ما در دنیا در شرایط اقلیمى و اجتماعى خاص زندگى مىکنیم و ناچاریم شناسنامهاى به همراه داشته باشیم. مشخصات قبیله، نژاد، قوم و… شناسنامهاى طبیعى است که در هر نقطه اى حتى در جایى که اداره آمار نباشد، چنین شناسنامه طبیعى وجود دارد. خداى سبحان در سوره «حجرات» مىفرماید: ما این شناسنامه طبیعى را همراه با آفرینش انسان ها خلق کردهایم تا یکدیگر را شناسایى کنید:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» (۱) .
شناسنامه، خواه آمارى باشد یا طبیعى که از اقلیم و نژاد و قوم و خویش نشئت گرفته، بیرون از قلمرو جان ماست. اما اخلاق، شناسنامه حقیقى ماست که هم در دنیا و هم در قبر، برزخ و قیامت کبرا ما را همراهى مىکند. ما اگر به شناسنامه آمارى اکتفا کنیم، یک «شهروند» و اگر به شناسنامه نژادى و قبیله اى بسنده کنیم، یک «بیابان نشین» یا «بیابانگرد» مىشویم ولى اگر به شناسنامه اخلاقى روى آوریم «انسان» مىشویم. به همین جهت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«اکرم الحسب حسن الخلق» (۲)
یعنى، حسب انسان را اخلاق او تعیین مىکند و گرامیترین نژاد، نسب، حسب و شناسنامه، حسن خلق انسان است که همواره او را همراهى مىکند. این شناسنامه، مانند شناسنامه هاى آمارى نیست که گاهى به همراه انسان هست و گاهى نیست و گاه مهر بطلان مىخورد. و نیز مانند شناسنامه هاى اقلیمى نیست که با کوچ کردن از سرزمینى به سرزمین دیگر، دگرگون شود؛ بلکه همیشه به همراه انسان هست؛ چنانکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«لا قرین کحسن الخلق» (۳)
هیچ قرین و همدمى به اندازه حسن خلق، انسان را همراهى نمىکند و به حال او سودمند نیست. چون حسن خلق در درون جان انسان است و هرگز او را تنها نمیگذارد.
معناى حسن خلق
حسن خلق به معناى گشاده رویى و خنده رو بودن و… نیست، گرچه آنها نیز به موقع خود سودمند است. حسن خلق، گاهى دندان بر جگر گذاشتن و مشکل را تحمل کردن است. اگر باطلى به انسان پیشنهاد شود، باید دندان بر جگر نهاده حق را رها نکند و باطل را ترک کند؛ در سخنان على (علیه السلام) آمده است:
«نعم الخلق التصبر فی الحق» (۴) :
بهترین خلق صابر و بردبار بودن بر پایگاه حق است.
گاهى براى انسان حادثه اى جزئى پیش مى آید و او با صبر، مشکل را حل مىکند. در این جا اگر چه اصل کار حق، و تحمل در برابر باطل، سخت است اما این سختى، قابل تحمل است؛ مثلا اگر انسان بار کمى را به همراه ببرد، کار سختى نیست؛ ولى اگر انسان عادى بخواهد بار سنگینى ببرد سخت است و چون سنگین است، توان فرساست و تحمل مىخواهد به این تحمل «تصبر» مىگویند؛ یعنى انسان باید خیلى صابر باشد تا این بار را به مقصد برساند. این که گاهى انسان، زود عصبانى مىشود و از حق میگذرد و به مرز باطل روى مى آورد براى آن است که صبر ندارد و نمىتواند این بار را ببرد، و به اصطلاح «بردبار» نیست.
پىنوشت:
- سوره حجرات، آیه ۱۳٫
- شرح غرر الحکم، ج ۲، ص ۲۷۱٫
- شرح غررالحکم، ج ۶، ص ۳۶۴٫
- نهج البلاغه، نامه ۳۱٫