موضوعاتی که در قرآن طرح شده، زیاد است و نمیتوان آنها را به طور جزئی بر شمرد، ولی در یک نگاه اجمالی این مسایل به چشم میخورد:
- خدا، ذات، صفات و یگانگی او و آنچه باید خدا را از آنها منزه بدانیم و آنچه باید خدا را به آنها متصف بدانیم(صفات سلبیه و ثبوتیه).
- معاد، رستاخیز و حشر اموات، مراحل بین مرگ تا قیامت(برزخ).
- ملائکه، وسایط فیض و نیروهای آگاه به خود و به آفرینندهی خود و مجری اوامر الهی.
- پیامبران، یا انسانهایی که وحی الهی را در ضمیر خود دریافت کرده و به انسانهای دیگر ابلاغ کردهاند.
- ترغیب و تحریض برای ایمان به خدا، به معاد، به ملائکه و پیامبران و کتب آسمانی.
- خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، تگرگ، شهابها و غیره.
- دعوت به پرستش خدای یگانه و اخلاص ورزیدن در پرستش، کسی و چیزی را در عبادت شریک خدا قرار ندادن، منع شدید از پرستش غیر خدا، اعم از انسان یا فرشته یا خورشید یا ستاره یا بت.
- یادآوری نعمتهای خدا در این جهان.
- نعمتهای جاویدان آن جهان برای صالحان و نیکوکاران، عذابهای سخت و احیاناً جاویدان آن جهان برای بدکاران.
- احتجاجات و استدلالات در مورد خدا، قیامت، پیامبران و غیره، و پارهای خبرهای غیبی ضمن این احتجاجات.
- تاریخ و قصص به عنوان آزمایشگاهی انسانی و لابراتواری که صدق دعوت پیامبران را روشن میکند، و عواقب نیک مردمی که بر سنن انبیا رفتهاند و عاقبت بد تکذیب کنندگان آنها.
- تقوا، پارسایی و تزکیهی نفس.
- توجه به نفس اماره و خطر وساوس و تسویلات نفسانی و شیطانی.
- اخلاق خوب فردی از قبیل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبتخدا، شکر خدا، ترس از خدا، توکل به خدا، رضا به رضای خدا و تسلیم در مقابل فرمان خدا، تعقل و تفکر، علم و آگاهی، نورانیت قلب به واسطهی تقوا، صدق، امانت.
- اخلاق اجتماعی از قبیل اتحاد، تواصی(توصیهی متقابل) بر حق، تواصی بر صبر، تعاون بر برّ و تقوا، ترک بغضاء، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد به مال و نفس در راه خدا.
- احکام از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نذر، یمین، بیع، رهن، اجاره، هبه، نکاح، حقوق زوجین، حقوق والدین و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، دین، قضا، شهادت، حلف(قسم)، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا، حق اجتماع و غیره.
- حوادث و وقایع دوران بیست و سه سالهی بعثت رسول اکرم.
- خصایص و احوال رسول اکرم، صفات حمیدهی آن حضرت، عتابها نسبت به آن حضرت.
- توصیف کلی از سه گروه در همهی اعصار: مؤمنین، کافرین، منافقین.
- اوصاف مؤمنین و کافران و منافقان دورهی بعثت.
- مخلوقات نامرئی دیگر غیر از فرشتگان، جن و شیطان.
- تسبیح و تحمید موجودات جهان و نوع آگاهی در درون همهی موجودات نسبت به خالق و آفرینندهشان.
- توصیف خود قرآن(در حدود پنجاه وصف).
- جهان و سنن جهان، ناپایداری زندگانی دنیا و عدم صلاحیت آن برای این که ایدهآل و کمال مطلوب انسان قرار گیرد، و
اینکه خدا و آخرت و بالاخره جهان جاویدان شایستهی این است که مطلوب نهایی انسان قرار گیرد.
- معجزات و خوارق عادات انبیا.
- تأیید کتب آسمانی پیشین،
خصوصاً تورات و انجیل، و تصحیح اغلاط و تحریفهای این دو کتاب.
گستردگی معانی
اینها که گفته شد، اجمالی بود از آنچه در قرآن آمده است و البته حتی نمیتوان ادعا کرد که از لحاظ اجمالی نیز کافی است. اگر تنها همین موضوعات متنوع را دربارهی انسان و خدا و جهان، و وظایف انسان در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشری دربارهی انسان بسنجیم، میبینیم هیچ کتابی طرف قیاس با قرآن نیست، خصوصاً با توجه به اینکه قرآن به وسیلهی فردی نازل شده که «امی» و درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندی آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردی از بدویترین و جاهلیترین محیطهای بشری بوده است و مردم آن محیط عموماً با تمدن و فرهنگ بیگانه بودهاند.
قرآن، مطالب و معانی گستردهای آورد و به طوری طرح کرد که بعدها منبع الهام شد؛ هم برای فلاسفه و هم برای علمای حقوق و فقه و اخلاق و تاریخ و غیرهم. محال و ممتنع است که یک فرد بشر، هر
اندازه نابغه باشد، بتواند از پیش خود این همه معانی در سطحی که افکار اندیشمندان بزرگ جهان را جلب کند، بیاورد. این در صورتی است که آنچه را قرآن آورده است، همسطح با آوردههای علمای بشر فرض کنیم، ولی عمده این است که قرآن در اغلب این مسایل، افقهای جدیدی گشوده است.
خدا در قرآن
در اینجا فقط به یک موضوع از موضوعات بالا اشاره میکنیم و آن موضوع، خدا و رابطهی او با جهان و با انسان است. ما اگر تنها کیفیت طرح همین یک مسأله را در نظر بگیریم و آن را با اندیشههای بشری مقایسه کنیم، فوق العادگی و معجزه بودن قرآن روشن میشود.
قرآن، خدا را توصیف کرده است و در توصیف خود از طرفی او را تنزیه کرده است، یعنی صفاتی را که شایستهی او نیست، از او سلب کرده و او را منزه از آن صفات دانسته؛ و از طرف دیگر، صفات کمال و اسماء حسنی را برای ذات حق اثبات کرده است. در حدود پانزده آیه در تنزیه خداوند آمده است و در حدود بیش از پنجاه آیه در توصیف خداوند به صفات علیا و
اسماء حسنی آمده است. قرآن در این توصیفات خود آنچنان دقیق است که ژرف اندیشترین علمای الهی را به حیرت انداخته است، و این خود روشنترین معجزه از یک فرد «امی» درس نخوانده است.
قرآن در ارایهی راههای خداشناسی، از همهی راههای موجود استفاده کرده است: راه مطالعهی آیات آفاقی و انفسی، راه تزکیه و تصفیهی نفس، راه تعمق و تفکر در هستی و وجود به طور کلی. زبدهترین فیلسوفان اسلامی، محکمترین برهان های خویش را به اقرار و اعتراف خود از قرآن مجید الهام گرفتهاند. قرآن، رابطهی خدا را با جهان و مخلوقات، بر توحید صرف قرار داده است؛ یعنی خداوند در فاعلیت و نفوذ مشیت و ارادهاش رقیب و معارض ندارد؛ همهی فاعلیتها و همهی ارادهها و اختیارها به حکم خدا و قضا و قدر خداست.
پیوند انسان با خدا
قرآن در پیوند انسان با خدا زیباترین بیانها را آورده است. خدای قرآن بر خلاف خدای فلاسفه، یک موجود خشک و بیروح و بیگانه با بشر نیست. خدای قرآن از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است، با انسان در داد و ستد اخود جذب میکند و مایهی آرامش دل اوست:
«الا بذکر الله تطمئنّ القلوب».(۱)
بلکه همهی اشیا او را میخواهند و او را میخوانند. تمام موجودات از عمق و ژرفای وجود خود با او سر و سرّ دارند، او را ثنا میگویند و تسبیح میکنند:
«ان من شیء الّا یسبّح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم». (۲)
خدای فلاسفه که او را صرفاً به نام محرک اول یا واجب الوجود میشناسند و بس، موجودی است بیگانه با بشر و فقط او را آفریده است و به این جهان آورده است؛ اما خدای قرآن یک «مطلوب» است، مایهی دلبستگی بشر است، بشر را مشتعل و آمادهی فداکاری میکند، احیاناً خواب شب و آرامش روز او را میگیرد، زیرا به صورت یک «ایده ی» فوق العاده مقدس در میآید. فلاسفهی اسلامی در اثر آشنایی با قرآن و وارد کردن مفاهیم قرآنی، الهیات را به اوج عالی خود رساندند. آیا ممکن است یک فرد «امی» درس ناخوانده، معلم نادیده، مکتب نارفته، از پیش خود تا این حد در الهیات پیش برود که هزارها سال از افکار فلاسفهای مانند افلاطون و ارسطو پیشتر باشد؟!
پینوشت:
- رعد،۲۸٫
- اسراء،۴۴٫