نقش هدف تشکیلات دینی بر عناصر آن
اشاره:
یک تشکیلات الهی، باید ملاکها و معیارهای خاص خودش را داشته باشد. صِرف وجود نیت خیر و هدف مقدس، نمیتواند یک تشکل را در مسیر صحیح نگاه دارد.
بایدها و نبایدهای یک تشکیلات الهی، نیازمند معرفت نسبت به هدف تشکیلات و بررسی تأثیر آن هدف بر عناصر تشکیلات است.
در این نوشتار به واکاوی هدف تشکیلات ایمانی و تفاوت این هدف با اهداف تشکیلات مادی میپردازیم و به نقش هدف تشکیلات ایمانی در مدیریت سایر عناصر اشاره میشود.
عبودیت؛ هدف نهایی تشکیلات دینی
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبرواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون[۱]؛ اى اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده با یکدیگر پیوند برقرار سازید و خداترس باشید، باشد که پیروز و رستگار شوید».
تشکیلات دینی، مجموعهای از انسانها هستند که با هدف تقرب به خداوند و تشدید عبودیت در سطح فردی، اجتماعی و تاریخی، دست به انجام یک ماموریت و فعالیت میزنند.
عجله نکنید! نمیخواهیم انتزاعی و بیفایده حرف بزنیم، نگاهمان کاملاً ناظر به واقع و تشکیلات است ولی قصد داریم یک سیر منطقی داشته باشیم و از بنیادیترین هدف یک سازمان و جمع، به نحوه ساختار آن دست پیدا کنیم و بهطور کلی اصلاً اندیشه توحیدی، آن هم با قرائت شیعی، کاملاً با زندگی فردی و اجتماعی انسان گره خورده است؛ بلکه اندیشهای تمدنساز است و هویت و بعدی اجتماعی دارد.[۲]
در ادامه، خواهیم دید که همین هدف، هویت تشکیلات اسلامی را از مدلهای مادی دیگر آن جدا میکند و این جدایی و تفاوت در برنامههای کلان و خرد سازمان، تعیین سیاستها و مرامنامه آن، دغدغهها و تعیین مأموریت و در آخر در ساختار سازمان به منصه ظهور میرسد.
خود خواهی؛ روح حاکم بر تشکیلات غیر الهی
در تشکیلات مادی، هدف نهایی، توسعه زندگی مادی انسان است و این نقطه وحدتبخش در تمامی سازمانهای غیر الهی است. این نکته حایز اهمیت میباشد که آنچه در یک جامعه وحدتبخش است یک تمایل، اراده و خواستن است. نقطه شروع هر جمعی حب و بغضها و تمایلات انسانی است که از نتایج آن، همفکری و همکاری در یک جمع و سازمان است.
تمایلات و گرایشات، چه در فرد و چه در جامعه، پنهانترین لایه وجود و در عین حال تعیین کنندهترین بعد آن است. در سازمانهای غیر الهی، این اراده و تمایل، همان گرایش به دنیا و حب دنیاست و همفکری و همکاری سازمانی هم در این راستا تعریف و تعیین میشود. به همین دلیل است که هر فرد در این سازمان، دیگران را برای منافع خود به استخدام درمیآورد و تا جایی به کار جمعی تن میدهد که تأمین کننده اراده او باشد و به محض اینکه احساس بینیازی از افراد و سازمانی کند، آنها را کنار خواهد گذاشت. این روح حاکم بر تشکیلات مادی است که در کلیه شئون سازمان، بر اعضای آن دمیده میشود.
روابط تشکیلاتی حول محبت خداوند
اولین تأثیر هدف سازمان در هویت آن و شخصیت اعضای آن، بهوجود آمدن روابط حول آن هدف است. در جایی که هدف، بندگی خداوند است، روابط انسانها حول محور محبت خدا و اولیای او شکل میگیرد که بهطور طبیعی به محبت مؤمنین نسبت بههم میانجامد؛ چرا که از مصادیق ایمان به خداوند و از دستورات اکید اهل بیت:، مودت و مرابطه بین مؤمنین است؛ یعنی همان فرهنگ و پیام «إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ؛ با کسی که با شما دوست است، دوست هستم». محبت میان مؤمنین، شعبهای از محبت به خداوند و اولیای اوست. در قرآن کریم، جامعه مطلوب ایمانی اینگونه تصویر شده: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ؛[۳] محمّد۶ فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالیکه همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است»؛ یعنی یکی از شاخصههای جامعه دینی، رحمت و مودت بین مؤمنین است. دقت شود که این صرفاً یک حالت روانی و درونی بین مؤمنین نیست، بلکه این تمایل و گرایش، شکل دهنده تمامی رفتارهای انسان در بُعد فردی و اجتماعی است. در حقیقت، عبودیت خداوند در هر بعدی با محبت به مؤمنین دیگر گره میخورد؛ بر خلاف سازمانهای غیر ایمانی که به دست آوردن جایگاه در آن، مستلزم از بین بردن رقبا و بهوجود آمدن فضای نفاق و دورویی و کینه است. یادمان باشد که به دست آوردن دنیا برای هر کسی، مساوی است با یکی از این گزینهها: حذف دیگران و یا استثمار آنها.
محور روابط در یک تشکیلات اسلامی، بر اساس ایمان به خداوند و محبت بین مؤمنین است نه روابط خشک سازمانی و ساختاری.
روابط تشکیلاتی حول ساختار
در سازمانهای غیر ایمانی، بعد از جمع شدن عدهای حول یک محور، اولین چیزی که تشکیل میشود، یک ساختار عریض و طویل است که روابط میان اعضا را شکل میدهد. در این فضا، بیاعتمادی بین افراد بسیار طبیعی مینماید و اصلاً یکی از کارکردهای اصلی ساختار هم همین است که دقیقاً جایگاه هر کس و نسبت او با دیگر نیروها معین شود تا از تخلف و تقلب (به زعم خود) در امان بمانند؛ که این راهحل هم چیزی جز پیچیدهتر شدن و مدرنتر شدن دزدی در سازمانها را به دنبال نیاورده است، بلکه در بسیاری از موارد، خودِ ساختار، ابزاری در دست قدرتمندان سازمان شده که بهوسیله آن، اهداف خود را تأمین کنند.
جایگاه ساختار در تشکیلات دینی
در یک تشکیلات دینی و ایمانی، پس از اجتماع عدهای حول محور و هدف عبودیت، جمع شروع میکند به تعریف یک مأموریت برای تشکیلات. شفاف شدن هدفهای میانی، توصیف وضع موجود، جایگاه این جمع و گروه در روند تکاملی تاریخ و مأموریت گروه برای ادامه این حرکت، از مقدمات تشخیص این مأموریت میباشد. بعد از این مرحله نوبت به ایجاد یک ساختار متناسب با این اهداف و مأموریت میرسد. پس نگاه به جایگاه ساختار تشکیلات با توجه به هدف سازمان، متفاوت میشود.
تحقق هدف، محور سازمان
در تشکیلات اسلامی تمایلات، افکار و رفتار تمامی اعضا معطوف به تحقق هدف سازمان است. با این رویکرد و بهطور تبعی و فرعی، تقسیم کار انجام میشود، ساختار شکل میگیرد و به اصطلاح کسی رئیس و دیگری مرئوس میشود. تحقق هدف، مد نظر تک تک افراد است نه انجام کار محوله به آنها. حضرت امام خمینی۱ در این رابطه میفرمایند: «مسأله ریاست و وزارت در اسلام مطرح نیست. اگر کسى اینها را خیال کند مطرح هست، اسلام را نشناخته است. شماها شیعه همان [کسی] هستید که مىگوید که من به اندازه این کفش کهنهاى که هیچ نمىارزد، امارت شما را به اندازه این برایش ارزش قائل نیستم، مگر اینکه حقى را ایجاد کند. شما هم که میخواهید اسلام را پیش ببرید باید برای شما هم فرق نکند.»[۴]
سازمان بهمثابه یک موجود زنده عمل میکند و اعضا، اجزای این موجود زنده میباشند. لذا در موقع نیاز، به یاری همدیگر میشتابند و کار معین خود را رها میکنند. دقت کنید که روحیه تعاون از درون اعضای یک تشکیلات اسلامی میجوشد و ریشه در ایمان اعضا به خداوند متعال و تحقق هدف سازمان دارد و با آییننامه و ساختاری خاص و قانونگذاری بهدست نمیآید.
این نکته در سطح درونی سازمان بود. در سطح برون سازمانی هم قضیه بههمین نحو است؛ یعنی اگر تشکیلات همعرضی این هدف را بهتر محقق میکند، به یاری آن میشتابند؛ دغدغه محوری، حفظ خود و سازمان خود نیست. در ساختار قدرت یک سازمان، این مقدار انعطاف گنجاده میشود و خودخواهی تشکیلاتی وجود ندارد. نقل میکنند که در اوایل انقلاب، حزب جمهوری اسلامی قصد معرفی کاندیدا برای انتخابات ریاست جمهوری را داشت، دو گزینه در پیشرو بود؛ شهید رجایی که عضو حزب نبود و شخص دیگری که از اعضای حزب بود. بعد از رأیگیری، اکثریت به شهید رجایی رأی دادند، که در انتهای جلسه شهید بهشتی فرمودند که من به این حزب تبریک میگویم.
رشد نیرو، ملاک تقسیم کار
در ساختار تشکیلات اسلامی، مسئولیتها کاملاً اعتباری و بر اساس توافق و تفاهم اعضاست. در این انتخاب دو نکته رعایت میشود؛ اول آنکه ملاک و محور انتخاب یک فرد برای یک مسئولیت، رشد همه جانبه اعضاست؛ بدین معنا که هدفی بیرون از رشد اعضای سازمان تعریف نمیشود تا بگوییم کدام یک از آنها توانایی بیشتری برای تحقق آن دارند، بلکه هدف نهایی، تربیت همه نیروهای درون سازمان است. لذا با این رویکرد استعدادهای خاموش در وجود اعضا را به واسطه مسئولیتهای مختلف محوله به آنها، روشن کرده و رشد میدهند. نکته دوم هم که مبتنی بر همین نکته است اینکه، هدف و مأموریت برون سازمانی را در همین راستا؛ یعنی رشد و تربیت نیروهای سازمان تعریف میکند و اگر برنامهای این موضوع را تحتالشعاع قرار دهد کنار گذاشته خواهد شد.
با توجه به این نکته مشخص میشود که دغدغه سازمان در جذب نیرو، بزرگ کردن سازمان به لحاظ کمی نیست، بلکه رشد نیروها به لحاظ کیفی، اصل و محور است.
این مطلب (محوریت رشد اعضای سازمان) در کیفیت ساختار مجموعه نیز تأثیر بهسزایی دارد؛ به این ترتیب که بخشهایی در سازمان تعریف میشوند که ناظر به رشد و تکامل اعضا هستند؛ چه در بُعد تمایلی و گرایشی (که گفته شد مهمترین و محوریترین بُعد در وجود انسان است) و چه در بُعد فکری و رفتاری و اخلاقی. در واقع، هدف نهایی یک تشکیلات، جز با تربیت نیروها در این جهت میسر نیست و کار سازمان چیزی جز این نیست.
هیأت؛ نمونه یک تشکیلات اسلامی
مثال ملموس و عینی تشکیلات مطلوب، هیأت است. در هیأت، با هدف بندگی خدا و با محوریت محبت اهلبیت:، روابطی شکل میگیرد که همه موارد مذکور در آن مشاهده میشود. لذا نظمهای معهود سازمانی در آن به چشم نمیخورد. کارها با سرعت بالا و با کمترین هزینه انجام میشود. این مشخصات، برای هیأت فضا و فرهنگی بهوجود میآورد که فرد در این مجموعه آرام آرام با این مشخصات تربیت میشود. در سازمانهای فعلی، انسان تربیت نمیشود، بلکه کار صرفاً منبعی برای کسب درآمد است. در فرض مطلوب، تک تک اعضا به دلیل محبت به همدیگر، دغدغه رشد، تکامل و تربیت همدیگر را دارند و برای آن وقت و هزینه صرف میکنند. به همین دلیل است که بین مؤمنین فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر خیلی جدی است. خداوند در وصف جامعه مؤمن میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛[۵] مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بهزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار میدهد؛ خداوند توانا و حکیم است».
تصمیمگیری در سازمان
جهتگیریهای کلی سازمان با تفاهم و توافق جمعی حاصل میشود. البته از شیوههای دیگر تصمیمگیری نیز به تناسب موضوع و شرایط استفاده میشود؛ مثل تصمیمگیری یک مسئول، اجماع، رأی اکثریت و… ولی بهطور کلی این یک اصل در ساختار میباشد که مبنا، تفاهم بین نیروها در جهت تحقق هدف است،که با گفتگوی بین لایههای مختلف سازمان شکل میگیرد. البته فضای ولایت و فرمان بردن هم وجود دارد؛ در امور جزیی و کارهایی که فوری و ناظر به تصمیمگیری هستند.
هویت فرد در سازمان کاملاً محفوظ است و اینطور نیست که سازمان بهمثابه یک ماشین و ابزار بدون روح و تمایلات انسانی تلقی شده، کاملاً در هویت تشکیلات محو شود؛ لذا برنامههایی درون و بیرون سازمان برای تقویت بُعد فردی اجرا میشود و فرد نسبت به اهداف و برنامههای سازمان کاملاً توجیه است و انگیزه کافی برای کار در سازمان را دارد.
ارزیابی تشکیلاتی
سازمان ارزیابی جدی دارد و در فرهنگ اسلامی، از آن به «محاسبه» یاد میشود. محاسبهای برای ارزیابی کلیه اهداف سازمان؛ یعنی رشد همه جانبه اعضا و تحقق هدف سازمان. باز هم باید توجه داشت که در این قسمت هم علیرغم اینکه این مسئولیت به عهده فرد یا افرادی سپرده میشود، ولی تمام سازمان اهل محاسبه و مراقبه از عملکرد سازمان هستند.
شهید مظلوم آیت الله بهشتی می فرماید: «اگر فرجام کار ما در این تشکیلات به جز شهادت باشد، عمر ما تباه است و بر باد؛ از خدا بخواهیم که ما را بهسویی بهجز این سو نیافکند.»
پینوشت
[۱] . آل عمران، ۲۰۰٫
[۲] . برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به طرح کلی اندیشه اسلامی اثر مقام معظم رهبری.
[۳] . فتح، ۲۹٫
[۴] . صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۴۱۲٫
[۵] . توبه، ۷۱٫