولین اثر حذر بر انسان ها:

اولین اثری که پیدایش حذر دارد بهم ریختن حالت طبیعی آدم‌هاست، بهم ریختن حالت طبیعی است. مثلاً گاهی می‌آیند و از طرف اعتراض می‌کنند و می‌گویند: آقا بچه‌ی من از موقعی که سر سخنرانی شما آمده است، سؤال‌های متفاوتی می‌پرسد، نوع فکر کردن و حرف زدن او عوض شده است، آقا به طریقی بچه‌ی من را به حالت قبل برگردانید. بچه مان را فرستادیم تا روضه و نماز بخواند و با مطالب دینی ‌آشنا شود، شما او را بهم ریختید؛ درحالی که او متوجه نیست تا بچه سؤال‌مند نشود و با مطلب درگیر نشود یاد نمی گیرد. من کاری نکردم و فقط یک‌سری اطلاعات به او اضافه کردم.

در برحذر شدن افراد، شروع قصه باید با چه باشد؟

کار مبلغ پس از برحذر شدن افراد چیست؟

حالا اگرشخص برحذر شد، شما به عنوان مبلغ کار خیلی سختی ندارید، می‌دانید چرا؟ چون ما خیلی از اوقات دنبال این هستیم یک‌جوری مخاطب بیاید و با او حرف بزنیم. آدمی که برحذر شد خودش می‌آید، آدمی یا مجموعه‌ای که برحذر شدند حتی اگر تمام آن مدت توفیق ارتباط زیاد با شما نداشته باشند خودشان بلند می‌شوند و می‌آیند قم،‌ خودشان تلفن می‌کنند. چرا؟ چون شخصی که برحذر شده نیازهایی را حس می‌کند که از شما سؤالش را گرفته و به‌طور طبیعی  اولین کسی که به او فکر می‌کند و با او حرف می‌زند شما هستید «لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ». قسمت آخر این آیه، این را به ما یادآور می‌شود که؛ ما اصلاً وقتی سراغ مردم می‌رویم اولین و مهم‌ترین رسالت‌مان چیست؟ مردم دارند زندگی‌شان را می‌کنند، ما قرار است از این حالت بسته آن‌ها را بیرون بیاوریم.

در آیه‌ی قرآن می فرماید: خدا انبیاء خود را مبعوث کرد نتیجه‌اش چه شد؟ پیدایش اختلاف در مردم. حالا آدم گاهی می‌گوید بابا شما آمده بودید اتحاد در مردم ایجاد کنید، نه، این‌جوری نیست.

چهارراه انتخاب:

وقتی آدم‌ها برحذر می‌شوند و زندگی‌شان تبدیل می‌شود به یک چهارراه انتخاب، به‌طور طبیعی با هم متفاوت خواهند شد. عامل ایجاد اختلاف آن حالت انتخاب‌گری است که در آدم‌ها بیدار شده است. در زمان قدیم همه داشتند با یک روال زندگی می‌کردند ولی پیدایش اختلاف بعد از بعثت انبیاء به این‌که انبیاء آمدند اختلاف ایجاد کنند برنمی‌گردد ، نه. وقتی آدم‌ها آمدند سر چهاراه انتخاب هرکسی یک راهی را انتخاب می‌کند، گاهی این راه‌ها با هم ایجاد مشکل می‌کند. قرار نیست درگیری بشود ولی قرار هست آدم‌ها بتوانند خودشان انتخاب کنند و انتخاب‌ها طبیعتاً با هم همسان نخواهد بود و پیدایش اختلاف یک امر طبیعی است.

رسیدن به کلام آقا:

از این‌جا به بعد تازه ما این بحث آقا را شروع می‌کنیم که فرمودند ما آمدیم تبلیغ یا آمدیم تربیت؟ من عرضم این است که ما در تبلیغ هم گاهی هدف‌مان مشخص نیست. گاهی من دیدم عزیزانی نتیجه‌ی تبلیغ‌شان مطرح شدن خودشان است. موافق هستم مبلغ باید انگلیسی هم بلد باشد، البته قرار نیست توی دهات برود و انگلیسی  صحبت کردن خود را به رخ‌ مردم ‌اش  بکشد. قرار نیست من بروم آن‌جا و از دانشگاه رفتنم خودفروشی کنم تا چشم‌ها را به خودم جلب کنم، قرار نیست من در دل مردم مدام بزرگ و بزرگ‌تر شوم. قرار بر این است که یادمان نرود برای چه هدفی آمدیم و اینکه ذوب در آن هدف‌ باشیم. گاهی بهترین راه این است که اصلاً هیچ‌کس فضایل شما را کشف نکند. چرا؟ چون جوری است که مردم جذب شما خواهند شد و از هدف دور خواهند افتاد. مبلغی که هدفمند است و خلوص نیت دارد آدمی است که نگاه می‌کند ببیند مخاطب او به خود او هم وابسته نشود، باید از ما عبور کند، باید نهایتاً ما را نبیند، زیرا قرار است خدا را ببیند، قرار است هدف را ببیند، قرار است جذب مسیر بشود نه جذب مبلغ.

من مبلغ ممکن است در مرحله‌ای در گفتگوها متفاوت باشم و وقتی حرف‌‌های تازه‌ای می‌زنم و اثرگذاری خوبی دارم دیگران جذب من شوند، ولی یادم نمی‌رود که این قرار است وابسته‌ به من نشود و قرار است به تعبیر امروزی از من عبور کند و قرار است حتی ابزار نقد خود من را، من به دست او دهم. برای این‌که او در من محبوس و محدود نشود.

جواب سوال تبلیغ یا تربیت؟

پس در جواب این سؤال که ما می‌رویم تبلیغ کنیم یا  تربیت؟ عرض می‌کنم فعلاً هیچ‌کدام را انجام نمی‌دهیم، نه تبلیغ می‌کنیم نه تربیت. اما اگر بخواهیم شأنی بالاتر از تبلیغ بحث صرف برحذر بودن مردم را برایشان داشته باشیم ،اسم آن را می توان تربیت گذاشت. حذر می تواند آغاز یک مسیر و ابزار کار ما باشد.تحول فرد یا به قول آن دوست ما چی پرسیدن‌‌ها، می تواند شروع مسیری باشد که حالا ما در آن مسیر  به آن آدم کمک کنیم تا آرام‌آرام روی پاهای خودش بایستد و توانمندی‌ای در او شکل بگیرد. در آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی محمد(ص) به این نکته اشاره می‌شود که آن‌هایی که همراه پیغمبران خدا هستند، آن‌‌هایی که همراه پیامبر ما هستند که داستان‌شان در کتب گذشتگان هم آمده است، این‌ها کسانی هستند که ابتداءاً یک بذر ، یک دانه و مجموعه‌ی متمرکز استعدادها هستند که در زمین کاشته می‌شوند و آبی پای آن‌ها داده می‌شود «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ» (فتح/۲۹) این‌ها آدم‌هایی و موجوداتی هستندکه میتوان تعبیر کرد ابتداءاً دانه هستند و در زمین کاشته می‌شوند، قرار است یواش‌یواش از توی این دانه‌‌ها آن‌ چیزهای جدید بیرون بیاید، دانه‌ی کوچولویی بود و حال بسیار شاخه دارد، قرار است از توی زمین بیرون بیاید و از فضای آزاد بهره ببرد. قرار است یواش‌یواش استحکام پیدا کند، همیشه قرار نیست از من بپرسد، همیشه قرار نیست آ‌ویزان کسی باشد، نهایت «فَاسْتَغْلَظَ» باید یک غلظت و استحکامی پیدا کند «فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ» آخر سر هم قرار است روی شاخه‌های خودش استقرار پیدا کند، یک آدم مستقل بشود. آدم مستقلی که می‌تواند ناقد خود بنده هم که او را راه انداختم باشد.

وقتی به این دید نگاه می‌کنید خب تربیت کار بسیار بسیار بزرگ و مهمی می شود.

دکمه بازگشت به بالا