تشکیلات در حرکت

مهدی رزاقی طالقانی

بررسی چگونگی تشکیل، سازماندهی و  اقدامات هیئت علمیۀ اصفهان                                

مقدمه

در بحبوحۀ سال‌های مشروطه، آیت الله نورالله نجفی اصفهانی در درون برنامه لزوم انسجام جامعۀ اسلامی در مواجهه با تمدن جدید، یک تشکلی دینی با نام هیئت علمیه اصفهان، تحت لوای تعالیم عمیق اسلامی و تحت نظارت خود تأسیس کرد.

دغدغۀ دخالت در امور سیاسی و اجتماعی در آن سال‌ها، با ورود نسل جدید تحصیل‌کردگان غرب در جامعه، انگیزه‌ای واحد در جامعه و روحانیت آن روزها بود و بر همین اساس، حرکت‌هایی هم صورت می‌پذیرفت، اما نکته‌ای که حرکت حاج آقا نورالله را از سایر حرکت‌های مشابه متمایز می‌کرد، هوشمندی در هدف‌گذاری اجتماعی و البته وجه تشکیلاتی آن بود که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

آغاز به کار و سازماندهی

منابع بسیار کمی به طور جامع به حرکت اجتماعی-سیاسی «هیئت علمیۀ اصفهان» پرداخته‌اند؛ اما همین منابع موجود، متفق‌القول، سال ۱۳۲۴ ق. (۱۳۰۲-۱۳۰۳ش.) را سال تأسیس هیئت علمیۀ اصفهان می‌دانند که در آن سال‌ها البته با نام «انجمن مقدس ملی اصفهان» شناخته می‌شد.

سید مصلح الدین مهدوی اصفهانی در کتاب گران‌سنگ «تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر»، هدف این انجمن را «رسیدگی به امور مدارس دینی و طلاب و نظارت بر اجرای صحیح احکام و مقررات اسلامی در اصفهان و حومۀ آن» عنوان می‌کند.(۱)

اعضای اصلی هیئت علمیه در ابتدا هفت نفر بودند(۲) که همگی از علما، مدرسین و مجتهدین اصفهان بودند. وجود چند مجتهد و روحانی برجسته در چنینی سطحی برای یک کار تشکیلاتی منظم، تجربه‌ای بی‌نظیر در جامعۀ مذهبی علمای ایران است که نشان از مدیریت و خلوص فوق العادۀ حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی دارد.

هماهنگی و وحدت فکری اعضای هیئت علمیه، مثال زدنی بود و بر همین اساس، جلسه‌های آن پیوسته در منزل برخی از اعضای مؤسس و زیر نظر مستقیم ریاست حوزۀ علمیۀ اصفهان، حاج آقا نورالله، هر هفته صبح روز پنج‌شنبه، برپا می‌شد.(۳)

اولین حرکت تشکیلاتی: مهاجرت به قم

پس از ساماندهی و نظارت بر فعالیت طلاب حوزۀ علمیۀ اصفهان، اولین حرکت سیاسی-اجتماعی که هیئت علمیۀ اصفهان به آن وارد شد، ساماندهی اعتراض مردم به «قانون نظام اجباری» بود. این واقعه زمانی رخ داد که مُشارالدوله حکمت، استاندار اصفهان، ادارۀ نظام اجباری را در اصفهان تأسیس کرد.(۴) انتشار این خبر، سبب تشنج و بحران در اصفهان گردید. مردم اصفهان که با راهپیمایی، بستن بازارها و رفتن به تلگراف خانه اعتراض خود را به این قانون علنی کرده بودند، با استمداد از هیئت علمیه و علمای آن، مخصوصاً حاج آقا نورالله اصفهانی، خواهان دخالت آنها در این ماجرا شدند. همین امر باعث مهاجرت چند هزار نفری علما، تجار و کسبۀ بازار، به قم گشت.

هدف‌گذاری و اولویت‌های نتایج دست یافتنی

همراهی علمای هیئت علمیه با مردم، در واقع اعتراض به قانون نبود؛ بلکه دستاویزی برای اعتراض به روحِ حاکم بر تجدد رضاشاهی و البته شیوۀ پیاده‌سازی و قانونمند کردن دیکتاتور مآبانه در جامعه بود.

حاج آقا نورالله، خود در این باره در جلسۀ خصوصی هیئت علمیه بیان داشت: «سخن از قانون نظام اجباری و غیره نیست؛ اساساً این مرد بی‌سوادِ لاابالی و بی‌دین و مستبد و خودخواه و نوکر اجنبی است و به درد سلطنت و حکومت ایران نمی‌خورد. باید او را کنار گذاشت و از سلطنت عزلش کرد و این کار آسانی است. و ما خود این خری را که بالا بردیم، پایین می‌آوریم.»(۵)

اما خواسته‌های مطرح و علنیِ هیئت علمیه و مهاجرین از این حرکت چه بود؟ به نظر می‌رسد مجموعۀ خواسته‌های علما به تهران، علاوه بر آن موضوع پنهانِ اخلال در نظام دیکتاتوری رضا خان، نشان دهندۀ اهداف این حرکت باشد. این درخواست‌ها که در ضمن شش ماده به دولت ابلاغ شد، عبارتند از:

  1. اصلاح یا تعدیل قانون نظام اجباری،
  2. نظارت پنج تن از مجتهدین بر مصوبات مجلس، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی،
  3. جلوگیری از کلیۀ امور خلاف شرع،
  4. ابقا و تثبیت محاضر شرع (زیر نظر علما و مجتهدین)،
  5. نظارت کامل در امر مطبوعات و جلوگیری از چاپ و نشر اوراق مضره و هم‌چنین تعطیل مدارس خارجیان،
  6. تعیین یک فرد ذی‌صلاحیت به عنوان ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ، جهت رسیدگی به کتب درسی و غیره.

یک مجموعۀ کامل از اصلاحات در روند تجدد خواهی، کلیت خواسته‌های هیئت علمیۀ اصفهان و مهاجران به قم بود که در قالب فعالیت‌های تشکیلاتی دنبال می‌شد.(۶)

رهبری در حرکت تشکیلاتی

مهاجرین در قم، متأسی از رهبری حاج آقا نورالله و هیئت علمیه، فعالیت‌های تشکیلاتی منحصر به فردی داشتند؛ آنها برای دریافت کمک فکری، با نمایندگانی از مجلس شورای ملی مانند آقا سید حسن مدرس ارتباط بر قرار می‌کنند، از تجار معتبر و بازرگانان شهرهای دیگر برای پیوستن به مهاجرین دعوت به عمل می‌آورند -تا در صورت لزوم برای اعلان تعطیلی عمومی و اعتصاب سرتاسری، هماهنگی‌ها انجام شود- و در نهایت با هیئت دولت، وزیر دربار و نخست وزیر ارتباط برقرار می‌کنند.

مهاجرت به قم، سه ماه تمام، کلیۀ بازارهای اصفهان را تعطیل کرده بود. منابع تاریخی به حضور بیش از ۳۵۰ عالم از شهرهای مختلف در این حرکت اشاره کرده‌اند.(۷)

تا مدت زیادی حاج آقا نورالله و هفت نفر مؤسس ابتدایی هیئت علمیه، تنها افرادی بودند که مباحث استراتژیک و اهداف برنامه را در اختیار داشتند و برای آن برنامه‌ریزی می‌کردند؛ اما در برنامۀ مهاجرت به قم -که در حقیقت زمینه‌ساز قدم‌های بعدی و مهم اعتصاب بر علیه حکومت بود- درز اهداف برنامه توسط مخبرهای اطراف علما، منجر به لو رفتن برنامه‌ها و ناکامی هیئت در دستیابی به اهدافش شد.

این افراد اخبار مکاتبات را به شهربانی شهرهای مختلف گزارش می‌کردند و برنامه‌ها را لو داده و در نطفه عقیم می‌کردند. از آن جمله می‌توان به ممانعت حکومت از حرکت آیت الله بروجردی از بروجرد و حاج میرزا صادق آقا تبریزی از تبریز به قم اشاره کرد.

نتیجه

در مورد نتایج حرکت هیئت علمیۀ اصفهان به قم، نمی‌توان نتیجۀ قطعی را اعلام کرد. منابع تاریخ با ابهام در این باره می‌نویسند و نتایجی چون: پذیرش ضمنی خواسته‌های علما تا مصمم شدن رضاخان به اسلام ستیزی، از جمله نتایجی است که ذکر شده است. مصلح الدین مهدوی در این باره می‌نویسد: «پس از آنکه دولت، سیاست مکّارانۀ خود را به کار برد، […] پس از سه ماه، تعهدنامه‌ای نوشت. […] در ضمن آن گفت که: ۱٫ از منهیات شرعی جلوگیری می‌کنیم، ۲٫ ما و شخص رضا شاه علاقۀ کاملی به اسلام و قوانین داشته و داریم، ۳٫ دولت به مأمورین خود دستور خواهد داد که بر خلاف و ضد دیانت اسلام، چیزی و مطلبی گفته و نوشته نشود و انتشار نیابد.»

این موضوع هر چند موفقیت خوبی محسوب می‌شد، ولی هیئت علمیه در تلاش برای رسیدن به یک قیام عمومی قرار داشت و با چنین قول‌های بی‌مبنایی، برنامه‌های آن تغییر نمی‌کرد. اما واقعه‌ای در این میان رخ داد، که هیئت علمیۀ اصفهان و مهاجرین را در دستیابی به اهدافش، متوقف کرد و آن شهادت عجیب حاج آقا نورالله اصفهانی در قم بود.(۸)

پس از آنکه اصلاحات مورد نظر هیئت علمیه، تهیه و به مجلس تقدیم شد، پیش از طرح در مجلس، در شب چهارم دی ماه ۱۳۰۶ ق. حال حاج آقا نورالله منقلب شد و دچار سرما خوردگی شدیدی شد. حکومت مرکزی بنا به دلایل نامعلومی، دکتر امیر اعلم را جهت مداوای ایشان به قم می‌فرستد؛ اقدامی که درگذشت حاج آقا نورالله را دچار ابهام عجیبی کرد.

اسدالله رسا در کتاب «قیام آیت‌الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی» می‌نویسد: «پس از اینکه تحصن وی در قم با مستاصل شدن حکومت رضاشاهی مصادف بود، در نهایت با دسیسۀ اعلم الدوله، پزشک مخصوص رضاشاه، وی در قم با تزریق آمپول هوا کشته شد.»(۹)

هر چند پس از مرگ حاج آقا نورالله، سید العراقین، روحانی مشهور اصفهانی سرپرستی هیئت علمیه را برعهده گرفت، اما این ماجرا در آستانۀ یک قیام ملی، ضربۀ بزرگی به مهاجرین وارد کرد و موجبات پراکندگی و بر هم خوردن فعالیت آنها را فراهم آورد. در نهایت تصمیم گرفته شد با همان نتایج نیم‌بند سابق، به اصفهان و سایر شهرها بازگردند تا در آینده‌ای نزدیک و با سازماندهی دوباره، حرکت اجتماعی دیگری را رقم بزنند.

حرکت عظیم و سازمان یافتۀ هیئت علمیۀ اصفهان بر ضد استبداد رضا شاهی، از جملۀ اولین فعالیت‌های تشکیلاتی جریان اسلامی در تاریخ معاصر است، که نتایج کامل فعالیتش در آستانۀ وصول، محقق نشد؛ اما به نتایجی دست یافت که هم برای دورۀ دوم فعالیت و هم برای جریانات اسلامی روزهای اختناق، الگو و متد مناسبی به شمار می‌رود.

در شمارۀ بعد، دور دوم فعالیت‌های تشکیلاتی هیئت علمیۀ اصفهان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

پی نوشت

  • سید مصلح الدین مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج ۲، ص ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵
  • مرحوم آقا میرزا ابراهیم شمس آبادی آل رسول موسوی – مرحوم آقا سید ابوالقاسم حسینی دهکردی – مرحوم آخوند ملا حسین فشارکی- آقا شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی – حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی – حاج میرزا عبدالحسین سید العراقین – حاج میرزا علی
  • سید احمد عقیلی، نگرشی بر مشروطیت اصفهان، ۱۳۸۵، ص ۴۱
  • مکی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، ج چهارم، ص ۳۹۶.
  • سید مصلح الدین مهدوی، همان، ص ۱۴۹
  • سید مصلح الدین مهدوی، همان، ص ۱۵۶ -۱۵۷
  • عبدالمهدی رجایی، تاریخ مشروطیت اصفهان، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل,سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، صفحه۲۱۷
  • سید مصلح الدین مهدوی، همان، ص ۱۵۵
  • سید اسدالله رسا، قیام آیت‌الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۷
دکمه بازگشت به بالا