تمدن اسلامی ایرانی

محمد تنها

گفت‌وگوی تمدن‌ها، تمدن اشکانیان، مادها، آریایی‌ها، خدایان مصر، امپراتوری چین، اسطوره‌های یونان، تمدن مایا، تمدن آزتک، و خیلی از این نام‌ها ممکن است برای ما آشنا باشند. دربارۀ آنها چیزهای زیادی شنیده‌ایم؛ اما شاید «تمدن اسلام» برای ما خیلی مأنوس نباشد. مگر اسلام یک دین و یک فرهنگ نبوده است؟ مگر اسلام هم تمدن و امپراتوری داشته است؟ و اگر داشته، چه دستاوردهایی داشته است؟ اصلاً تمدن چیست و به چه کشورهایی گفته می‌شود؟ متمدن کیست؟ پیشرفت در چه زمینه‌هایی تمدن‌ساز است؟ چگونه می‌توانیم به یک کشور متمدن تبدیل شویم؟ همۀ اینها سؤلاتی است که در این مقاله، سعی در پاسخ دادن به آنها داریم.

معنای تمدن

تمدن از ریشۀ عربی «مُدن» و مصدر عربی از باب تفعل، و اسم مصدر فارسی است. تمدن هم خانوادۀ «مدینه» به معنی شهر است. در لاتین، فرانسه و انگلیسی همین معنی را برای تمدن گرفته‌اند و CIVILISATION می‌خوانند که از CIVIL به معنی ‫شهری و کشوری می‌آید. در لغت‌نامۀ دهخدا در ذیل تمدن آمده است: «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت». در زبان عربی، در کنار اصطلاح تمدن، مترادف‌هایی مانند: «حضاره»، «ثقافه» و «مدینه» آمده است و در قرآن کریم نیز، کلماتی مثل «امت» و «قرن» به همین معنی استعمال شده است.

در تعریف اصطلاحی، تمدن به معنی «سبک زندگیِ مجموعه‌ای از انسان‌ها که در یک دورۀ تاریخی و در یک منطقۀ جغرافیایی زندگی می‌کردند و دارای اهداف مشترکی بودند و دستاوردهای خاصی داشتند». کلمۀ تمدن هم‌چنین می‌تواند به معنی «استانداردی برای رفتار محترمانه و رسمی اجتماعی» استفاده شود. رفتار متمدن یا مدنی، نقطۀ مقابل بربریت یا رفتار بد و ناخوشایند تلقی می‌شود. در این مفهوم، تمدن به معنی مهارت و تخصص نیز می‌باشد.

رابطۀ تمدن و فرهنگ

کلمۀ فرهنگ از ترکیب «فر» به معنای بالا و بیرون، و «هنگ» به معنای کشیدن، تشکیل شده و به معنی «بالاکشیدن استعدادهای نهفته در فرد و اجتماع است که سنن و آداب، اسطوره‌ها، شناخت‌ها، هنرها و آنچه که به کمک انسانْ معنویتی پیدا کرده باشد، دربرمی‌گیرد». این معنا بعدها گسترش یافت و پرورش فکری و دانش بشری را نیز دربرگرفت.

دربارۀ ارتباط تمدن و فرهنگ، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی آنها را مترادف می‌دانند. گروهی دیگر فرهنگ را در نقطۀ مقابل تمدن قرار می‌دهند؛ یعنی همۀ عقاید و آفرینش‌های انسانی مثل اسطوره‌ها، مذهب، هنر و ادبیات را از اجزای فرهنگ می‌دانند، در حالی که تمدن را به حوزۀ خلاقیت انسانی مثل فناوری و علم مرتبط می‌کنند. به عنوان مثال انسان از چوبْ کشتی می‌سازد؛ این تمدن است. اما وقتی این کشتی را به سبکی خاص و شکل هنری بسازد؛ این فرهنگ است. برخی دیگر فرهنگ را زیرمجموعۀ تمدن دانسته‌اند. بعضی هم معتقدند تمدن و فرهنگ با هم ارتباط‌هایی دارند، ولی ملازمه ندارند؛ همان گونه که متمدنِ بی‌فرهنگ داریم، بافرهنگِ بی‌تمدن نیز داریم.

تمدن‌های باستانی

تمدن‌های شناخته شدۀ اولیه، در بین‌النهرین بین رودخانه‌های دجله و فرات (عراق کنونی)، پرسیا و ایلام (ایران کنونی)، درۀ رود نیل (مصردرۀ هندوس (پاکستانشمال هندوستان و توسعۀ موازی تمدن‌های چینی در هوآنگ‌هو، درۀ رودخانه یانگ‌تسه و جزیرۀ کرت (مکزیک کنونی)، به وجود آمده‌اند.

تمدن اسلامی

کانون مرکزی ظهور اسلام، جزیره العرب است که به لحاظ تاریخی و جغرافیایی پیشینه‌ای کهن دارد. با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گستردۀ آن در میان اقوام و جذب فرهنگ‌های گوناگون، بنای مستحکم و عظیمی‌‌ از فرهنگ و تمدن پایه‌گذاری شد که در ایجاد آن، ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. از این رو تمدن اسلامی، ‌‌تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست؛ بلکه تمدن ملت‌های اسلامی‌‌ است که عرب‌ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌‌شود.

در بنا نهادن تمدن اسلامی، سه عامل نقش برجسته‌ای داشتند: ۱٫ عنصر عربی،‌ که دین و زبان مشترک را تأمین می‌‌کرد، ۲٫ عنصر هِلِنی، که توسط مردم سریانی‌زبان انتقال داده شد و محدود به فلسفه و علوم طبیعی بود و ۳٫ عنصر ایرانی، که بیشتر از باقی‌ عناصر تنوع داشت و شامل اندیشه‌های مذهبی‌، سیاست، مدل‌های اداری و دیوانی، ادبیات، علوم و اخلاق بود.

از عوامل شکلگیری و گسترش تمدن اسلام، میتوان به روح اجتماعی احکام اسلام، تشویق بسیار به علمآموزی و حکمت، وجود مبارک ائمۀ اطهار در بین مسلمین و عدم تعصب دربارۀ غیرمسلمانان اشاره کرد. جرجی زیدان یکی از علل توسعۀ تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است: «یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان، این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می‌گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می‌کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گردمی‌آمدند.»

مراحل شکل‌گیری تمدن اسلامی

  1. آغاز دعوت پیامبر، از مکه.
  2. تشکیل حکومت اسلامی در یثرب.
  3. گسترش اسلام:(۱) انتشار دین اسلام در جزیرهالعرب و (۲) گسترش آن در جهان متمدن آن روزگار، شامل بین‌النهرین، ایران، روم، مصر، حبشه، هند، ماوراءالنهر، چین، شمال آفریقا و سرانجام جنوب اروپا در سده‌های اول و دوم هجری.
  4. مجاورشدن فرهنگ و تمدن نوپای اسلامی با تمدن‌های کهن جهان و کوشش برای شناخت و انتقال آن تمدن‌ها به حوزۀ تمدن اسلامی. این نهضت به شکل جدی از سدۀ دومْ آغاز و تا سده‌های سوم و چهارم ادامه یافت. این انتقال تمدن از چند طریق انجام شد: یکی از طریق ترجمه -که جدی‌ترین شکل انتقال بود- دوم تأسیس کتابخانه‌ها و مدارس و انتقال کتاب‌ها از حوزه‌های تمدنی مجاور به حوزۀ تمدن اسلامی و سوم از طریق انتقال دانشمندان و به تعبیر امروزی، جذب مغزهای متفکر به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام.
  5. عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی (از سدۀ سوم تا سدۀ پنجم هجری): جرج سارتن از نیمۀ دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دورۀ رهبری بلامنازع مسلمانان می‌داند. بسیاری از مورخین و کارشناسان تاریخ علم مانند آدام متز، قرن چهارم و پنجم هجری را دوران طلایی تمدن اسلامی نامیده‌اند؛ دورانی که شامل حکومت‌های سامانی و آل‌بویه می‌شود و شهرهایی چون بغداد، ری و شیراز، مراکز تمدنی آن بودند و دانشمندانی هم‌چون ابوریحان بیرونی، ابن‌سینا، ابن‌هیثم و زکریای رازی، فصلی جدید از تاریخ تمدن اسلامی را گشودند. بازرگانى ممالک اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهت اسلام بود و جهان اسلام، ملکۀ تجارت دنیا محسوب می‌گردید. کشتی‌ها و کاروان‌هاى مسلمین همۀ دریاها و صحراها را درمى‌نوردید و اسکندریه و بغداد، دست کم در مورد کالاهاى تجملى، دو مرکز تعیین نرخ بودند.
  6. عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی (از سدۀ چهارم تا سدۀ هفتم): این مرحله با اتکا به قدرت پیشروی مسلمانان به شرق و جنوب هند، فعالیت ادبی‌ به زبان فارسی شکل گرفت که شامل انواع غالب‌ها و انواع شاهکار‌های ادبی‌ بود. در میان تاریخ‌نگاران، منهاج السراج و در میان شاعران عرفانی، فخرالدین عراقی از افراد مشهور این دوره بودند. در قلمرو نوشته‌های عرفانی، شخصیت‌هایی‌ هم‌چون حسن بصری، جنید، حارث محاسبی، بایزید بسطامی، حلّاج، ابوبکر کلاباذی، علی‌ ابن طاهر سولامی، قشیری و بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعران فارسی‌ زبان ظهور کردند.
  7. عصر رکود: دو حملۀ بزرگ و طولانی صلیبی و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام -که یکی حدود دویست سال و دیگری حدود سیصد سال به درازا کشید- با آثار و پیامدهای خود، توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابی‌های بسیاری بر جای گذاشت. آنان با قساوت‌ها و بی‌رحمی‌های بی‌سابقه، در فرهنگ بالندۀ اسلامی روح ناامیدی دمیده و با تخریب شهرها، اساس مدنیت مسلمانان را متزلزل کردند. بااینکه اسلام در ذات خودْ جوهر حرکت، پیشرفت، تحول و تکامل دارد، ولی این دو حملۀ عظیم، آثاری مخرب بر پیکرۀ تمدن اسلامی بر جای نهاد که سرانجام منجر به پیدایش عصر رکود شد. اوج این مرحله در سدۀ هشتم و نیمۀ نخست سدۀ نهم هجری است.
  8. عصر هنر و معماری: عجیب است که پس از دو ضربۀ سهمگین صلیبی‌ها و مغولان، نهضت هنری معماری قدبرافراشت و مبشر آغاز تجدید حیات اسلام در عصر صفوی – عثمانی – گورکانی بود. تصادفی نیست که اوج هنر اسلامی را از سده‌های نهم تا دوازدهم هجری در ایران و عثمانی و هند می‌بینیم. فرهنگ ایرانی خود را در تحسین زیبایی و شکوه در هنرهایی چون شعر، نقاشی‌، معماری و هنر‌های تزئینی نشان داد. مکاتب جدید هنری شروع به توسعه کردند. مساجد و قصرها، نقاشی و خطاطی، سرامیک، فلزکاری و بافندگی، همه و همه به حد اعلا رسیدند.
  9. هجوم استعمار و آغاز دومین دورۀ رکود: در این مقطع نیز استبداد داخلی و استعمار خارجی، عصر جدیدی از رکود و ایستایی را در تمدن اسلامی ایجاد کرد و موجب شد تا خودباختگی و غرب‌زدگی در اندیشه و ارادۀ مسلمانان راه را بر هر نوآوری و پویایی فرهنگی و تمدنی ببندد و سنّت و فرهنگ غربی، به عنوان نماد تمدن و مدنیت در باور مسلمانان، آنان را به دنباله‌روی از غرب بکشاند. این دنباله‌روی از غرب در جهان اسلام با واکنش‌های متفاوتی مواجه شد، متفکرین و اندیشمندان زیادی دل درگرو جامعه و تمدن ایده‌آل اسلامی داشتند و تلاش‌هایی برای احیای اندیشۀ اسلامی انجام دادند. کسانی چون محمد عبده و اقبال لاهوری از آن جمله‌اند. ادامۀ این رویکرد منجر به ایجاد نهضت بازگشت به اسلام و هم‌چنین احیای تفکر دینی شد. این نگاه نو به مختصات جامعۀ اسلامی، در انقلاب ایران و در اندیشۀ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، با تأسیس و استقرار نظام جمهوری اسلامی روند عینی خود را آغاز کرد.

انقلاب اسلامی ایران در مسیر نیل به تمدن اسلامی

انقلاب اسلامی ایران عزمی نو در مسلمانان پدید آورد و ارادۀ تمدن‌سازی نوینی را بر پایۀ اسلام، در بین رهبران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران برانگیخت. احیای تمدن اسلامی، امری است که توجه تمام ملت‌های مسلمان را می‌طلبد. در این بین انقلاب اسلامی به عنوان الگویی برای بازشکوفایی تمدن اسلامی، می‌تواند راهنما و راه‌گشاه باشد. از آنجا که تمدن نوین اسلام به معنای پیشرفت همه جانبه است، بنابراین باید در عرصه‌های مختلف، پیشرفت صورت بگیرد تا هرچه زودتر به مقصد برسیم. در این بین رهبر معظم انقلاب برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، توجه به چهار عرصۀ فکر، علم، زندگی و معنویت را ضروری دانسته‌اند که هر کدام از این عرصه‌ها، ازجایگاه و اهمیت خاصی برخوردارند. در هر کدام از این چهار عرصه، ابتدا باید وضعیت موجود را بررسی و آسیب‌ها و ضعف‌ها را شناسایی کرد تا در دام تکرار و تقلید گرفتار نشویم. سپس وضعیت مطلوب را در نظر گرفت و برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کرد. هم‌چنین نباید از این نکته غافل شد که برای رسیدن به جایگاه مورد نظر و بازشکوفایی تمدن اسلامی، برنامه‌ای منظم و طولانی مدت همراه با رفع نکات ضعف، همکاری همۀ سازمان‌ها، نهادها و مردم مورد نیاز است. همگان باید اهمیت این موضوع را درک کنند که این راه راهی نیست که یک شبه و بدون فراهم آوردن مقدمات طی شود. عمل به این امور و همکاری همه جانبه، سبب پیشرفت جوامع اسلامی می‌گردد که در نهایت به تمدن نوین اسلامی ختم خواهد شد.

منابع

آشوری، داریوش: «تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ»، ص۱۲۸٫

اسلامى ندوشن، محمدعلى: «فرهنگ و شبه فرهنگ»، تهران: یزدان، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۱۰۶٫

بارتلد، ویلهلم: «برررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی»، ترجمۀ علی‌اکبر دیانت، تبریز: ابن‌سینا، ۱۳۳۷، ج۱، ص۷٫

بارنارد، فردریک م.: «نظریه‌های فرهنگ و تمدن در عصر جدید»، ترجمۀ محمدسعید حنایی‌کاشانی.

پارسانیا‌، حمید: «انسان بر آستان دین»،۱۳۸۰، ص۳۱۰ و ۱۹۶٫

پیرو، آلن: «فرهنگ علوم اجتماعی»، ترجمۀ باقر روحانی، تهران: کیهان، ۱۳۷۰٫

دورانت، ویل: «تاریخ تمدن»، ۱۳۶۷، ج۱، ص۶۶ و ۱۲۳٫

رجایی، حمید: «آفرینندگی؛ تفکر جانبی و باور دینی»، اصفهان: شهرمن، چاپ اول، ۱۳۸۹٫

زرین‌کوب، عبدالحسین: «کارنامۀ اسلام»،  تهران: امیرکبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۵، ص۲۶٫

گولد، جولیوس و دیگران: «فرهنگ علوم اجتماعى»، ص۲۶۷٫

شریعتی، علی: «فرهنگ و ایدئولوژی»، تهران: حسینیۀ ارشاد، ۱۳۵۰٫

قربانی، زین‌العابدین: «علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین»، بی‌جا: دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌‌، ۱۳۷۴، ج۵، ص۱۸٫

مقام معظم رهبری، بیانات در جمع جوانان استان خراسان شمالی، بجنورد.

ولایتی، علی‌اکبر: «پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران»، ج۱، ص۲۲٫

ولایتی، علی‌اکبر: «فرهنگ و تمدن اسلامی»، قم: معارف، ۱۳۸۴، صص۲۳-۱۱٫

«مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین‌المللی فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۹۱٫

«فرهنگ اندیشۀ نو»، ویرایش ع. پاشایى، تهران: مازیار، چاپ اول،۱۳۶۹، ص۵۷۷ و ۵۷۸٫

ویکی‌پدیا، دانش‌نامۀ آزاد.

دکمه بازگشت به بالا