سینما؛ نقش بر روح به اعجاز جذابیت

دانیال نعیمی

نگاهی به تأثیر سینما در پرورش جامعه                                        

از روزی که برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ م. در گراند کافه، واقع در بولوار کاپوسی شهر پاریس از سینماتوگراف، جدیدترین اختراع خود رونمایی کردند، تا سالیان متمادی، شاید کمتر کسی گمان می‌کرد که این پدیدۀ نوین، تأثیری این چنین عمیق در جامعۀ انسانی داشته باشد.

در دنیای رسانه‌ای شدۀ امروز، سینما به مقوله‌ای فراتر از هنر و یا حتی صنعت، تبدیل شده است. قابلیت‌ها و انعطاف خاص این هنر، برای نهادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، این امکان را فراهم کرده است که در راستای هنجارسازی‌های مورد نظر خود، از آن استفاده‌ای بهینه ببرند.

سینما و به تبع آن سینماگر، با تکیه بر ابزار و تکنیک‌های مختلفی که در این هنر در اختیار دارد، می‌تواند نقشی تعیین کننده و یا تغییر دهنده در هنجارهای فردی و اجتماعی، ایفا کند.

ترکیبی از یک داستان با پس زمینه‌های درام، کمدی و یا هیجان انگیز، با یک موسیقی نافذ به علاوه تکنیک‌های نورپردازی، صحنه پردازی و در برخی موارد خاص‌تر، استفاده از نمادپردازی، به خالق یک اثر سینمایی این قدرت سحرآمیز را می‌دهد که در دل و ذهن مخاطب خود نفوذ کرده و در خلسه‌ای مسحورکننده، او را به دنبال خود بکشد.

سینما امروز سفیر فرهنگ‌ها، آداب، رسوم، سنت‌ها و حتی ضد فرهنگ‌ها است که با تصویرسازی‌های دل‌فریب خود، نوع زندگی، رفتار، پوشش و حتی خوراک انسان‌ها را کنترل می‌کند.

 قدرت الگوسازی هنر هفتم، یکی از ابزارهای قدرتمند این رسانه است. کافی است نگاهی به دهه‌های مختلف بیاندازیم تا الگوهای رفتاری جوشیده از فیلم‌های سینما را در مردم و به خصوص قشر الگوپذیرتر آنان، یعنی جوانان و نوجوانان به خوبی مشاهده کنیم. ابر قهرمان‌هایی چون سوپرمن و بتمن، نمونه‌هایی از این الگوها هستند. تکیه کلام‌ها و حتی طرز راه رفتن بازیگرانی چون جان وین یا آلن دلون، تا مدت‌ها مورد تقلید سینما دوستان بود، یا نمونۀ بومی‌تر آنها، قیصر و تیپ خاصش که در دوره‌ای، الگوی جوانان ایرانی بود.

از سوی دیگر اگر تا دیروز، شخصیت‌های فیلم‌ها ایفاگر نقش الگوی اجتماعی بودند، امروزه ستارگان و بازیگران آن شخصیت‌ها نیز به نمادهای رفتار و هنجار تبدیل شده‌اند که روش، منش و حتی پوشش آنها به صورت دقیقی پیگیری و نمونه‌برداری می‌شود و دنیای سلبریتی‌ها را به عنوان یک آکادمی عامه پسند، به وجود می‌آورد.

این قدرت کاریزماتیک سینما بر روی انسانی که عادت دارد بیشتر ادراکات خود را از طریق چشم دریافت کند، می‌تواند دارای دو لبۀ خیر و شر باشد. به این معنا که اگر سینماگران به اخلاقیات و مفاهیم انسانی پایبند باشند، آن را ابزاری برای تربیت جامعه‌ای نیک به کار خواهند برد؛ اما اگر برعکس عمل کنند، این هنر لطیف، اسلحه‌ای مرگبار برای روح جامعه خواهد بود.

هنرمند متعهد به اخلاق می‌تواند با به کارگیری مفاهیم اخلاقی و انسانی و استفاده از آن در خمیرمایۀ اثر خود، جامعه را به سمتی سوق دهد که هنجارها بر پایۀ اخلاق استوار شوند. کما اینکه به اعتقاد بسیاری، سینمای مستقل از کمپانی‌های فیلمسازی در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ میلادی در اروپا و آمریکا، با پرداختن به مضامین رئال از زندگی مردم و تصویرسازی از قواعد انسانی حاکم بر اجتماع و یا با به نمایش درآوردن دردهای اجتماعی مردم زمان خود، سعی زیادی بر حفظ اصول زندگی جامعۀ خود کردند. آثاری چون «دزد دوچرخه» اثر «ویتوریو دسیکا» و یا «چقدر مزرعه من سرسبز بود» اثر «جان فورد» از این دست هستند.

در ایران نیز سینمای پس از انقلاب کمک شایانی به درک مفاهیم انسانی و اخلاقی در جامعه کرد و به همین منوال در طی جریان دفاع مقدس و پس از آن، نقش سینما پررنگ بود. آثاری چون «آژانس شیشه‌ای» اثر «ابراهیم حاتمی کیا» در ژانر دفاع مقدس و یا «رنگ خدا» اثر «مجید مجیدی» از نمونه‌های بارز این تلاش هستند.

همین که پس از سالیانی دور، فیلم‌های این چنین بر ذهن ما باقی است، نشان از تأثیر عمیق سینما بر حافظۀ فعال آدمی است که طبیعتاً با نقش‌گذاری روحی و معنوی نیز همراه بوده است.

اما لبۀ دیگر این هنرِ قرن، خطرناک‌تر است و از آنجا که در اختیار صاحبان زر و زور قرار دارد، این روزها نمود عینی بیشتری دارد. هر ساله ظهور برخی فیلم‌ها، نقدهایی تند به خاطر مضمونی مشتمل بر خشونت و یا بی‌بند و باری‌های دینی و اخلاقی و به ویژه جنسی را در پی دارد، که این همان روی سیاه سینما است.

کمپانی‌های سینمایی با به خدمت گرفتن تکنولوژی و تلفیق آن بر جذابیت‌های همیشگی سینما، به دنبال تزریق روحی خشن، بی‌بند و بار و رد شده از اصول اخلاقی، بر پیکرۀ انسان معاصرند و البته با کمک ابر قهرمانان و اسطوره‌های خود ساخته، تا حدودی در کار نفوذ بر روح جوانان موفق بوده‌اند.

جهانی که یک فیلم تصویر می‌کند، کلاسی است که در ابتدا شاید خود فرد، با رفتن به سینما و یا استفاده از یک دستگاه پخش دیگر، به اختیار وارد آن شود، اما موضوع درس و نتیجۀ آن، در اختیار سازندگان آن فیلم است و مخاطب هیچ اختیاری در آن ندارد و گویی به رؤیایی دل‌فریب فرو می‌رود که خوشایند می‌نماید و لیکن اگر هوشیار نباشد، در همان رؤیا غرق خواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا