مربی کیست؟

گفتاری از استاد علی صفایی حایری

هر کس افراد تحت اختیارش را ] به گونه‌ای و برای جایی[ تربیت می‌کند. من فرزندم را برای خانه‌ام، استاد شاگردش را برای جامعه‌ی محدودش و یک دانشمند انسان را حداکثر برای این زمین و برای هفتاد سال زندگی تربیت می‌کند و بر طبق شرایط موجود؛ بارور و شکوفایش می‌سازد. ولی انسان، فرزند خانه و جامعه و حتی دنیای محدود و سرزمین خاکی نیست. انسان سرمایه‌های زیادی دارد. انسان فرزند تمام هستی است و تا بی‌نهایت راه در پیش دارد. لذا باید طوری تربیت شود که در تمام این عوالم و در تمام این مسیر بداند چه بکند و چگونه بماند و چگونه برود. وقتی که ما مرزها را برداشتیم و دیوارها را شکستیم و با این دید وسیع به هستی و به انسان نگاه کردیم و با این جهان‌بینی به فکر تربیت افتادیم، ناچار مسایل به صورت دیگری طرح می شوند و راه حل پیدا می‌کنند.

وقتی که انسان محدود به هفتاد هشتاد سال شد، ناچار جوری تربیت می‌شود که استعدادها و سرمایه‌هایش در این هفتاد سال کارگشا باشد. اما آن جا که هستی را با وسعتی شناختیم که تا بی‌نهایت راه دارد و انسان را به عظمتی شناختیم که این هستی را زیر پا دارد، ناچار انسان به گونه‌ای تربیت می‌شود که با قانون‌های حاکم بر این عوالم درگیر نشود، به گونه‌ای تربیت می‌شود که استعدادها و سرمایه‌هایش در تمام این عوالم کارگشا باشند، با قانون‌هایی دم‌خور می‌شود که در تمام این عوالم تجربه شده‌اند، شناخته شده‌اند، وضع شده‌اند و برای مسایلی می‌کوشد که در این بی‌نهایت، فرصت آمد و شد دارند. و ناچار مربی این انسان عظیم، در این پهنای هستی و این وسعت گسترده، ]تنها[ بیاموزند. اوست که به تمام هستی و به تمام قانون‌ها آشناست.

حکم و دستور تنها برای اوست؛ « إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ»۱

و دیگران باید از او بگیرند و از او برگیرند… خداوند هستی و مربی انسان، انسان‌هایی را تربیت می‌کند و «لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ۲ و پلیدی را از آنها می‌زداید و به وسیله‌ی وحی، آنها را بر روحیه‌ها و طبیعت‌ها مسلط می‌نماید و آنها را پیشوا و مربی و آموزگار و مزکی و مطهر خلق می‌سازد؛ « یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»؛ ۳ و اینها هستند که در میان خلق او به تربیت خلق و شکوفا کردن استعدادها و تتمیم اخلاق کریمه، همت گماشته‌اند که : «بعثت لأتمم مکارم الاخلاق».

کسانی می‌توانند مربی انسان باشند که به دردها و درمان‌ها و به وضع روحیه‌ها آگاهی داشته باشند. آگاهی از دردها و درمان‌ها را باید از وحی ـ از کتاب و سنت ـ به دست آورد، چون اوست که از استعدادهای انسان و قلمرو استعدادهای او از قانون‌های حاکم بر این دو آگاه است و درگیری‌ها و دردها و درمان‌ها و راه‌حل‌ها را می‌شناسد.

برای شناخت روحیه‌ها می‌توان از تجربه و برخورد، از آموزش و تعلم و از لطافت روحی و فرقان استفاده کرد. این فرقان، روحیه‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند و وضع و زمینه و طرز برخورد را مشخص می‌نماید؛ چون همه را نمی‌توان با یک چوب پیش برد و با یک روش تربیت کرد. مربی به وحی و فرقان نیازمند است. فرقان نیرویی است که در مرحله‌ی اطاعت و تقوا به انسان ارزانی می‌شود؛ «إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً» ۴ و رابطه‌ی این فرقان و تقوا اینگونه توضیح می‌یابد. با طرح سوال، حرکت فکری آغاز می‌شود و با حرکت فکر به شناخت‌ها می‌رسیم. و با این شناخت‌ها به عشق‌ها و لطافت‌های روحی و با این عشق و لطافت به اطاعت و تقوا. تقوا نتیجه‌ی حرکت‌ها و ورزش‌ها و تجربه‌های ممتدی است که از حرکت انسان به دست می‌آید. و در این حد است که انسان از چشم‌ها برخوردار می‌شود و از مانع‌ها آزاد می‌گردد و می‌تواند علامت‌ها را ببیند و از علامت‌ها، نه از اعمال و از حرف‌ها، روحیه‌ها را بشناسد.

* منبع: صفایی حایری، علی (۱۳۸۶).

«مسئولیت و سازندگی». قم: انتشارات لیله‌القدر. صص ۴۹ ـ ۵۶٫

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. یوسف: ۴۰
  2. احزاب: ۳۳
  3. آل عمران: ۱۶۴
  4. انفال: ۲۹
دکمه بازگشت به بالا