دانشهای بنیادین (۲)
تأملی در رابطه هستیشناسی و مقوله تربیت
اشاره
خودآگاهی و توجه به خویشتن آغاز زیستن و زنده بودن است. آنان که از خود بیخبرند، زنده نیستند که «زندهنما»یند. تفکّر راه رویش ما و سؤالمندی بستر اندیشمندی ما است و گنج دانش پیشینیان، سرمایه راه پیش روی آینده ما است. اکنون نوبت من و تو است که در تاریکی جهل و جهالت جدید، مشعل اندیشه و دانش را در دست بگیریم و راه دور و دشوار خود و همراهان زندگی ابدیمان را پرفروغتر سازیم.۱
مقدمه
برای استوار شدن سازه دانشِ تربیت و مهندسی روشمند آن باید زیرساخت و بستری مناسب برای آن سامان دهیم. از همین رو بر آن شدیم تا به مبانی گوناگون علم تربیت و دانشهای بنیادین مرتبط با آن بپردازیم و بکوشیم تا تأثیر آن مبانی را در مراحل و روشهای تربیتی، برجسته و مشهود سازیم. در این شماره به برخی مبانی هستیشناسی و تأثیر آن در مسیر تربیت به صورت گذرا اشاره خواهیم کرد.
مبانی هستیشناسی عام
ما اگر با دیگران درآمیزیم و یا از آنان بگذریم و بگریزیم، اگر نظراتشان را بپذیریم یا بر آنها نقد بزنیم و یا… در هر صورت به معنای آن است که حضور و هویت آنان را دیده و پذیرفتهایم. هرگونه تعامل و واکنش نسبت به شیء یا شخص خاصی به معنای یافتن حضور او و پذیرفتن واقعیت وجودی او است. از همین رو ما در این نوشتار به اصول اولیه و مسلّم هستیشناسی مانند، اصل واقعیت، تعدد موجودات خارجی و…۲ که از سوی همه پذیرفته شده است۳ و مبنای رفتارهای علمی و عملی ما قرار دارد، نمیپردازیم و تنها به مبانیای اشاره میکنیم که به تبیین بیشتری نیاز دارند و اختلاف درباره معنای آنها در سیر مسائل تربیتی اثرگذارتر است.
همچنین در این نوشتار تنها به مبانی هستیشناسی عام خواهیم پرداخت و در آن به هستی پدیدهها و روابط وجودی میان آنها میپردازیم و از مباحث هستیشناسانه آفریدگار جهان (خداشناسی) و هستی انسان (انسانشناسی) در آینده به صورت مستقل سخن خواهیم گفت.
نگاهی دوباره به هستی! (سؤالهای ما پیرامون هستی)
موضوع علم تربیت انسان است و ما برای پرداختن به تربیت، چیستی و چگونگی آن باید نخست انسان و عناصری که با او پیوند خوردهاند را بشناسیم. ما همانگونه که باید خودمان را بشناسیم، باید جهانی را که در آن زندگی میکنیم و روابط و پیوندهای حاکم بر آن را نیز بهدرستی بشناسیم؛ کلید رسیدن به این شناخت تفکر و اندیشیدن است. زمینه و ضامن پویایی و زایایی تفکر و اندیشه سؤال است. اکنون باهم برخی از سؤالهای بنیادین درباره جهان هستی را مرور میکنیم و تلاش میکنیم تا معنا و مقصود هر پرسش را بهدرستی دریابیم. (بهتر است هر سؤال را دو بار بخوانیم و ۳۰ ثانیه نیز برای پاسخ دادن به خودمان فرصت دهیم!).
- هستی موجودات از کجا است؟ آیا این هستی ذاتی است؟ آیا این هستی فناپذیر است؟
- چرا همیشه برخی از موجودات نیازمند موجودی دیگرند؟
- آیا پیوندی میان موجودات جهان با یکدیگر برقرار است؛ یا آنها بریده و رها از یکدیگرند؟
- آخر دنیا و مرز هستی کجا است؟
- نقش بُعد چهارم (زمان) در هستی چگونه است؟
- منشأ تنش و تزاحم در هستی از کجا است؟
موجودات فناپذیر (وابسته)
صفات و ویژگیهای موجودات دو گونهاند؛ جداییپذیر (فناپذیر) و جداییناپذیر(ثابت). کبوتر و یا اسب را ببیند، حیوان بودن ویژگی جداناشدنی آنان است. کبوتر بودن و یا اسب بودن یک موجود ویژگی حیوان بودن آن را نیز به همراه دارد؛ اما ویژگی در قفس بودن و یا در اصطبل بودن برای هیچیک از آن دو ثابت و ضروری نیست؛ همانگونه که کبوتران بسیاری اسیر قفس نیستند و اسبهای زیادی در دشتها رها هستند.
حال به ویژگیِ بودن و وجود داشتن بیندیشیم. هر موجودی را که میبینیم این ویژگی (وجود داشتن) از او جداشدنی است. هر موجودی (جز آفریدگار جهان) که میشناسیم، زمانی وجود نداشته و پس از آن موجود شده است. همانگونه که هر روزه نابودی بسیاری از موجودات را با چشم میبینیم. بنابراین روشن میشود که هستی بسیاری از موجودات (گیاهان، جانوران، آسمان و زمین و پدیدههای گوناگون دیگر) ثابت و ماندنی نیست و آنان این هستی را از جای دیگری «وام» گرفتهاند. این جداپذیری هستی و فناپذیر بودن آن در ما نیز اصیل نبودن ما را مینمایاند و نشان میدهد که ما نیز همچون دیگر موجودات، هستیمان را از جای دیگری وام گرفتهایم.۴
این اصل فلسفی که نشانگر فقر و نداری موجودات امکانی است، مبنای بسیاری از مبانی بنیادین انسانشناسی است و در بسیاری از استدلالهای مرتبط با مباحث خداشناسی نیز نقش محوری دارد. بر اساس این اصل، هستی و واقعیت ما و مخاطب ما و پایداری و پویایی وجود و ویژگیهای وجودی ما به موجودی دیگر (خدای سبحان) وابسته است. بر همین این اساس جهتگیری برنامهها و هدفگذاری تربیتی نیز بر اساس این وابستگی و در راستای آن معنا مییابد.
موجودات پیوندخورده۵
در طبیعت پیش روی ما حوادثی رخ میدهد و پدیدههایی ظاهر میشوند که نشان از رابطه و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری میان موجودات دارد. خورشید آب را تبخیر میکند و بخار در آسمان آبی ابرها را میسازند و باد ابرها را روان میسازد تا در زمین تشنهای ببارد و بذرها از دل خاک سر برمیدارند و گیاهان میرویند و… . ما نیز این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در میان موجودات را در درون خود تجربه میکنیم؛ ما گاهی از بیرون از خودمان تأثیر میپذیریم و گاه بر آن تأثیر میگذاریم و تردیدی در این اثرگذاری و اثرپذیری نیز نداریم.
این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری که از آن بهعنوان اصل «علیت» یاد میکنند، وجود نوعی رابطه و پیوند را میان موجودات تثبیت میکند. بر اساس اصل علیت امکان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در مسیر تربیت از طریق علل خاصی وجود دارد و عوامل مختلفی چون شناخت، اراده خود فرد، عمل و رفتار مربی و اطرافیان، و همچنین محیط میتواند در رفتار و تربیت افراد تأثیرگذار باشد.
مرزهای هستی۶
عظمت جهان هستی انسان را به کرنش وامیدارد. ما در خانهای در یک کوچه از یک خیابان در شهری از یک کشور پهناور به نام ایران زندگی میکنم. شاید نتوانیم در تمام عمر خودمان تمامی شگفتیهای این کشور پرگهر را دریابیم؛ اما حقیقت آن است که این خاک پارهای از گستره کره خاکی ما با آن همه دریاها و اقیانوسها و قارههایش است. حال اینکه این زمین پهناور سیارهای کوچک است که با چند سیاره دیگر گرد خورشید درخشنده میچرخند و این منظومه خورشیدی ما خود یکی از بسیار منظومهای است که در کهکشان راهشیری قرار دارد. کهکشان بزرگ راهشیری نیز با کهکشانهای بسیار دیگری ابرکهکشانها را میسازند و تازه قصه شگفت و بهتآور فاصلهها(سال نوری) شروع میشود. بهراستی چقدر راه است تا آنجا که نور با آن سرعتش باید بیوقفه میلیونها سال بپیماید؟! من هنوز هم این فاصلهها و درستی سنجش آنها را درک نکردهام!
اما شگفت اینجا است که فراتر از مرزهای ناپیدای جهان ماده عوالم گسترده دیگری نیز وجود دارد. عالمی که دیگر در آن، جا و مکان و اندازه و زمان راه ندارد. اثبات این عوالم فراماده به تفصیل در این نوشتار نمیگنجد؛ اما عقل، احساسات و ادراکات و روح انسانی ما نشانههایی از این عوالم را برای ما روشن میسازند. هیچیک از اینها دیدنی نیست و نمیتوان آن را با ابزار مادی سنجید؛ عقل من و شما کیلویی و یا متری نیست و روح ما حجم و وزن ندارد… . بهراستی روح من، کجای من است و من (روح من) به هنگام خواب به کجا میروم؟! در مبانی انسانشناسی بیشتر در این باره گفتوگو خواهیم کرد.
با اثبات جهان فرامادی امکان ارائه تحلیل دقیقتری از حقیقت انسان و عوامل و روشهای متناسب تربیتی با آن به دست میآید. همانگونه که با محدود نشدن نگاه ما به جهان ماده، نقش عوامل فرامادی، همچون شیطان و فرشتگان، در علل و موانع تربیتی نادیده گرفته نخواهد شد، همانگونه که انسان نیز دیگر موجودی تکبعدی و زمینی صرف انگاشته نخواهد شد و روح عظیم او نیز در شمار خواهد آمد.
بعد چهارم جهان ماده۷
تمام موجودات مادی و یا وابسته به ماده، زمان و امتداد زمانی دارند؛ به عبارت دیگر اینگونه امور بهتدریج موجود میشوند و اندکاندک در دایره وجودی آنان تغییر و دگرگونی راه مییابد. جوانه درخت بهتدریج به درختی تناور تبدیل میشود و نوزاد آدمی در گذر زمان رشد میکند و برومند میشود. تدریج و تغییر و زمانمندی، ویژگی جداییناپذیر موجودات مادی است. این ویژگی به موجودات غیرمادی مرتبط با ماده نیز سرایت میکند. روح ما ـ همانگونه که در مباحث انسانشناسی خواهد آمد ـ امری فرامادی است؛ اما به دلیل پیوند با بدن، تدریجی بودن و زمانمندی بدن دامنگیر آن شده است.
بنابراین در تربیت انسان باید به زمانمندی و تدریجی بودن مراحل رشد انسان و تغییرات آن توجه کنیم و باید دقت کنیم که معمولاً عوامل و موانع تربیتی به تدریج در ما اثر میگذارند. در نگاه اول شاید یک آفت آسیب چندانی به ما نرساند، اما به مرور زمان آثار ژرف و زیانبار آن نمایان میشود؛ همانگونه که آثار اعمال پسندیده نیز به تدریج در رفتار ما ظاهر میشود و به تدریج در وجود ما تثبیت میگردد.
تنش و تزاحم مادیات
همه ما اگر به یک موضوع بیندیشیم و یا به یک شخص خاص عشق بورزیم، برخورد و تزاحمی در میان اندیشهها و عشقهایمان روی نمیدهد؛ اما اگر یک نفر از ما میوهای را بخورد دیگران از آن محروم میشوند و اگر یکی از ما در جایی بنشیند دیگری در آن فضا نمیگنجد. اگر جسم ما در یک لحظه در جایی باشد، دیگر نمیتوانیم در جایی دیگر باشیم. این کاستی و محدودیت آمیخته با نهادِ موجودات مادی است؛ زیرا مادیات در حصار سه بعدی طول و عرض و ارتفاع محصورند. از همین رو این محدودیت و کاستی وقتی با نیاز افزودهای روبهرو شود، به تنش و برخورد میانجامد. اگر به دقت بنگریم، بسیاری از حوادث و تزاحمها نیز به همین محدودیتها باز میگردند.
ما در مسیر تربیت نیز بیتردید با عوامل و موانعی روبهرو میشویم که راه رسیدن به هدف را دشوار میکنند؛ این ویژگی زندگی در دنیای محدود و درهم تنیده است. باید در برنامهریزی تربیتی و پرورش خود و دیگران این تزاحمها را نیز در نظر آوریم و برای گذر از آنها آماده باشیم و ابزار و روشهای مناسب برای رویارویی با آنها را از پیش مهیا کرده باشیم.
خلاصه آنکه:
هستی ما، ذاتی (از آنِ خودِ) ما نیست؛ زیرا هستی و ویژگیها ما جداپذیر هستند و از جای دیگری (خدای هستیبخش) به ما میرسد؛
جهان بر اساس اصل علیت (تأثیر و تأثر) سامان یافته است؛
هستی در چهار دیوار ماده محدود نیست و مرزهای آن تا فراماده نیز گسترده شده است؛
جهان ماده به تدریج به وجود میآید و تغیر مییابد؛
تنش و برخورد ویژگی اجتنابناپذیر مادیات است؛
بنابراین:
در تربیت خود و دیگران به مبدأ هستیبخش خود توجه کنیم و اهداف و مراحل تربیتی را با آن همسو سازیم؛
هر عامل یا پدیدهای در روند تربیت ما اثر خاصی میگذارد؛ پس به عوامل و پدیدهها و آثار خاص هر یک توجه کنیم؛
عوامل و موانع و مراحل تربیتی منحصر به عوامل و موانع و مراحل مادی و جسمانی نیست و عوامل فرامادیای چون آفریدگار ما، روح فرامادی ما، شیطان و فرشته در تربیت ما مؤثرند؛
در تربیت از تأثیر تدریجی موانع مخرب غفلت نورزیم؛ همانگونه که نباید از تأخیر اثرگذاری عوامل سازنده مأیوس شویم؛
برخورد و بروز تزاحم در مسیر زندگی اجتنابناپذیر است، پس برای آن آماده باشیم.
———————-
پینوشت
[۱]. مراحل این راه به این ترتیب است: توجه، تفکر، تعلم، تعلیم و تربیت.
- رک به: شهید مطهری؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ محمدتقی مصباح؛ آموزش فلسفه.
- اساساً نفی این حقایق امکانپذیر نیست؛ زیرا نفی آن به اثبات آن میانجامد؛ مثلاً اگر کسی بخواهد واقعیت را انکار کند، باید پیش از آن واقعیتهای بسیاری همچون، واقعیت خود، واقعیت مخاطب، واقعیت فهم و درک خود، واقعیت فهم و درک مخاطب و… را بپذیرد.
- تفصیل این بحث را در مباحث امکان ماهوی و فقری فلسفه بجویید.
- بیان اصل علیت.
- تقسیم موجودات به مادی و غیرمادی.
- زمان مقدار حرکت است. رک: مباحث حرکت.