کیفیت آموزش خداشناسی و تقویت اعتقادبه خدا در سیره معصومان (ع)
شناخت خدا و ایمان به او، که در روایات از آن به «معرفه الله» تعبیر میشود، سنگ بنای اسلام و از ارزش والایی برخوردار است. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید:
«معرفه الله سبحانه أعلی المعارف»؛[۱]
معرفت به خدا بلند مرتبهترین معرفت است.
پیامبر (ص) نیز علم به خدا را از بالاترین عملها به شمار آورده است:
«أفضل الأعمال العلم بالله»[۲]
اولین مرتبه دینداری نیز شناخت خدا و ایمان به او است؛ چنان که بالاترین مرتبه دینداری به دست آوردن بالاترین میزان شناخت و معرفت نسبت به خدا است.
از این رو مهمترین هدف تربیت اسلامی این است که افراد را به خداشناسی و خداباوری برساند و میزان خداشناسی و خداباوری آنان را افزایش دهد.
پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) او به عنوان بزرگترین مربیان دینی، همین هدف را دنبال میکردند و سراسر زندگی آنان وقف آموزش و پرورش شناخت و ایمان به خدا بررسی میکنیم. هدف از این بررسی یافتن پاسخهایی برای این سؤالات است: آیا پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در خداشناسی، اصل وجود خدا را مفروض و اثبات شده میگرفتند؟ در مقام اثبات وجود خدا چگونه عمل میکردند؟ در معرفی خدا بر چه چیزهایی تأکید داشتند؟ برای تثبیت و تقویت شناخت و ایمان افراد به خدا چگونه عمل میکردند؟
مطالب این فصل در ذیل چهار عنوان ارائه میشود: ۱٫ مفروض گرفتن اصل وجود خدا؛ ۲٫ استفاده از دلایل روشن و قابل فهم؛ ۳٫ تأکید بر معرفی خدا از راه صفات؛ ۴٫ ایجاد ارتباط با خدا و حفظ آن.
- مفروض گرفتن اصل وجود خدا
معصومان (ع) در مقامی معرفی خدا و ایجاد و تقویت ایمان به خدا، اصل وجود خدا را مفروض تلّقی میکردند و مترّبی را با صفات خدا و وظایفی که در قبال خدا دارد آشنا مینمودند.
البته این امر اختصاص به معصومان (ع) ندارد؛ در قرآن نیز اصل وجود خدا مفروض تلّقی شده و شک و تردید در وجود خدا، با استفهام انکاری ـ که به معنای نفی شک و تردید است ـ بیان شده است:
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ؛»[۳]
رسولان آنان گفتند: آیا در خدا شکی است؟! خدای که آسمانها و زمین را آفریده است.[۴]
در اینجا این پرسش مطرح میشود که چرا معصومان (ع) در مواجهه با متربیان، اصل وجود خدا را مفروض تلّقی میکردند؟
نخستین پاسخ این است که اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان معصومان (ع)، به ویژه در صدر اسلام، اصل وجود یک یا چند نیروی برتر را به عنوان پدید آورنده و خالق جهان هستی پذیرفته بودند و در این مورد شک و تردیدی نداشتند.
پاسخ دوم اینکه معصومان (ع) اصل وجود خدا را مفروض میگرفتند؛ زیرا در این کار، ملاحظات تربیتی خاصی در نظر داشتند.
نخستین ملاحظه تربیتی این است که انسان فطرتاً بدون نیاز به استدلالهای کلاسی و فلسفی پیچیده، در مییابد که این جهان آفرینندهای دارد و امکان ندارد جهان، با همه عظمت، دقت، علم و آگاهیای که در خلق آن به کار رفته است، بدون خالق به وجود آمده باشد.
بنابراین اصل وجود خدا امری فطری و نزدیک به بدیهی است و هر انسانی با اندک تأمل، آن را در مییابد و نیازی به طرح استدلالهای پیچیده نیست. معصومان (ع) به همین دلیل به اثبات وجود خدا نمیپرداختند.
دومین ملاحظه تربیتی این است که پرداختن به بحث وجود خدا و کوشش برای اثبات وجود خدا از راه اقامه برهانهای پیچیده کلامی و فلسفی، کاری زاید و بیفایده است؛ زیرا در این استدلالها از مفاهیم انتزاعی و مجرد استفاده میشود و این مفاهیم، برای کودکان و اغلب مردم قابل فهم نیستند و بدین سبب، نقشی در اثبات وجود خدا و ایجاد و تقویت ایجاد به خدا ندارند.
بنابراین پرداختن به اصل وجود خدا و سعی در اثبات آن با دلایل و برهانهای فلسفی و کلامی، کاری بیفایده است.
سومین ملاحظه تربیتی این است که پرداختن به این بحث، نه تنها بیفایده، بلکه مضر نیز هست؛ زیرا طرح این مباحث بدین معنا است که ممکن است خدایی در کار نباشد. همین موجب میشود راهی باز شود تا مترّبی در وجود خدا تردید کند.
بدین ترتیب، معصومان (ع) اصل وجود هدا را مفروض میگرفتند و به اثبات آن از راه استدلالهای کلامی و فلسفی نمیپرداختند؛ زیرا نه تنها این استدلالها برای اغلب مردم و برای کودکان قابل فهم نیستند و به همین سبب به ایمان و اعتقادی نمیانجامند، بلکه راه تردید در وجود خدا را نیز میگشایند.
- استفاده از دلایل روشن و قابل فهم
اما آنچه گفته شد بدین معنا نیست که معصومان (ع) هیچ گاه دلیلی برای اثبات وجود خدا اقامه نمیکردند؛ نگاهی اجمالی به سیره آنان نشان میدهد که ادله متعددی برای اثبات وجود خدا اقامه کردهاند. به عنوان مثال، در کتاب کافی بابی تحت عنوان «حدوث العالم و اثبات المُحدِث» باز شده و در آن روایات، ادّلهای برای اثبات وجود خدا و نیز اثبات توحید اقامه شده است.[۵]
به علاوه، زمانی که شاگردان و یاران ائمه (ع) در مناظره با ملحدان در اثبات وجود خدا دچار مشکل میشدند، ائمه (ع) آنان را راهنمایی میکردند. به نمونهای از این سیرهها توجه کنید.
مردی بر امام رضا (ع) وارد شد و گفت: یابن رسول الله! دلیل حدوث عالم چیست؟ فرمود: تو نبودی، به وجود آمدی، در حالی که میدانی نه خودت، خودت را آفریدی و نه کسی مثل تو تو را به وجود آورده است.[۶]
دقت در این سیرهها نشان میدهد که اوّلاً دلایلی که معصومان (ع) برای اثبات وجود اقامه میکردند برای عموم مردم روشن و قابل فهم بود؛ ثانیاً زمانی ائمه (ع) به اثبات وجود خدا میپرداختند که خود مترّبی در وجود خدا شک و تردید پیدا میکرد و از امام (ع) راهنمایی میخواست؛ یا اینکه در جامعه شبههها و تردیدهایی در باب وجود خدا رواج مییافت.
- تأکید بر معرفی صفات خدا
موضوع دیگری که در سیره تربیتی معصومان (ع) مطرح است، تأکید و توجه بسیار به صفات خداوند و آشنا کردن مسلمانان با آن صفات است. در اینجا نمونهای از این سیرهها را میآوریم:
مردی لانه پرندهای را که در آن جوجه وجود داشت، میآورد و پدر و مادر جوجهها نیز به دنیال او پرواز میکردند و بر دستان او فرود میآمدند. پیامبر (ص) رو به یارانش کرد و فرمود: از رفتار این دو پرنده نسبت به جوجهشان تعجب میکنید؟! قسم به آن که مرا به حق مبعوث کرده است، خداوند به بندگان خود مهربانتر است تا این دو پرنده نسبت به جوجهشان.[۷]
این سیره به وضوح نمایانگر این حقیقت است که پیامبر (ص) بر معرفی صفات خدا تأکید زیادی داشتند.
در متون اسلامی نیز بر معرفی صفات خدا بسیار تأکید شده است؛ در قرآن، خداوند از راه صفات به مردم معرفی شده است. در آیات متعددی خداوند با صفات سمیع، علیم،[۸] ذو فضل،[۹] حیّ، قیوم، علّی، عظیم،[۱۰] غنّی، حمید،[۱۱] رؤف، رحیم[۱۲] و غفور[۱۳] توصیف شده است.
شناساندن صفات خدا یکی از روشهای کارآمد در رشد و ارتقای معرفت و اعتقاد به خدا است. در این روش، مربی به جای متمرکز شدن بر ترسیم تصویری از ماهیت خداوند متعال، سعی میکند صفات جلال و جمال خداوند متعال را برای مترّبی به تصویر بکشد. این روش مزایای خاصی دارد:
نخست آنکه مفاهیم به کار گرفته شده واضح، روشن و برای اکثر مردم به آسانی قابل فهم است. مهربانی، شفقت، بخشش، قاطعیت و… مفاهیمی هستند که همه پیوسته با آن سر و کار دارند و به همین سبب، درک آنها، به ویژه اگر همراه با ارائه مصداق باشد ـ مانند سیره معصومان (ع) ـ آسان است.
دوم آنکه در این روش، از مفاهیم فلسفی و کلامی انتزاعی و پیچیده که درک آنها برای همه آسان نیست، استفاده نشده است.
سوم آنکه در این روش، در ذهن مترّبی تصورات نادرستی نسبت به خداوند ایجاد نمیگردد. به همین سبب در روایات، در هر موردی که احتمال پیدایش تصور نادرست در مخاطب بوده است، به صراحت آن را متذکر شدهاند.[۱۴]
چهارم آنکه این روش، علاقه و محبت به خدا را در متربیان ایجاد میکند؛ زیرا انسان فطرتاً و از عمق وجود خود کسی را که جامع صفات نیکو و زیبا باشد دوست دارد و ا هر که صفات ناپسند دارد بیزار است. از این رو انسان وقتی خود را با خدایی مواجه میبیند که «در عین قدرت، بخشنده و آمرزنده است؛ در حال غضب، بسیار بردبار است؛ آفریننده آفریدهها است؛ با عزتش عزیزان را مقهور کرده؛ بزرگان در مقابل بزرگیاش متواضعاند؛ هر گاه او را بخوانیم جوابمان میدهد؛ زشتکاریهایمان را میپوشاند؛ درِ خانهاش هیچ گاه بسته نمیشود؛ گدایی از درگاهش رانده نمیشود؛ آرزومندی از درگاهش نا امید بر نمیگردد؛ مأمن خائفان است، نجات دهنده صالحان، بالا برنده مستضعفان، خوار کننده مستکبران، در هم شکننده زورگویان و جباران، نابود کننده ستمگران، فریاد رس دادخواهان است و…»[۱۵] خود به خود علاقه و محبت خدا را در خود احساس میکند.
پنجم آنکه آشنایی مترّبی با صفات خدا موجب میشود وظیفه خود را در مقابل خدا تشخیص دهد و بداند چه کارهایی موجب خوشنودی او و چه کارهایی موجب غضب و سخط او است؛ و این امر در جهت دادن به اعمال و رفتار او بسیار مؤثر است.
- ارتباط با خدا و حفظ آن
مراد از ارتباط با خدا این است که اگر انسان در زندگی خود نیازی داشته باشد آن را از خدا بخواهد؛ اگر مشکلی دارد حل آن را از او طلب کند و اگر خواستهای دارد دست تمنا به سوی او دراز نماید. به عبارت دیگر، ارتباط با خدا بدین معنا است که انسان تنها به خدا امیدوار باشد و در میدان حوادث نیز تنها بر خدا تکیه کند. دعا، مناجات و ذکر، جلوههای این ارتباط هستند؛ کسی که در باطن و ضمیر خودش تنها خدا را حلاّل مشکلات و پشتیبان خود بداند، با زبان نیز خدا را میخواند و با او مناجات میکند و در هر حال به یاد او شکرگذار نعمتهای او است.
مطالعه سیره معصومان (ع) نشان میدهد که آنان در هر فرصتی سعی داشتند مترّبی را با خدا مرتبط کنند و این ارتباط را تقویت نمایند. ایشان در موارد متعددی کودکان و بزرگسالان را به دعا کردن توصیه و امر کردهاند.
علاوه بر این، معصومان (ع) اگر در جایی احساس میکردند ارتباط یک فرد با خدا در حال سست شدن است، سعی میکردند آن ارتباط را تقویت کنند و مانع ناامیدی وی از خدا شوند. به عنوان مثال، از ابوبصیر نقل شده است:
به امام صادق (ع) عرض کردم: روزیِ ما به تأخیر افتاده است. ایشان ناراحت شد و فرمود بگو: «اللهم إنّک تکفّلت برزقی و رزق کلّ دابّه، فیا خیر من دعی، و یا خیر من مثل و یا خیر من أُعطی و یا أفضل مرتجی…»[۱۶]
همچنین در روایت دیگری از احمد بن محمد بن ابی نصر نقل شده است:
به امام حسن (ع) عرض کردم: فدایت شوم! من حاجتی را چندین سال است از خدا میخواهم؛ از تأخیر در اجابت آن خواسته در دلم تردید راه یافته است. امام فرموده: احمد! بترس از اینکه شیطان در تو نفوذ کند تا تو را از خدا ناامید کند… به خداوند امیدوارتر باش که خداوند به تو وعده داده است؛ آیا خداوند نفرموده است: «هر گاه بندگانم از تو مرا خواستند، من به آنان نزدیک هستم، دعای دعا کنندگان را زمانی که مرا بخوانند، اجابت میکنم» و فرمود: «از رحمت خدا ناامید مشوید» و فرمود: «خداوند به شما وعده مغفرت و عنایت میدهد»؟! به خداوند بیش از دیگران اطمینان کن و در قلبت جز خیر، راه مده که خداوند آن را میبخشد.[۱۷]
اکنون این پرسش رخ مینماید که چرا معصومان (ع) به این موضوع اهمیت میدادهاند؟ آیا این امر تأثیری در تربیت اعتقادی دارد؟
جواب این پرسش یقیناً مثبت است. در اینجا تنها به دو اثر از مهمترین آثار ارتباط با خدا در تربیت اعتقادی اشاره میکنیم:
۱ ـ ۴ تقویت، رشد و ارتقای ایمان به خدا
ایمان و اعتقاد به خداوند حالتی قلبی است و مؤمن کسی است که به وجود خداوند اعتقاد و اطمینان قلبی ( ایمان = امنیت و اطمینان) دارد. ارتباط با خدا (دعا و راز و نیاز و ذکر) مستلزم برخورداری از مرتبهای از ایمان است. با وجود این، خود ارتباط با خدا موجب تقویت ایمان و نیل به درجات بالاتری از ایمان نیز میشود؛ چرا که دعا و راز و نیاز و ذکر و یاد خدا، به ویژه اگر تکرار گردد، موجب تثبیت و تعمیق هر چه بیشتر این معانی در روح انسان است. امام خمینی (ره) در این مورد میفرمایند:
یکی از نکات تکرار عبادات و تکرار اذکار و اوراد آن است که قلب را از آنها تأثیر حاصل آید و انفعالی رخ دهد، تا کم کم حقیقت ذکر و عبادت، تشکیل باطن ذات سالک را دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد.[۱۸]
به علاوه، ارتباط با خدا زمینهای فراهم میآورد تا فرد در یک تعامل دو جانبه با خداوند قرار گیرد و از این طریق وعدههای خداوند را در عمل مشاهده کند. کسی که بر آورده شدن حاجتی را از خدا میخواهد و خدا نیز دهای او را مستجاب میکند، در عمل و با تمام وجود، رحمت و رأفت و فضل خدا را میبیند؛ بدین ترتیب، روز به روز آگاهی و شناخت او از صفات الهی و نیز ایمان و اعتقاد او به خداوند بیشتر میگردد.
۲ ـ ۴ انس با خدا و محبت به او
ارتباط با خدا در قالب دعا و ذکر، موجب میشود محبت خداوند در دل انسان جای گیرد و تقویت شود. ممکن است ارتباط با خدا، به ویژه در شکل دعا و راز و نیاز، در ابتدا همراه با تکلّف باشد، اما به تدریج که این معانی در قلب راسخ میگردد، ارتباط با خدا لذت بخش میشود. از امیرالمؤمنین (ع) چنین روایت شده است:
«إذا رأیت الله یؤنسک بذکره فقد أحبّک»؛[۱۹]
هر گاه دیدی خداوند، تو را با یاد خویش مأنوس و علاقهمند کرده است، بدان که تو را دوست دارد.
یعنی ارتباط با خدا و راز و نیاز با او، محبت او را به دنبال دارد. در روایت دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است:
«من أکثر ذکر الله أحبّه»؛[۲۰]
کسی که فراوان ذکر خدا کند، خدا او را دوست میدارد.
و در روایت دیگری از پیامبر (ص) آمده است:
خداوند سبحان میفرماید: هر گاه بنده من غالباً به من مشغول گردد، خواستهها و لذا او را در ذکر خود قرار میدهم، هر گاه خواستهها و لذتش را در ذکر خودم قرار دادم، او به من عشق میورزد و من به او.[۲۱]
جمعبندی:
از آنچه گفتیم معلوم شد که سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در تربیت ایمان به خدا بدین صورت است:
- اصل وجود خداوند را مفروض میگرفتند؛ مگر در صورتی که فرد در وجود خدا تردید داشت و به دنبال ادّلهای برای اثبات خدا بود؛
- در مقام اثبات وجود خدا، از دلایل روشن و قوی استفاده میکردند؛
- در مقام معرفی خدا تأکید آنان بر بیان صفات خداوند بود؛
- برای ارتقا و رشد ایمان، فرد را به ارتباط با خدا و حفظ و تقویت رابطه با خدا دعوت میکردند.
پی نوشت:
[۱] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۱۵۵، روایت ۱۱۹۳۵٫
[۲] . همان، ص ۱۵۶، روایت ۱۱۹۳۵٫
[۳] . ابراهیم، ۱۰٫
[۴] . سبحانی، جعفر، جاوید، ج ۲، ص ۱۳۶٫ اما علامه طباطبایی در ذیل این آیه فرمودهاند، این شک و تردید راجع به اصل وجود خدا نیست، بلکه راجع است به وحدانیت خداوند. در این صورت باید گفت: از نظر قرآن، تردید در اصل وجود خدا به مراتب تعجب برانگیزتر است. المیزان، ج ۱۲، ص ۲۶ ـ ۲۷٫
[۵] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۷ ـ ۶۴٫ در این بحث امام با ابن ابی العوجاء، زندیق مصر، و زنادفه دیگر، از جمله با عبدالله دیصانی نقل شده است. و نیز ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳، ص ۱۶٫ کتاب التوحید، باب ۳، «اثبات الصانع و الاستدلال بعجائب صنعه علی وجوده و علمه و قدرته و سائر صفاته.»
[۶] . عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا (ع) أنّه دخل علیه فقال له: یا ابن رسول الله ما الدلیل علی حدوث العالم؟ فقال: أنت لم تکن. ثمّ کنت، و قد علمت أنّک نفسک، و لا کوَّنک من هو مثلک. بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۶، روایت ۱۱٫
[۷] . فجاء رجل من أصحاب النبّی بعش طیر یحمله فیه فراخ و أبواها یتبعانه و یقمان علی ید الرجل. فأقبل النبّی علی من کان معه، فقال: أتعجبون بفعل هذین الطیرین یفراخمها؟! و الذی بعثنی بالحقّ للله أرحم بعباده من هذین الطبرین بفراخها. هیئمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۹، ص ۸٫
[۸] . بقره، ۲۴۴٫
[۹] . بقره، ۲۵۱٫
[۱۰] . بقره، ۲۵۵٫
[۱۱] . بقره، ۲۶۷٫
[۱۲] . نحل، ۷٫
[۱۳] . نحل، ۱۸۱٫
[۱۴] . کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۸۳٫
[۱۵] . فرازهایی از دهای افتتاح، که در شبهای ماه رمضان خوانده میشود.
[۱۶] . همان، ج ۲، ص ۴۰۲، روایت ۱۲٫
[۱۷] . محمد بن أبی نصر قال: قلت لأبی الحسن: جعلت فداک إنّی سألت الله حاجه منذ کذا و کذا سنه، و قد دخل قلبی من إبطائها شیء فقال: یا أحمد إیّاک و الشیطان أن یکون علیک سبیل حتّی یقتطک. إن أبا جعفر کان یقول: إنّ المؤمن یسأل الله عزّ و جلّ حاجه، فیؤخّر عنه تعجیل إجابته، حبّاً لصوته و استماع نحبیه… فکن بالله ـ عزّ و جلّ ـ أوثق منک بغیره، و لا تجعلوا فی أنفسکم إلاّ خیراً؛ فإنّه مغفور لکم. همان، ج ۲، ص ۳۵۴، روایت ۱٫
[۱۸] . امام خمینی، آداب نماز، ص ۱۶٫
[۱۹] . آمدی، غررالحکم و دررالحکم، ج ۲، ص ۳۱۳٫
[۲۰] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۳، ص ۴۲۱، روایت ۶۴۳۵٫
[۲۱] . همان، ج ۳، ص ۴۲۱، روایت ۶۴۳۸٫