وحدت در کلام پیر ژرف اندیش انقلاب

مجید فیاضی

یک مثال روشن

یک جامعه­ای که یک مقصدی دارد و می­خواهد که آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، این جامعه را می­شود تشبیه کرد (افراد جامعه و خود جامعه را) به قطرات و نهرها و سیل و دریا. قطره باران یکی یکی وقتی که ملاحظه بکنید، هر قطره­ای وقتی از قطره­های دیگر جدا باشد، یک برگ را هم تَر نمی­کند؛ یک قطره باران به قدر اینکه یک برگی را تَر بکند، نیست. اگر هم فرض کنید که میلیون­ها قطره باشد، این قطره­ها از هم جدا باشند، هیچ اتصالی با هم نداشته باشند، اگر چنانچه میلیاردها قطره وجود داشته باشد و اینها قطره قطره باشند، باز کاری از آنها نمی­آید. حالا اگر اتصال با هم پیدا کردند، یک وقت اتصالشان یک مقداری است، مثلاً در یک جایی که قطرات آمده­اند، یک مقداری از این قطرات با هم اتصال پیدا کرده­اند و لیکن به مقدار دیگری یا اتصال ندارند یا اتصال پیدا کرده­اند لیکن آنها دیگر به این قطراتی که با هم متصل شده­اند، اتصال نداشته باشند، آن یک جویی را، یک نهری را تشکیل می­دهد، آن هم یک نهری را تشکیل می­دهد؛ یا اگر با هم اتصال پیدا نکرده باشند، به همان قطره باقی می­مانند. از این نهر یک کاری بر می­آید، اما کار اساسی نیست. از این اتصالی که بین این قطرات پیدا شده است و یک نهری از آن درست شده است، می­شود که یک زمینی را مثلاً آبیاری کنند و به او کشتی بکنند، لیکن محدود است انتفاع از آن؛ آن نهر هم همین طور. و آن قطرات اگر باشد که هیچی. اما اگر چنانچه این نهرها به هم متصل شد و یک سیلی و رودخانه­ای راه انداخت، قدرتش زیاد می­شود. آن وقت که قطره بود، قدرتش یک قدرت قطره­ای بود که یک برگ را نمی­توانست تَر بکند یا حرکت بدهد؛ حالا که اتصال پیدا کرد و یک نهری از او وجود پیدا کرد، این حالا به واسطه اتصال، قدرت پیدا کرد؛ یعنی قدرتهای کوچک جمع شدند، ضعیف جمع شدند، وقتی با هم شدند یک قدرت واحد پیدا شد که این قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه­ای است که عدد آن قطرات است، اینها با هم که مجتمع شدند این ضریب آن قطرات است و شاید گاهی هم قدرت بیشتر بشود. لکن باز یک قدرت محدودی است؛ به همین اندازه­ای که یک زمینی را می­تواند یا اینکه اگر راه بیفتد، می­تواند یک جوی کوچکی راه بیندازد، یک خاشاکی را حرکت بدهد. اگر این جوی­هایی که از این نهرهائی که پیدا شده است از این قطرات، با هم اتصال پیدا بکنند و یک سیلی تشکیل بدهند، قدرت زیاد می­شود. حالا این سیل خروشنده می­شود و ممکن است که بکَند یک درخت­هایی را، یک بناهایی را خراب کند با آن خروش خودش و اگر اینها همه به هم اتصال پیدا بکنند و این رودخانه­ها همه با هم اتصال پیدا کنند و به شکل یک دریا در آیند، قدرت بسیار زیاد خواهد شد که یک موجش کشتی­ها را می شکند. 

جامعه ما هم همین­طور است. یکی یکی افراد را حساب کنید؛ اگر صد میلیون یکی یکی باشد، یعنی صد میلیونی باشد که هر کدام خودشانند، کاری به دیگری ندارند، این صد میلیون جمعیت هیچ کاری از آنها نمی­آید، هر کدام به اندازه خودشانند؛ اما اتصال چون ندارند، کاری از آنها نمی­آید و مثل آن قطره­ها می­مانند که یک برگی را نمی­توانست حرکت بدهد. یک نفر آدم یک قدرتی دارد، اما قدرتش بسیار بسیار محدود است که بخواهد یک کار اساسی را انجام بدهد؛ از او نمی­آید کار انجام بدهد. اگر هم فرض کردیم که این یک نفر، یک جا، یک جمعی با او هم عقیده شدند و با هم در یک مقصدی شرکت کردند، لکن سایر افرادی که در جامعه هست با این یا هم فکر نباشند و بدتر، اینکه فکر مخالف داشته باشند، اگر همفکر نباشند و به آنها کاری نداشته باشند، این یک قدرتی است که از آن کارهای محدودی می­آید؛ کارهای کمی از او می آید، برای اینکه خودش به واسطه این اتصالی که افراد به هم پیدا کرده­اند یک قدرتی پیدا کرده است، … اما اگر بنا شد که یک جمعیت دیگری باشند که با این مخالف باشند… به واسطه این مزاحمتی که واقع می شود، کارها خنثی می­شود؛ یعنی نه او به مقصد خودش می­رسد و نه این جمعیت به مقصد خودشان می­رسند.

اینکه یک میلیارد جمعیت مسلمان اسیر یک ابرقدرت دارای مثلاً دویست میلیون جمعیت، صدوپنجاه میلیون جمعیت است، برای این است که آن صدوپنجاه میلیون جمعیت با هم یک اجتماعی دارند در یک مقصدی و این یک میلیارد جمعیت با هم که اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند. 

… اینطور نیست که این ممالک اسلامی که با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهی هم به جنگ هم برمی­خیزند، این من باب اتفاق شده باشد! خیر؛ این نقشه­های آن ابرقدرت­هاست که اینها را وادار می­کند که به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند… این یا از خیانت سران ممالک است (ممالک اسلامی) و یا از جهل و بی اطلاعی­شان هست که نتوانستند اینها با هم تفاهم کنند و همه با هم مثل یک دریایی، بشکنند با موج خودشان هر چی که در مقابلشان می­آید. [۱]

وحدت در عین کثرت

ملت ما و خصوصاً روحانیت ما اشخاصی هستند که چهره­شان نورانی است و در این ماه مبارک هم در این ضیافت انشاءالله وارد شده­اند و آثارش هم بعد ظاهر می­شود که همه با هم هستند، دو جبهه نیست.

 البته دو تفکر هست، باید هم باشد؛ دو رأی هست، باید هم باشد؛ سلیقه­های مختلف باید باشد؛ لکن سلیقه­های مختلف اسباب این نمی­شود که انسان با هم خوب نباشد. من عرض کردم مثل طلبه­ها که با هم مباحثه می­کنند، آن وقتی که مباحثه می­کردند، جار و جنجال جوری بود که انسان خیال می­کرد دشمن هم هستند؛ وقتی مباحثه تمام می­شد نشستند به دوستی کردن و اُنس. اگر در یک ملتی اختلاف سلیقه نباشد، این ناقص است. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد؛ اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال و اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته بشویم، دشمنِ هم. باید دو دسته باشیم در عین حالی که اختلاف داریم، دوست هم باشیم.[۲]

ضرورت وحدت

حکم قرآن

حکم شرع

قرآن کریم فرموده است: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَلاتَفَرَّقوا». این یک دستور است؛ دستور الزامی است؛ امر است؛ مشتمل بر یک امر است و یک نهی. مجتمع باشید با هم؛ به اسلام تمسک بکنید؛ همه با هم به اسلام تمسک بکنید؛ تفرقه بینتان نباشد.[۳]

پافشاری قرآن بر وحدت

آنچه می­خواهم عرض کنم این است که اسلام برای ما همه چیز آورده؛ همین قضیه وحدت در قرآن کریم با تعبیرهای مختلف روی آن پافشاری شده و به مردم گوشزد شده است.[۴]

تکلیف شرعی

عقل ما و دیانت ما و اسلام و همه چیز اقتضا می­کند که حالا که همه با ما بدند. ما با هم خوب بشویم؛ طرفدار هم باشیم؛ ارتش طرفدار سپاه باشد؛ سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگان ها طرفدار هم باشند. این نخواهد ارتش را از بین ببرد؛ آن نخواهد سپاه را از بین ببرد؛ آن نخواهد دولت را از بین ببرد؛ آن نخواهد قوه قضایی را از بین ببرد؛ همه باید با هم باشند. این یک تکلیف الهی شرعی است به عهده ما و به عهده همه ملت.[۵]

حکم عقل

وحدت برای مقابله با دشمن

این مثل را برایتان عرض کنم. ایل بختیاری که آن وقت خیلی هم قدرتمند بودند، اینها دو طایفه بودند؛ یک طایفه ایلخانی بودند و یک جمعیتی داشتند؛ یک طایفه هم حاجی ایلخانی­ها بودند و آنها هم یک جمعیتی داشتند. اینها هم غالباً با هم بد بودند؛ مخالف بودند. من شنیده­ام که اگر یک دشمنی برای یکی از اینها پیدا می­شد، این دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع می­شدند این دشمن­ها را بیرون می­کردند؛ بعد که آن بیرون رفت، برمی­گشتند به حال اختلاف خودشان! یک مسأله عُقلایی است که شما وقتی که همه­تان مسلمان هستید، همه­تان بنا دارید که این نهضت اسلامی انشاءالله پیش برود، اکثریت با شماست؛ یعنی یک اکثریت قاطع با شماست… اگر متحد در مقابل آن تیپی که دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشید، آنها هیچ کاری از آنها دیگر برنمی­آید. ولی مهم این است که با هم اجتماع داشته باشید.[۶]

حکم عقل سیاسی

عقل سیاسی اقتضا می­کند که ما امروز با آن اشخاصی که در رویه هم حتی با ما مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافقند – با ملت موافقند، مسیرشان مسیر ملت است – عقل سیاسی اقتضا می­کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم… من به همه، به همه آنها عرض می­کنم که شما دست از اختلافات بردارید! اینطور نباشد که هر کدام در یک اجتماعی که پیدا کردید، بر ضد دیگران صحبت کنید! اینطور نباشد که هر کدام قلم به دست گرفتید، بر ضد دیگران قلم­فرسایی کنید! همه شما امیدوارم که به اسلام معتقد و به جمهوری اسلامی متعهد باشید و در این صورت همه شما مسیرتان یک مسیر است؛ ولو عقایدتان در بعضی از امور، رویه­هاتان اختلاف دارد؛ لکن امروز وقت اعمال رویه­های مختلف نیست. من این را از همه کسانی که متصدی امری هستند، چه آقایانی که در مجلس هستند و چه آقایانی که در جاهای دیگر متصدی امر هستند، من به آنها با کمال اخلاص سفارش می­کنم که این یک تکلیفی است شرعی، الهی و تخلف او خلاف مسیر اسلام است.[۷]

ضرورت وحدت

باید توجه داشت که باید با هم باشیم و در مقابل آنها محکم بایستیم و با خودمان رئوف باشیم و در مقابل دشمنانمان سرسخت. این را عقل اقتضا می­کند که وقتی عده­ای مخالف داریم، خودمان مخالفت­مان را کنار بگذاریم تا با وحدت کلمه این مملکت برسد به آنجا که همه دلمان می­خواهد.[۸] 

آثار و فواید وحدت

وحدت، رمز آسیب ناپذیری

یک ملت وقتی همه با هم منسجم شدند دیگر قابل آسیب نیست؛ اما اگر چنانچه خدای نخواسته در بین خودشان اختلاف حاصل بشود، بین خودشان یک دشمنی­ها پیدا شود، هواهای نفس نگذارند که یک راه بروند، آن وقت است که آسیب ممکن است.[۹]

این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگی، که اگر یک ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یکپارچه بودند، هیچ قدرتی نمی­تواند در مقابل آنها ایستادگی کند و آسیبی به آنها برساند.[۱۰]

لازمه رسیدن به هدف

دعوت به وحدت از اهمّ اموری است که امروز در جامعه ما لازم است و تا قشرهای این ملت وحدت نداشته باشند، همفکر نباشند، هم عقیده نباشند و باهم آن راهی که صراط مستقیم است اتخاذ نکنند، به مقصد نخواهند رسید. شما دیدید که این ملت در یک برهه از زمان که با هم وحدت داشتند و مقاصد دیگری که داشتند کنار گذاشته بودند و یک مطلب را دنبال می­کردند و آن مطلب اینکه رژیم باید برود، آن وقت همه با هم این مطلب را دنبال می­کردند و عمل هم می­کردند؛ همچو نبود که بگویند باید برود، لکن عمل نکنند… این وحدت و توجه به خدا و الله اکبر بود که شما را بر آن قدرت­ها پیروز کرد و تا امروز هم در قله پیروزی هستید. بنابراین من آن توصیه را که می­کنم بر همه ملت اولاً و بر قوای مسلح ثانیاً این است که توجه بکنند که آن وحدت از دست نرود و آن توجه به خدا، توجه به قدرت مطلق از دست شما انشاءالله نرود.[۱۱]

پیروزی حتمی

خمینی که آخرین روزهای عمرش را می­گذراند، تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است؛ به شما مردمی که به هیچ­وجه تحت تأثیر اختلافات جزئی و کلی واقع نشده و انشاءالله نمی­شوید، شما مردمی که با تمام وجود، بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید. شما عزیزانم، به امید خدا پیروزید. شما مردم دلیر و آگاه، سرمشقی هستید برای ملل زیر سلطه و باید بدانید در میدانی که قدم گذاشته­اید، مواجه هستید با مشکلات بسیاری که تنها مقاومتتان، نجاتتان خواهد داد. به هیچ­وجه ترس و بیم در خود راه ندهید، که مبارزات کوبنده­تان نشان داده است که نمی­دهید. متحد شوید که در سایه اتحاد، پیروزی­تان بر ابرقدرتان حتمی است.[۱۲]

رمز پیروزی بر دشمن

رمز پیروزی شما برادران و جوانان عزیز اتکال به خدای تبارک و تعالی و اعتماد به رحمت اوست که این در رأس همه امور است و دیگری پیروی از دستورات خدای تبارک و تعالی در اینکه همه با هم یکی باشید و در روایت حضرت رسول هم آمده است که مؤمنین یک دست هستند و حتی تعبیر دو دست نفرمودند. باید شما اجتماع و وحدتتان را به جائی برسانید که بین خودتان جدایی نبینید و این دستور اسلامی است که با یکدیگر برادر باشید. این وحدت و برادری اسباب این می­شود که هیچ قدرتی نتواند بر شما چیره شود و تا این توکل و توجه به خدا هست هر قدرتی در مقابل شما هیچ و نابود است.[۱۳]

پیروزی مسلمین در سایه وحدت

ما به خواست خدای تعالی با آنکه بی ساز و برگ بودیم و ملت ما در دستش از تفنگ و آلات جنگی چیزی نبود، به واسطه قدرت ایمان و وحدت کلمه بر قوای طاغوتی غلبه کردیم. من امیدوارم همه ملت­های اسلامی بپا خیزند و با وحدت کلمه و با توجه به اسلام و قدرت ایمان بر اجانب و بر کسانی که می­خواهند این ملت­ها را همیشه در تحت اختیار و سلطه خود داشته باشند، غلبه کنند. رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام، وحدت کلمه و قوت ایمان بود… باید با قوای کفر به قدرت اسلامی مبارزه کنیم و دست تبهکاران را از ممالک خودمان دور کنیم. اگر وحدت کلمه اسلامی بود و اگر دولت­ها و ملت­های اسلام به هم پیوسته بودند، معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیر دست قدرت­ها باشند. اگر این قدرت، قدرت بزرگ الهی منضم بشود به قدرت ایمان و همه با هم برادرانه در راه اسلام قدم بردارند، هیچ قدرتی بر آنها غلبه نخواهد کرد.[۱۴]

روش­های ایجاد وحدت

تشکل­ها

لازم است فعالیت­های اسلامی و نشریات شما در ایران، خصوصاً حوزه علمیه زنده قم و دانشگاه­های بیدار، نشر و منعکس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتیبانی هم دلگرم و با هم همصدا شوند و به همکاری با هم برخیزند. و لازم است پایگاه­هایی در داخل کشور به هر نحو ممکن و عملی است ایجاد شود، برای فعالیت با هدف واحد. با این کار مطمئناً تقویت روحی همگان و تضعیف و تزلزل روحی دشمن شود.[۱۵]

ارتباط تشکیلاتی بین احزاب

آن چیزی که مهم است این است که باید تمام جناح­ها تمام جناح­هایی که در ایران هست، از جناح مرجعیت و علمیت تا جناح ارتش، تا جناح بازاری، تا فرهنگستانی، تا دبیرستانی، تا دانشگاهی، تا بیابان نشین­ها، تا کوخ نشین­ها، تمام اینها باید تفکر کنند و مورد تفکر خودشان قرار بدهند و سران قوم باید روابط داشته باشند باهم متفرق نباید باشند. امروز روزی نیست که شماها با تفرقه کار انجام بدهید. اگر چنانچه تفرقه داشته باشید تا آخر همین هستید و از همین بدتر. تکلیف است؛ تکلیف الهی است؛ باید با هم باشید؛ … ما همه باید یَد واحد باشیم، مسلمین باید ید واحد باشند، اگر مسلمین ید واحد باشند، کسی نمی تواند مقابل این جمعیت قیام کند، هیچ غلطی نمی توانند بکنند، نه اینها، ممالک دیگر هم غلطی نمی توانند بکنند اگر اینها ید واحد باشند.[۱۶]

پرهیز از گلایه­ها

این نصرت خدا دنبال نصرت ماست. ما اگر از خدا نصرت کردیم و برای خدا، برای دین خدا عمل کردیم، که یکیش همین است که گله­ها اگر داریم، الآن باشد، الآن بایگانی کنند گله ها را، بعدها که درست شد، اگر باز گله­ای باقی ماند، می­شود انسان یک کاری بکند؛ اما امروز وقت اینکه من از یک کسی اوقاتم تلخ باشد، یک چیزی بگویم که یک وقت خدای نخواسته برای او مضرّ باشد، یا شما یک چیزی بگویید، یا ارتشی­ها یک چیزی بگویند، این امروز نباید مطرح بشود. همه باید تمام با هم باشید و یک دشمن مشترک آمده است و باید اول دشمن مشترک را دفعش کنید. بعد که دشمن مشترک دفع شد، خُب، گله­ها بعدها امید است که حل بشود؛ اگر هم حل نشد، آسان است آن بعدها.[۱۷]

خودداری از طرح مناقشات

عمده این است که همه ملت همصدا باشند؛ مناقشات را دست بردارند و بگذارند برای بعد؛ وقت زیاد است… هی ننشینید و بگویید؛ هی بنویسید؛ او بنویسد، او بگوید. باید دست برداشت از این چیزها.[۱۸]

[۱] . صحیفه نور، ج ۲، صفحه ۲۴۶

[۲] . صحیفه نور، ج ۲۰، صفحه ۲۱۲

[۳] . صحیفه نور، ج ۸ ، صفحه ۱۴

[۴] . صحیفه نور، ج ۱۶، صفحه ۴

[۵] . صحیفه نور، ج ۲۰، صفحه ۷۲

[۶] . صحیفه نور، ج ۹، صفحه ۱۳۰

[۷] . صحیفه نور، ج ۱۴، صفحه ۱۲۴

[۸] . صحیفه نور، ج ۱۸، صفحه ۱۵۴

[۹] . صحیفه نور، ج ۱۱، صفحه ۱۶۲

[۱۰] . صحیفه نور، ج ۱۴، صفحه ۶۹

[۱۱] . صحیفه نور، ج ۱۳، صفحه ۲۰۰

[۱۲] . صحیفه نور، ج ۱۴، صفحه ۱۰

[۱۳] . صحیفه نور، ج ۱۷، صفحه ۱۴۶

[۱۴] . صحیفه نور، ج ۶، صفحه ۴۹

[۱۵] . صحیفه نور، ج ۲، صفحه ۱۹

[۱۶] . صحیفه نور، ج ۲، صفحه ۷۱

[۱۷] . صحیفه نور، ج ۱۶، صفحه ۱۷۴

[۱۸] . صحیفه نور، ج ۲۰، صفحه ۹۰

دکمه بازگشت به بالا